- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- 0 نظر

در نظر مؤمنان به دین اسلام، دختر و پسر با هم تفاوتی ندارند. هر دو نعمت و حسنهای هستند که خداوند متعال برای تداوم نسل بشر و تشکیل خانواده و عشقورزی به پدر و مادر داده میشود. اما در نظر کفار و مشرکان، فرزند دختر مطلوب و قابل مقایسه با پسر نبوده و نیست. در این مقاله نویسنده کوشیده است که نگاهی اجمالی به دختر در آیات قرآن کریم داشته باشد. با هم مطلب را از نظر میگذرانیم.
جایگاه دختر در تمدن امروزی
در بسیاری از جوامع بشری، دختر از جایگاه فروتر و پستتری برخوردار بوده و هست. در گذشته، زن و دختر، از جایگاه شایستهای برخوردار نبوده و در تمدن کنونی نیز هر چند به ظاهر سخن از تساوی مرد و زن به دور از همه تفاوتهای واقعی میان مرد و زن، بسیار شنیده میشود؛ ولی هنوز هم به شکل برده داری مدرن و جدید از زنان و دختران به اشکال مختلف بهره برداری میشود و زن و دختر جایگاه واقعی خود را نیافته اند.
هنوز نیز در بسیاری از کشورهای جهان دختران به روش جدید زنده به گور میشوند. در آمارهای منتشر شده درباره سقط جنین در چین آمده است که بیش از هفتاد درصد دختران پس از شناسایی، در زهدان مادر سقط میشوند. در اروپای متمدن نیز دختران، مورد انواع سوءاستفادهها حتی از سوی بستگان بسیار نزدیک قرار میگیرند و از نظر جنسیتی، میان زن و مرد تفاوت میگذارند و در مشاغل کمتر به کار گرفته میشوند و از نظر عدم امنیت شغلی در مرتبه بسیار بالاتری از مردان قرارمی گیرند.
احترام و ارزش گذاری به زن تنها برای سوءاستفاده میباشد و در واقعیت زن و دختر از نظر جایگاه در مرتبه ای پستتر از انسان به معنای مرد و برتر از جانوران و حیوانات فرض میشوند.
نگاه قرآن به دختر
نگاه اسلام و قرآن به زن، به عنوان موجودی از نظر آفرینش و خلقت همسان از مرد میباشد و خداوند میفرماید: هو الذی خلق لکم من نفس واحده و جعل لکم منها ازواجا؛(نساء آیه۱)
هر چند که قرآن تفاوتهایی میان زن و مرد قایل است و از نظر جسمی، آنان را ناتوان و سستتر از مردان و در مجادله و گفت و گوهای جدلی ضعیفتر از ایشان میشمارد. آنان را آفریدههایی میشمارد که در زیورآلات و زینت، رشد و پرورش مییابند و از احساسات و عواطف قویتر از مردان برخوردارند.
همین عواطف قوی به گونه ای عمل میکند که گاه احکام عقلی را زیر پا میگذارند و این توهم پدید میآید که ایشان از نظر عنصر عقل، ناقص هستند؛ در حالی که قوت و قدرت عواطف و احساسات موجب میشود تا عقل، عقب نشینی کند و فرصت بیشتری به عواطف و احساسات بدهد؛ این مسئله ای است که برای بقای نوع بشر بدان نیاز است؛ زیرا عواطف و احساسات قوی زن، موجب میشود که مسئولیت بار سنگین نه ماهه آبستنی را تحمل کند و پس از تولد، از فرزندش چون گرامیتر از مایه جانش محافظت و مراقبت کند.
از این رو دیده میشود که بسیاری از زنان حتی جان خویش را برای محافظت و مراقبت از فرزند میدهند که حکم عقل مقتضی آن است که چنین نکنند و جان خویش را به سلامت دارند نه آن که برای دیگری به خطر افکنند و یا حتی از دست بدهند.
این گونه است که چیرگی عواطف و احساسات در زن، به عنوان نقص عقل دانسته میشود که به معنا و مفهوم کنارگذاری عقل در هنگام قوت احساسات و عواطف است نه فقدان وجودی و یا نقص ذاتی آن در زن؛ زیرا که قرآن بیان میدارد که ماهیت زن آن است که برگرفته از همان نفس حضرت آدم (علیه السلام) میباشد.
بنابر این تفاوتی میان مرد و زن از این لحاظ نیست و همان گونه که از ویژگیهای نفس برخوردار میباشد، زن نیز این گونه است با تفاوتهای جزیی که موجب نمیشود تا حکم کلی میان زن و مرد متفاوت باشد؛ هر چند که در جزئیات، به دلایل پیش گفته، تفاوتیها و اختلافاتی پدید میآید.
هر چند که دختر و زن، از یک جنس به شمار میآیند ولی تفاوتهایی است که بیان آن، میتواند در تبیین نگرش قرآن به دختر و جنس زن به طور کلی مفید باشد. دختر، همان فرزند مادینه انسان است که با نگاه به مسئله فرزندی، مورد تحقیق و پژوهش قرار میگیرد نه از جهت جنس آن.
احترام به دختر
در اسلام و قرآن، احترام به دختر به عنوان یک ویژگی انسانی مورد توجه و تأکید قرارگرفته است. احترام به دختر میبایست به گونه ای باشد که در عمل خود را نشان دهد. از این روست که در آموزههای قرآنی این احترام به شکل عملی نشان داده میشود و تنها در حرف و شعار بسنده نمیشود. احترام به شخص به معنای احترام به عقل و هوش اوست و این که از پیشنهادها و آرا و نظریات وی استفاده شود.
در داستانی که قرآن درباره دختران شعیب گزارش میکند، شیوه درست برخورد با دختران به روشنی تبیین میگردد و احترام واقعی و عملی نشان داده میشود. حضرت شعیب (علیه السلام) هنگامی که با پیشنهاد به کارگیری حضرت موسی (علیه السلام) به دلیل قدرت بدنی و امانت از سوی دختران رو به رو میشود، آن را میپذیرد و نشان میدهد که مشاوره با دختران و زنان هنگامی که با دلیل و برهان همراه باشد نه تنها نادرست نیست بلکه امری درست و راست میباشد.
دختران شعیب (علیه السلام) به جهت تیزهوشی دریافته بودند که حضرت موسی (علیه السلام) شخصی افزون بر قدرت و قوت بدنی که در مواجه با دیگر چوپانان و آب دهی به گوسفندان نشان داده بود، دارای رفتاری درست میباشد و فردی امین میباشد. آنان در یک گفت وگوی کوتاه و برخوردی ساده دریافته بودند که حضرت موسی (علیه السلام) انسانی امین میباشد.(قصص آیات ۶۲تا ۹۲)
از دیگر مواردی که میتوان به آن برای وجوب احترام به دختران تمسک کرد، آیاتی است که در بیان حقوق دختران وارد شده است. در این آیات بر لزوم حمایت از دختران یتیم و حقوق ایشان تأکید شده است(نساء آیه۷۲۱) و حتی در آیات ۸۵و ۵۹ سوره نحل به دفاع از شخصیت و حقوق دختران پرداخته و به شدت کسانی که از شنیدن دختردار شدن خویش چهره کبود و دگرگون میسازند را سرزنش میکند که این چگونه رفتاری زشت و زننده ای است که در پیش میگیرند؟ دختران همانند پسران هستند و از نظر خداوند تفاوتی در میان ایشان نیست.
بنابراین نباید از شنیدن دخترداری رو سیاه کنند و خشمناک گردند و از مردم به جهت این خبر بگریزد و متواری شود و با خود اندیشد که آیا با خواری او را نگه دارد و یا زنده در گور و خاک کند؟ این چه حکم و اندیشه زشت و ناپسندی است؟
خداوند در آیات ۸ تا ۴۱ سوره تکویر رفتار زشت اعراب جاهلی را به نقد میکشد و از این که خود را صاحب جان دختران میشمارند و به خود حق میدهند که آنان را بکشند و زنده به گور کنند مورد سرزنش قرارمی دهد و میپرسد که جان دختران و حق حیات دختران از آن خداست که ایشان را آفریده و جان داده است و کسی را نرسد که این حق را از ایشان سلب کند و جانشان را بگیرد. آن گاه میپرسد که این دختران را به چه گناهی میکشند؟
در حقیقت از نگاه قرآن دختر بودن با پسر بودن یکی است و ویژگی دختری موجب نمیشود که مستحق مرگ شود. این در حالی است که اعراب برای دختران و زنان حق حیاتی قایل نبوده اند و خداوند با چنین سرزنش و سخنان عتاب آمیز میکوشد تا جایگاه دختران را در نظام آفرینش تثبیت کند و زمینههای احترام و بزرگداشت دختران را فراهم آورد.
اهمیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دختر
در اندیشه و بینش قرآنی، دختران آن چنان از جایگاه و مقام والایی برخوردار میباشند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مهم ترین مسایل اجتماعی و سیاسی آنان را وارد میسازد و در مسئله مباهله، دختر خویش را به همراه میبرد. این در زمانی است که اعراب، دختران را زنده به گور میکردند و از شنیدن دخترف ننگ و عار را در خانه تجسم میکردند.
پیامبر با همراه بردن دختر خویش، نشان داد که دختران در پیشگاه خداوند، از چنان مقام و منزلتی برخوردارند که با دختران میتوان به مباهله رفت و به نام ایشان از خداوند خواست تا دشمنان را نیست و نابود کنند. این رفتار بیانگر چند مطلب است:
نخست این که مقام دختر در نظر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، همانند مقام پسران است.
دوم این که در مسائل مهم و اساسی، میتوان از مشارکت ایشان بهره برد هر چند که این امور اساسی و مهم، در مسایل سیاسی و اجتماعی باشد.
سوم آن که دختران در پیشگاه خداوند، از مقام و منزلتی برخوردارند که میتوان به آن قسم یاد کرد و در اموری چون مباهله، از این مقام و منزلت بهره برد. چنان که شخص برای شفاعت میکوشد تا شخصی را که دارای وجه وجیهی است با خود همراه ببرد. دختران در نزد خداوند، از چنین مقامی برخوردارند. چهارم آن که دختران میتوانند به همراه بزرگتر خویش، در مسایل اجتماعی و سیاسی مشارکت فعال داشته باشند.(آل عمران آیه۱۶)
از دیگر دلایلی که بر مقام و منزلت دختران در پیشگاه خداوند اشاره دارد میتوان به آیه ۱۶ سوره آل عمران و آیات ۴۸ و ۵۸ سوره انعام توجه داد که در آن خداوند بر عدم تفاوت فرزند پسر و دختر در انتساب به عنوان حکمی از احکام اسلام اشاره میکند. در این آیات به روشنی اشاره میشود که فرزند پسری و دختری بیهیچ تفاوتی میتوانند به پدربزرگ منتسب شود.
از این روست که فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) نیز پسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خوانده میشوند و از آنان به پسران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یاد میشود. از امام موسی کاظم (علیه السلام) در ذیل آیه ۱۶ سوره آل عمران نقل شده است که فرمود: تاویل ابنائنا در آیه امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) میباشد.(نور الثقلین ج۱ ص ۸۴۳)
در آیه ۴۸ و ۵۸ سوره انعام نیز خداوند حضرت عیسی (علیه السلام) را فرزند حضرت مریم (سلام الله علیها) را از فرزندان حضرت ابراهیم (علیه السلام) میشمارد که خود بیانگر آن است که در اندیشه و بینش قرآنی هیچ تفاوتی میان فرزندان دختر و پسر نیست. این در حالی است که در جاهلیت تنها فرزندان پسری را از نوادگان و فرزندان خویش بر میشمردند و فرزندان دختری خویش را فرزندان دیگران و پدران دیگر میشمردند.
خداوند در آیه ۹۴ و ۹۵ سوره شوری فرزند دختر دادن به افراد را نشانه ای از علم و قدرت خویش بر میشمارد که بیانگر نوعی احترام و ارزش گذاری به دختر نیز میتوان برشمرد. به هر حال دختردار شدن متکی بر مشیت الهی است و این خداوند است که به هر کس بخواهد دختر و یا پسر میدهد.
خداوند در آیات ۵۳ و ۶۳ سوره آل عمران، آن چنان برای دختر ارزش و اهمیت قایل میشود که خود، در نام گذاری وی دخالت میکند و نامش را مریم میگذارد. این در حالی است که همسر عمران، از این که دختری زاییده است که نمیتواند در خدمت خانه خدا باشد، اندوهگین بود.
خداوند نه تنها این مساله را حل میکند بلکه وی را برای خدمت کاری خانه میپذیرد تا نشان دهد که تفاوتی میان زن و مرد و دختر و پسر برای بندگی نیست هر چند که به علل شرایط جسمی، دختران و زنان از برخی از اعمال معاف شده اند. با این همه اجازه میدهد که دختر عمران، این مسئولیت را بپذیرد.
در تحلیل قرآنی، دختر، هدیه خداوند به انسانهاست و انسانها میبایست از این نعمت خداوند و رحمت وی خشنود شوند. در این بینش، هیچ تفاوتی میان دختر و پسر از این جهت نیست و هم دختر و هم پسر، به عنوان هدیه الهی به بشر مورد تاکید قرار میگیرد و خداوند در قرآن از آنان به هبه یاد میکند.(شوری آیه ۹۴)
ویژگیهای دختران
دختران در تبیین و تحلیل آموزههای قرآنی، موجوداتی هستند که به طور ذاتی دارای حیا و عفت هستند و از این روست که حیا و عفت در ایشان، به عنوان یک ارزش اهمیت مییابد؛ زیرا بیانگر حفظ طبیعت و سلامت روح و روان ایشان است و کسانی که بیعفتی و بیحیایی را در پیش میگیرند در حقیقت گرفتارشده و از فطرت سالم و طبیعت خدادادی خویش دور شده اند.(قصص آیه ۵۲)
دشمنان دین و بشریت میکوشند تا برای افزایش فساد و تباهی در زمین، دختران را از فطرت سالم خویش دور سازند و به بیحیایی بکشانند. از این روست که فرعون که شخصی فاسد و مستکبر بوده و خداوند وی را متهم به فساد در زمین میکند، در این اندیشه باطل، دختران بنی اسرائیل را زنده میداشت و آنان را به بیحیایی سوق میداد(بقره آیه ۹۴ و اعراف آیه ۷۲۱ و ۱۴۱ و قصص آیه ۴ و غافر آیه ۵۲)
قرآن کار بیرونی زنان و دختران را نادرست بر نمیشمارد ولی شرط حیا و عفت را همواره مورد تاکید قرار میدهد. به این معنا که اگر دختری برای کار در بیرون میرود میبایست حیا و عفت را رعایت کند. البته کار کردن میتوانند مقطعی باشد و یا دایمی. یعنی میتواند به شکل اشتغال نیز باشد چنان که دختران شعیب به شغل چوپانی و گلهداری و آبدهی به گوسفندان مشغول بودند. اما در همان زمان اشتغال به گونه ای رفتار میکردند که از اختلاط با مردان دور باشند.
در حقیقت شرط اشتغال دختران و زنان برای تامین زندگی این است که با مردان اختلاط نداشته باشند هر چند که در محیطی آزاد و عمومی باشد. از این رو سخن از دور بودن ایشان از مردان به میان میآید. بنابراین اختلاط با مردان در مجامع عمومی و یا خلوت کردن با ایشان در مجامع خصوصی جواز مشروعیت کار و اشتغال را بر میدارد و جایز نیست که دختران و زنان در این دو حالت به کاری اشتغال داشته باشند.(قصص آیه ۳۲)
از دیگر شروط اشتغال و کارکردن دختران حیا و آزرم داشتن و گفت و گو با مردان است. به این معنا که اگر نیازی به گفت و گو با مردان نامحرم پیش آمد میبایست دختران با رعایت حیا در رفتار و گفتار و حرکات از هرگونه گمان و ظن سوئی جلوگیری کنند.(قصص آیه ۵۲)
ویژگی دیگر دختران آن است که نیازمند کسی هستند که ایشان را ولایت و سرپرستی کند. از این روست که پدر و پدربزرگ پدری بر دختر در امر ازدواج نخست وی ولایت دارد.(بقره آیه ۷۳۲ و قصص آیه ۷۲) همان گونه که مادر نیز در برخی از امور خاص بر دختران ولایت دارد که در آیه ۵۳ سوره آل عمران به مساله ولایت همسر عمران بر دخترخویش برای خدمت برای خانه خدا اشاره شده است. البته به نظر میرسد که این ولایت کامل مادر بر دختر نیازمند اذن پدر و ولی میباشد. اما در برخی از موارد ولایت داشته و این ولایت قابل اثبات است.
از دیگر مسایلی که درباره دختران مطرح است، حجاب ایشان است. از این رو در آیه ۹۵ سوره احزاب بر لزوم رعایت حجاب و پوشش دختران برای مصون ماندن از هرگونه آزار و اذیت و تعرضی اشاره شده است؛ زیرا کسانی که حجاب را مراعات نمیکنند، از سوی مردان شناخته و ویژگیهای ظاهری آنان دانسته و مورد طمع قرار میگیرند و این گونه است که از سوی مردان، آزار و اذیت میبینند.
برای رهایی از شناخته شدن و دوری از اذیت و آزار لازم است تا دختران نیز مانند زنان، حجاب و پوشش را به گونه ای مراعات کنند که ویژگیهای آنان دانسته و شناخته نشود.
آیات قرآنی با بیان این مطالب و ناگفتههای دیگر، میکوشد تا جایگاه حقیقی زن و دختر را معرفی کند و آنان را به مقام و منزلتی برساند که لایق و شایسته آن هستند. این نگرش و بینش، بر خلاف نگرش و بینشی است که برخی از جوامع آن را ترویج میکنند. در نگرش برخی از جوامع، ارزش زن و دختر در جلوههای ظاهری است تا برای بهره کشی جنسی از آنان استفاده شود.
در کتب جامعه شناسی اقتصاد به این مساله اشاره شده است که علت خروج زنان از خانه و اشتغال در بیرون، نیاز کارخانههای ماشینی پس از عصر صنعت بوده است که کارگران مرد، هم گران و هم کم بودند و نیازهای کارخانههای ماشینی را برآورده نمیساخت. از این رو، کار در بیرون از خانه، تبلیغ شد و در حال حاضر نیز برای بهره کشیها دیگر، روی این مساله تبلیغ میشود. زنان و دختران، از جهاتی کم توقع و پرکار هستند و انتظارات کارفرمایان را برآورده میسازند و حقوق کم و دستمزدهای کم را میپذیرند.
بنابراین سخن گفتن از حقوق برابر و عدم تبعیض در برخی از جوامع، تنها برای ایجاد بستر و زمینههایی است که بتوانند به گونه ای بهتر و آسانتر به بهره کشی از دختران و زنان بپردازند. این در حالی است که زن و دختر در اسلام از مقام واقعی برخوردار میباشد و هرگونه بهرهکشی و استثمار از آنان نهی شده است.
منبع: پایگاه آفتاب؛ نویسنده: بشرى بهشتى