- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- 0 نظر

در علم فرق و مذاهب باطنیه نام دیگر اسماعیلیه است زیرا این فرقه برای هر شیء ظاهر و باطنی تصور می کنند و به این خاطر آیات قرآن و احادیث را تأویل می کنند و نظر به باطن آیات و روایات دارند و حتی به صورتی افراطی در دوره هائی احکام و شرایع دینی را نیز به خاطر همین اعتقاد ترک کردند.[۱]
و اسماعیلیه یکی از فرقه های معروف شیعی است. این فرقه، این فرقه تاریخی بسیار پر ماجرا دارد و انشعابات گوناگونی در طول تاریخ از این فرقه پدید آمده است، که برخی از این فرقه ها پس از مدتی منقرض شده و از بین رفته و برخی هم اکنون در مناطق مختلف جهان به حیات خود ادامه می دهند.[۲]
در واقع اسماعیلیه اسم عام است برای فرقه هایی که معتقد به امامت اسماعیل پسر امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ و همچنین محمد پسر اسماعیل می باشند و در بلاد مختلف و در دوره های گوناگون به نام های دیگر نیز نامیده شدند.[۳]
اما این فرقه چونکه با ظواهر آیات و روایات سرو کاری ندارد، چندان توجهی به روایاتی که در باره امامت و معرفت امامان از رسول خدا (ص) صادر شده اند، ندارد و لذا در متون این فرقه بحثی از این گونه احادیث به عمل نیامده و یا لااقل ما به آن برخورد نکرده ایم.آنان در مسئله امامت راه مخصوص خود را در پیش گرفته که هیچ ربطی به آموزه های اسلام ندارد. اعتقاد اسماعیلیان در مورد امامت بر این اساس است که بعد از شهادت امام صادق ـ علیه السّلام ـ معتقد به امامت اسماعیل فرزند امام صادق شدند با آنکه اسماعیل در زمان حیات امام صادق از دنیا رفته بود ولی این گروه که اسماعیلیه خاصه یا خالصه نامیده شدند،[۴] مرگ اسماعیل را منکر شده و او را همان مَهدی موعود قلمداد کردند. ولی برخی از اسماعیلیان که بعدها خطابیه نامیده شدند، چون رهبرشان ابوالخطاب بود، مرگ اسماعیل را قبول کردند و به امامت محمد بن اسماعیل بن جعفر ـ علیه السّلام ـ معتقد شدند.[۵] و گفتند محمد بن اسماعیل هفتمین و آخرین امام است. در حالی که شیعه بر اساس روایات وارد شده از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین معتقد به امامت امام موسی بن جعفر بعد از امام جعفر صادق ـ علیهما السّلام ـ هستند و عدد امامان شیعه امامیه نیز طبق نصوص ۱۲ نفر می باشد که آخرین آنها همان مَهدی موعود (عج) می باشد.[۶]
از آنجائیکه اسماعیلیان معتقد به هفت امام می باشند به سبعیّه یا هفت امامیه نیز معروفند و همچنین معتقدند که ادوار نبوّت از هفت دور تشکیل می شود و هر مرحله از دوره نبوّت، یعنی هر دوره غیبت، به وسیله یک ناطق و یک وصی افتتاح می گردد و یک یا چند دسته هفت گانه از امامان جانشین آنان می گردد. و سپس آن دوره به وسیله آخرین امام (یعنی قائم) یا امام رستاخیز، که دوران پیشین را خاتمه می دهد پایان می پذیرد و او امام «مقیم» است؛ و این امام پیامبر جدید را بر می انگیزد.
از نظر اسماعیلیان امام دارای مراتب چهار گانه است؛
۱. امام مقیم: همان کسی که پیامبر ناطق را بر می انگیزد و این عالی ترین درجه امامت است و آن را ربّ الوقت نیز گویند.
۲. امام اساس: که وصی و جانشین پیامبر و امین راز و یاور اوست و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم می یابد.
۳. امام مستقر: کسی که امام بعد از خود را تعیین می کند.[۷] راه تعیین امام از نظر اسماعیلیان دو طریق است: یکی وراثت و دیگری نص امام مستقر است. درحالی که به اعتقاد شیعه امامیه همه دوازده امام توسط پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که از جانب خداوند معیّن شده اند معرفی می شوند و هر امام، امام بعدی را به اصحاب و یاران خاص معرفی می کند.
۴. امام مستودع: که همان نائب الامام نیز گفته می شود و به نیابت از امام مستقر به انجام امور امامت قیام می کند ولی حق تعیین جانشین بعد از خود را ندارد.[۸]
به اعتقاد اسماعیلیه پیامبران اولولعزم هفت نفرند و هر کدام یک وصی دارد بدین ترتیب آدم که وصیّش شیث بود، نوح وصیّش سام، ابراهیم وصیّش اسماعیل، موسی وصیّش یوشع، عیسی وصیّش شمعون، محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ وصیّش علی ـ علیه السّلام ـ و اسماعیل (پسر امام جعفر صادق) که همان قائم است و به اعتقاد برخی محمد بن اسماعیل امام قائم است.[۹]
پس در عقیده فرقه اسماعیلیه امامت به دور عدد «هفت» گردش می کند و نبوّت را در حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ختم شده نمی دانند و تغییر و تبدیل در احکام و شریعت بلکه برداشتن اصل تکلیف مخصوصاً در نظر باطنیه، که فرقه ای از اسماعیلیه به حساب می آیند، مانعی ندارد بر خلاف شیعه دوازده امامی که حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را خاتم الانبیاء می دانند و برای وی دوازده وصی و جانشین قائلند و ظاهر شریعت را معتبر و غیر قابل نسخ می دانند و برای قرآن کریم هم ظاهر و هم باطن اثبات می کنند. [۱۰] بنابراین باطنیه در مورد امامت نه به حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» و نه سایر احادیث مربوط به امامت توجهی ندارد و بر طبق سلیقه باطنی و ذوقی خود شان عقایدی را در باره امامت به وجود آورده است.
پی نوشت:
[۱]. محمد جواد مشکور، موسوعه الفرق الاسلامی، بیروت، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول ۱۴۱۵ﻫ، ص ۱۴۸.
[۲]. ر.ک: سعد بن عبدالله اشعری قمی، المالات و الفرق، تصحیح دکتر مشکور، تهران انتشارات علمی و فرهنگی چاپ دوم ۱۳۶۱ ش، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۷.
[۳]. موسوعه الفرق الاسلامی، ، ص ۱۰۲.
[۴]. سعد بن عبداله ابی خلف اشعری قمی، المقالات و الفرق، تصحیح دکتر مشکور، تهران انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول ۱۳۶۱ش، ص۸۰.
[۵]. نو بختی، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشکور، تهران انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول ۱۳۶۱، ص۱۰۵.
[۶]. ر.ک، منتخب الاثر، آیت الله صافی گلپایگانی، قم انتشارات حضرت معصومه (س)، چاپ دوم ۱۴۲۱ هـ ، ص ۸۳ـ۴۵.
[۷]. محمد جواد مشکور، موسوعه الفرق الاسلامیه، بیروت مجمع بحوث الاسلامیه، چاپ اول ۱۴۱۵هـ ، ص۱۰۴.
[۸]. مجمع بحوت الاسلامیه، ص۱۰۴.
[۹]. نوبختی پیشین، ص۱۰۷.
[۱۰]. علامه محمد حسین طباطبائی، شیعه در اسلام، قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی چاپ اول، ۱۳۶۲، ص۳۹.