- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 4 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 12:34 ق.ظ
- 4 نظر

در علم فرق و مذاهب باطنیه نام دیگر اسماعیلیه است زیرا این فرقه برای هر شیء ظاهر و باطنی تصور می كنند و به این خاطر آیات قرآن و احادیث را تأویل می كنند و نظر به باطن آیات و روایات دارند و حتی به صورتی افراطی در دوره هائی احكام و شرایع دینی را نیز به خاطر همین اعتقاد ترك كردند.[1]
و اسماعیلیه یكی از فرقه های معروف شیعی است. این فرقه، این فرقه تاریخی بسیار پر ماجرا دارد و انشعابات گوناگونی در طول تاریخ از این فرقه پدید آمده است، كه برخی از این فرقه ها پس از مدتی منقرض شده و از بین رفته و برخی هم اكنون در مناطق مختلف جهان به حیات خود ادامه می دهند.[2]
در واقع اسماعیلیه اسم عام است برای فرقه هایی كه معتقد به امامت اسماعیل پسر امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ و همچنین محمد پسر اسماعیل می باشند و در بلاد مختلف و در دوره های گوناگون به نام های دیگر نیز نامیده شدند.[3]
اما این فرقه چونکه با ظواهر آیات و روایات سرو کاری ندارد، چندان توجهی به روایاتی که در باره امامت و معرفت امامان از رسول خدا (ص) صادر شده اند، ندارد و لذا در متون این فرقه بحثی از این گونه احادیث به عمل نیامده و یا لااقل ما به آن برخورد نکرده ایم.آنان در مسئله امامت راه مخصوص خود را در پیش گرفته که هیچ ربطی به آموزه های اسلام ندارد. اعتقاد اسماعیلیان در مورد امامت بر این اساس است كه بعد از شهادت امام صادق ـ علیه السّلام ـ معتقد به امامت اسماعیل فرزند امام صادق شدند با آنكه اسماعیل در زمان حیات امام صادق از دنیا رفته بود ولی این گروه كه اسماعیلیه خاصه یا خالصه نامیده شدند،[4] مرگ اسماعیل را منكر شده و او را همان مَهدی موعود قلمداد كردند. ولی برخی از اسماعیلیان كه بعدها خطابیه نامیده شدند، چون رهبرشان ابوالخطاب بود، مرگ اسماعیل را قبول كردند و به امامت محمد بن اسماعیل بن جعفر ـ علیه السّلام ـ معتقد شدند.[5] و گفتند محمد بن اسماعیل هفتمین و آخرین امام است. در حالی كه شیعه بر اساس روایات وارد شده از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین معتقد به امامت امام موسی بن جعفر بعد از امام جعفر صادق ـ علیهما السّلام ـ هستند و عدد امامان شیعه امامیه نیز طبق نصوص 12 نفر می باشد كه آخرین آنها همان مَهدی موعود (عج) می باشد.[6]
از آنجائیكه اسماعیلیان معتقد به هفت امام می باشند به سبعیّه یا هفت امامیه نیز معروفند و همچنین معتقدند كه ادوار نبوّت از هفت دور تشكیل می شود و هر مرحله از دوره نبوّت، یعنی هر دوره غیبت، به وسیلة یك ناطق و یك وصی افتتاح می گردد و یك یا چند دستة هفت گانه از امامان جانشین آنان می گردد. و سپس آن دوره به وسیله آخرین امام (یعنی قائم) یا امام رستاخیز، كه دوران پیشین را خاتمه می دهد پایان می پذیرد و او امام «مقیم» است؛ و این امام پیامبر جدید را بر می انگیزد.
از نظر اسماعیلیان امام دارای مراتب چهار گانه است؛
1. امام مقیم: همان كسی كه پیامبر ناطق را بر می انگیزد و این عالی ترین درجه امامت است و آن را ربّ الوقت نیز گویند.
2. امام اساس: كه وصی و جانشین پیامبر و امین راز و یاور اوست و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم می یابد.
3. امام مستقر: كسی كه امام بعد از خود را تعیین می كند.[7] راه تعیین امام از نظر اسماعیلیان دو طریق است: یكی وراثت و دیگری نص امام مستقر است. درحالی كه به اعتقاد شیعه امامیه همه دوازده امام توسط پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ كه از جانب خداوند معیّن شده اند معرفی می شوند و هر امام، امام بعدی را به اصحاب و یاران خاص معرفی می كند.
4. امام مستودع: كه همان نائب الامام نیز گفته می شود و به نیابت از امام مستقر به انجام امور امامت قیام می كند ولی حق تعیین جانشین بعد از خود را ندارد.[8]
به اعتقاد اسماعیلیه پیامبران اولولعزم هفت نفرند و هر كدام یك وصی دارد بدین ترتیب آدم كه وصیّش شیث بود، نوح وصیّش سام، ابراهیم وصیّش اسماعیل، موسی وصیّش یوشع، عیسی وصیّش شمعون، محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ وصیّش علی ـ علیه السّلام ـ و اسماعیل (پسر امام جعفر صادق) كه همان قائم است و به اعتقاد برخی محمد بن اسماعیل امام قائم است.[9]
پس در عقیده فرقه اسماعیلیه امامت به دور عدد «هفت» گردش می كند و نبوّت را در حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ختم شده نمی دانند و تغییر و تبدیل در احكام و شریعت بلكه برداشتن اصل تكلیف مخصوصاً در نظر باطنیه، كه فرقه ای از اسماعیلیه به حساب می آیند، مانعی ندارد بر خلاف شیعة دوازده امامی كه حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را خاتم الانبیاء می دانند و برای وی دوازده وصی و جانشین قائلند و ظاهر شریعت را معتبر و غیر قابل نسخ می دانند و برای قرآن كریم هم ظاهر و هم باطن اثبات می كنند. [10] بنابراین باطنیه در مورد امامت نه به حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» و نه سایر احادیث مربوط به امامت توجهی ندارد و بر طبق سلیقه باطنی و ذوقی خود شان عقایدی را در باره امامت به وجود آورده است.
پی نوشت:
[1]. محمد جواد مشكور، موسوعة الفرق الاسلامی، بیروت، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول 1415ﻫ، ص 148.
[2]. ر.ك: سعد بن عبدالله اشعری قمی، المالات و الفرق، تصحیح دكتر مشكور، تهران انتشارات علمی و فرهنگی چاپ دوم 1361 ش، ص 213 ـ 217.
[3]. موسوعة الفرق الاسلامی، ، ص 102.
[4]. سعد بن عبداله ابی خلف اشعری قمی، المقالات و الفرق، تصحیح دكتر مشكور، تهران انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول 1361ش، ص80.
[5]. نو بختی، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشكور، تهران انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول 1361، ص105.
[6]. ر.ك، منتخب الاثر، آیت الله صافی گلپایگانی، قم انتشارات حضرت معصومه (س)، چاپ دوم 1421 هـ ، ص 83ـ45.
[7]. محمد جواد مشكور، موسوعه الفرق الاسلامیه، بیروت مجمع بحوث الاسلامیه، چاپ اول 1415هـ ، ص104.
[8]. مجمع بحوت الاسلامیه، ص104.
[9]. نوبختی پیشین، ص107.
[10]. علامه محمد حسین طباطبائی، شیعه در اسلام، قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی چاپ اول، 1362، ص39.