- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 11 دقیقه
- توسط: حمید الله رفیعی
- 5:12 ب.ظ
- 4 نظر

زن در میان فامیل، گاهی به عنوان مادر ارث می برد و گاهی به عنوان فرزند، گاهی همسر و زمانی به عنوان خواهر. در اغلب موارد سهم زن نصف مرد است، ولی در مواردی نیز مساوی و یا بیشتر است. مسئولیت¬های مالی مردان مثل پرداخت مهریه، نفقة زنان، دیه (در جنایت¬های خطایی) به عنوان عاقله و جهاد و هزینه¬های آن و آمادگی بیشتر مردان برای فعالیت اقتصادی و گردش سرمایه، موجب شده است تا در یك سری از حالات سهم بیشتری ببرند تا در حقیقت از این طریق چرخ اقتصاد جامعه بهتر بگردد و هزینة زندگی مردان و زنان مربوط به آن¬ها از راه مناسب تری تأمین گردد.
مقدمه:
از نظر اسلام تفاوت حقوقی زن و مرد در بعضی مسائل ناشی از تفاوت تکالیف و حقوق آنهاست و تفاوت حقوق و تکالیف ناشی از تفاوت های روحی ـ روانی و طبیعی بین آنهاست.
چون زن و مرد در خلقت و آفرینش هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روحی تفاوت هایی دارند بر همین اساس در نظام تشریع نیز تفاوت هایی با هم دارند.
یک قاعده کلی حقوقی این است که اگر برای کسی حقی جعل شود تکلیفی نیز متناسب با آن حق بر او وضع می شود و بر عکس اگر بر کسی تکلیفی قرار داده شود حقی نیز متناسب با آن برای او جعل خواهد شد. بر این اساس اگر بر زنان تکالیفی مقرر شده است، حقوقی نیز مثل همان تکالیف برای او معین شده است و این مطلب در مورد مردان هم صدق می کند . متعادل و متناسب بودن حقوق و تکالیف زنان و متوازن بودن حقوق و تکالیف مردان یک اصل است. یعنی در هر جا مرد نیرو و توانایی بیشتری داشته باشد، تکالیف و مسئولیت های سنگین تری نیز بر عهده اش خواهد بود و اگر به ازای این تکالیف و مسئولیت ها حقوق و مزایای بیشتری برای او معین شود این رعایت تناسب و تعادل و مراعات عدالت است. همچنان که اگر به زنان به اقتضای وضعیت بدنی و طبیعی و قوت عاطفی و روانی تکالیف متفاوتی بر او وضع شود ، متناسب با این تکالیف حقوق متناسبی نیز برایش تعیین شود
بنابر مجموع آنچه گفته شد اصل در تفاوت های حقوقی بین زن و مرد عدالت است که گاهی مقتضای تساوی و برابری است و گاهی مقتضای تفاوت و مسئولیت های بیشتر.
ارث زن و مرد
بعد از مرگ هر شخصی، پس از هزینه های کفن و دفن و پرداخت دیون و اجرای وصیت تا میزان ثلث اموال، بقیه ترکه به عنوان ارث به خویشاوندان نزدیکتر متوفی میرسد. این خویشاوندان حالات و صورت های متنوعی از جهت تعداد و جنس زن و مرد و طبقة افراد پیدا می كنند.
در فقه سهم الارث هر یک از خویشاوندان بر اساس طبقه و درجه نزدیکی به متوفی مشخص شده است و تا زمانی که خویشاوند نزدیک وجود دارد نوبت به خویشاوند دورتر نمیرسد. طبق این احکام زن و شوهر همیشه از یکدیگر ارث میبرند. در خویشاوندان نسبی سه طبقه وجود دارد. طبقه اول شامل پدر و مادر متوفی و فرزندان او (و نوه متوفی در صورت فقدان فرزند متوفی)؛ طبقه دوم شامل اجداد متوفی و برادران و خواهران او (و برادرزاده و خواهرزاده در صورت فقدان برادر و خواهر متوفی)؛ طبقه سوم شامل عمو و عمه و دایی و خاله و در صورت نبودن آنها شامل فرزندانشان است.
با توجه به مطالب فوق تا زمانی که متوفی وارث طبقه اول دارد نوبت به وارث طبقه بعد نمیرسد؛ بعنوان مثال تا زمانی که متوفی فرزند دارد نوبت به برادر و خواهراو نمیرسد.
زن در میان فامیل، گاهی به عنوان مادر ارث می برد و گاهی به عنوان فرزند، گاهی همسر و زمانی به عنوان خواهر. در اغلب موارد سهم زن نصف مرد است، ولی در مواردی نیز مساوی و یا بیشتر است.
در اغلب موارد، طبقهی اول ارث وجود دارند و ارث میبرند و نوبت به طبقات بعدی نمیرسد. در طبقه اول پسران متوفی دو برابر دختران او ارث می¬برند.
غالب خانواده ها متشکل از زن و شوهر و فرزندان است و غالبا هم زن یا شوهر از دنیا می روند نه فرزندان. و این فرزندان و همسر و احیانا پدر و مادر (مخصوصا جایی که فرد جوانی از دنیا میرود) هستند که می مانند و إرث میبرند؛ از این رو غالبا نوبت به خواهر و برادر یا کلاله امی نمی رسد. لذا مصادیق «للذکر مثل حظ الانثیین» غالب است. اگر چه فوت فرزند قبل از پدر و مادر جزء موارد غیر غالبی است ولی با وجود این در صورتی که متوفی علاوه بر پدر و مادر فرزند نیز داشته باشد سهم پدر ومادرش، یک ششم است. یعنی سهم آنها مساوی است. پدر و مادر به این دلیل مساوی می برند که غالبا پیر شده و اولا هزینه چندانی ندارند. ثانیا پدر دیگر هزینه های فرزندان را به عهده ندارد و مهریه همسرش را داده یا بالاخره در این سالهای متمادی کار کرده و منزلی چیزی دارد که مهریه همسرش را بدهد. از طرفی کار و تولید اقتصادی چندانی هم از او بر نمی آید. بنابراین حکمت اقتصادی دو برابر بودن ارث برای پدر و مادر غالبا صدق نمی کند.
همان گونه که بیان شد در مواردی ارث زن نه تنها نصف مرد نیست، بلكه گاهی مساوی و گاهی هم بیشتر و دو برابر مرد است.
مورد تساوی مانند این كه متوفی پدر، مادر و دو دختر دارد. پدر یك ششم و مادر یك ششم و دختران هر كدام یك سوّم می برند.
موردی که زن بیشتر از مرد ارث می برد مانند جایی که وارثان، پدر و مادر و شوهر باشند. مادر یكسوم میبرد و پدر یك ششم و یكدوم هم به شوهر میرسد. پس مادر دو برابر پدر ارث برده است.[1]
موردی که مرد دو برابر زن ارث میبرد مانند جایی که متوفی اولاد متعدد دارد و بعضی از آنها پسر و بعضی دختر، که پسر دو برابر دختر میبرد.
مهمترین حکمتهای تفاوت سهم زن و مرد از ارث:
الف)جبران بار مالی مهریه ،نفقه و جهیزیه:
یکی از مهمترین دلایل این مطلب که سهم الارث زن در برخی موارد نصف مرد است وضع خاص زن در مورد حق نفقه و مهریه در برابر مرد است. همانگونه که شهید مطهری می فرماید: «اسلام چون مهر و نفقه را لازم میداند و باین سبب قهرا از مخارج زندگى زن كاسته شده است و تحمیلى از این نظر بر مرد شده است، اسلام میخواهد این تحمیل از طریق ارث جبران بشود، لهذا براى مرد دو برابر زن سهم الارث قرار داده است. پس مهر و نفقه است كه سهم الارث زن را تنزل داده است.»
ممکن است اشکال شود که چرا اسلام سهم الارث زنان را کم می کند تا با مهریه و نفقه آن را جبران کند؟ چرا از همان مانند قوانین غربی سهم ارث برابر به انها نمی دهد و تکلیف مهریه و نفقه را از گردن مرد بر نمی دارد؟
شهید مطهری در جواب این شبهه می گوید:« اولا این دایگان مهربانتر از مادر، علت را بجاى معلول، و معلول را بجاى علت گرفته اند. اینها خیال كرده اند مهر و نفقه معلول وضع خاص ارثى زن است، غافل از اینكه وضع خاص ارثى زن معلول مهر و نفقه است. ثانیا گمان كرده اند آنچه در اینجا وجود دارد صرفا جنبه مالى و اقتصادى است. بدیهى است اگر تنها جنبه مالى و اقتصادى مطرح بود دلیلى نداشت كه مهر و نفقه اى در كار باشد و یا سهم الارث زن و مرد تفاوت داشته باشد. درمورد لزوم نفقه و مهریه، اسلام جهات زیادى را كه بعضى طبیعى و بعضى روانى است در نظر گرفته است. از یكطرف احتیاجات و گرفتارى هاى زیاد زن از لحاظ تولید نسل در صورتیكه مرد طبعا از همه آنها آزاد اس؛ از طرف دیگر قدرت كمتر او از مرد در تولید و تحصیل ثروت؛ و از جانب سوم استهلاك ثروت بیشتر او از مرد؛ بعلاوه ملاحظات روانى و روحى خاص زن و مرد و بعبارت دیگر روانشناسى زن و مرد و اینكه مرد همواره باید بصورت خرج كننده براى زن باشد و بالاخره ملاحظات دقیق روانى و اجتماعى كه سبب استحكام علقه خانوادگى میشود، اسلام همه اینها را در نظر گرفته و مهر و نفقه را از این جهات لازم دانسته است. این امور ضرورى و لازم بطور غیرمستقیم سبب شده كه بر بودجه مرد تحمیل وارد شود، از اینرو اسلام دستور داده كه بخاطر جبران تحمیلى كه بر مرد شده است مرد دو برابر زن سهم الارث ببرد. پس تنها جنبه مالى و اقتصادى در میان نیست كه گفته شود چه لزومى دارد در یك جا سهم زن كسر شود و در جاى دیگر جبران گردد .»[2]
ب.جبران برخی تکالیف اجتماعی و جزایی:
در مورد مرد یکسری وظایف اجتماعی وخانوادگی(غیر از مهریه و نفقه) وجود دارد که به طور مستقیم یا غیر مستقیم سبب تحمیل بار اقتصادی و مادی می گردد در حالی که از نتایج این تکالیف اجتماعی زنان نیز بهره مند می شوند. دوبرابر بودن سهم ارث مرد نسبت به زن در بعضی مصادیق جبران کننده این تحمیل مالی علیه مردان است. به عنوان مثال وظیفه جهاد و مبارزه با دشمن همواره از وظایف مردان بوده است که در ضمن آن، مرد از کارهای اقتصادی و مالی و تامین معاش بازمانده و حتی متحمل مخارج زیادی نیز می گردد (مانند هزینه های جراحت یا ازدست دادن اعضا و درمان و …) در حالی که زنان از امنیت اجتماعی برخوردار میگردند و هزینه ای هم پرداخت نمی کنند. حتی در زمان حاضر نیز مردان موظف هستند 2 سال از بهترین موقعیت زندگی خود را که می تواند فرصت مغتنمی برای کسب درآمد و شکل گیری آینده شغلی ومالی انها باشد را برای خدمت سربازی سپری کنند در حالی که زنان می توانند با فراق بال و خاطر به کسب درآمد یا تشکیل خانواده بپردازند؛ از این رو دوبرابر شدن سهم ارث مرد می تواند جبران کننده این خلأ اقتصادی گردد.
ج.جبران زحمات اقتصادی و حمایتی فرزندان ذکور:
به طور معمول پسران از آغاز تا پایان عمرِ یک خانواده در چارچوب نظام اقتصادی خانواده قرار گرفته و در پیشبرد تکالیف اقتصادی پابه پای مدیر خانواده دخالت موثر دارند. همچنین تکالیف نگهداری و حضانت عاطفی و مالی دیگر اعضای خانواده خصوصا پدر و مادر در زمان پیری و درماندگی عملا بر عهده فرزندان پسر خانواده قرار دارد. این در حالی است که دختران خانواده نه تنها چنین نقشی در شکل گیری اقتصاد خانواده ندارند بلکه بعد از تحمیل بارمالی جهیزیه و عروسی، تحت مدیریت اقتصادی مرد دیگری خارج از چارچوب خانواده قرار گرفته و امکان حضانت و نگهداری پدر و مادر یا دیگر اعضا خانواده را کمتر پیدا می کنند چرا که عموما این وظایف با تکالیف همسری او منافات دارد.
دوبرابر شدن سهم ارث فرزندان ذکور در حقیقت مشوق و جبرانی برای همکاری موثرتر فرزندان ذکور و همچنین مشوق روانی و مادی برای حضانت و نگهداری پدر و مادر خواهد بود.
د: تاثیر نحوه توارث بر تقویت نظام خانواده[3]
علاوه بر نتایح قبلی که هرکدام تاکیدی بر ساختار الگوی نظام خانواده است نحوه توارث به این شکل در مبانی نظام خانواده تاثیر به سزایی دارد. همان طور که در بحث قوامیت مرد در مدیریت اقتصادی و مدیریت خارجی منزل گفته شد یکی از نکات مترقی و مثبت نظام خانواده تاکید بر نقش مدیریتی مرد است. پشتوانه اقتصادی مرد یکی از مهمترین مؤلّفه ها برای عملی کردن این نقش است به گونه ای که آیه34 سوره نساء مدیریت مرد را بر این مؤلّفه اساسی منوط کرده است.
«الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم؛ مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى كنند»
بی شک تفضیل اقتصادی مرد نسبت به زن در مورد ارث زمینه ساز مدیریت اقتصادی مرد و محقق کننده مصلحت تک تک افراد خانواده و جامعه است.
هـ: اطمینان به وجود حکمت و مصلحت در احکام الهی و پذیرش از روی تعبد
احكام دینی نسخه هایی است كه از طرف خداوند به پیامبران الهی ابلاغ شده است تا سعادت و خوشبختی ما انسانها را تأمین كند. وقتی اعتقاد داشته باشیم كه این احكام از علم بی پایان الهی سرچشمه گرفته است و خداوند حكیم هیچ كار عبث و بیهوده ای انجام نمی دهد، یقین پیدا می كنیم كه احكام اسلام، برای ما سودمند خواهد بود، البته این بدان معنا نیست كه نباید از فلسفه احكام سؤال شود؛ زیرا شكی نیست كه مجموعه احكام اسلام بر مبنای مصالح بشری بنیان نهاده شده است. هر چند ما نتوانیم فلسفه بعضی از احكام اسلام را به خاطر ضعف معلومات بشر درك كنیم.[4] امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: خداوند بندگانش را به سختی های گوناگون می آزماید و با كوششهای مختلف از آنان تعبد و بندگی می خواهد و ایشان را به اقسام آنچه كه مورد پسند طبع انسانی نیست امتحان می فرماید، برای بیرون كردن كبر و خود پسندی از دلها و جا دادن فروتنی در جانهاشان…[5]
حال آیا ما به عنوان بندگان خدا فقط زمانی باید به فرمان و دستور خداوند گردن نهیم كه علّت و فلسفه آن را بفهمیم و اگر علّت آن را ندانستیم از آن سرپیچی كنیم؟ قطعاً این گونه نباید باشد و اگر كسی در زندگی دینی خود این چنین باشد براستی از حقیقت اسلام كیلومترها فاصله دارد. چون گوهر اسلام سرسپردگی و تسلیم محض در برابر خواستههای معبود است.
در آیه 13 و 14 سورة نساء و بعد از بیان پارهای از احكام ارث و ذکر برخی شقوق آن، می فرماید: «تلك حدود الله» اینها حدود و مرزهای الهی هستند و با قاطعیت تصریح میكند كه اطاعت از خدا و رسول و احكام آنها موجب نجات و رستگاری و دخول در بهشت میشود و عصیان در مقابل آنها موجب آتش و عذاب خواركننده است.
اشاره به چند نکته پایانی در مورد ارث زن و مرد:
الف) اختلاف در سهم الارث، هرگز جنبه ارزشى نداشته و دوبرابر بودن سهم الارث مرد نسبت به زن هرگز به معناى ارزش مضاعف مردان نیست. همانطور که بیشتر بودن سهم الارث دختر نسبت به پدر نشانه ارزش بیشتر دختر نسبت به پدر یا بالعکس نیست.
ب) مبناى تقسیم و تسهیم در ارث، لزوم رعایت تناسب و تعادل حقوق هر كس با وظایف او است. توجه به این نكته توهم ظالمانه و تبعیض آمیز بودن این تسهیم را از بین مى برد. اگر مسائله ارث به عنوان بخشى از حقوق خانواده و مرتبط با نظام اجتماعی مدنظر قرار گیرد و مجموعه نظام حقوق خانواده به عنوان جزئى از نظام حقوقى اسلام که در بردارنده مصالح مادی و معنوی است مورد مطالعه و دقت واقع شود و حقوق و تكالیف مختلف زنان و مردان در صحنه خانواده و اجتماع به خصوص از بعد اقتصادى با هم مقایسه شود به خوبى روشن مى شود كه در این تسهیم نه تنها به زن ظلم نشده است بلکه مصلحت های فردی،روانی، و اجتماعی او به بهترین شکل مدنظر قرار گرفته است.
ج) هر چند ظاهر این تسهیم، در برخی موارد برخوردارى مضاعف مرد از ارث و مزایاى اقتصادى است ولى واقعیت چنین نیست، زیرا اگر چه نتیجه این تقسیم آن است كه در مرحله «تملك» مرد دو برابر بیش از زن مالك مى شود ولى در مرحله «مصرف و اختصاص» تقریباً زن بیش از مرد بهره مى برد زیرا زن سهم و دارایى خود را براى خود نگه مى دارد و هیچ الزامى براى خرج كردن آن ندارد. اما سهم مرد عملاً و غالباً در جریان انفاق و تأمین هزینه به خانواده اش كه به طور تقریبى نیمى از آن را زنان تشكیل مى دهند باز مى گردد.
د) غالباً و نوعاً مرد بیش از زن مى تواند از سرمایه خویش در گردش اقتصادى جامعه استفاده كند و به این وسیله از ركود اقتصادى جامعه پیش گیرى و زمینه تعالی و تکامل اقتصاد جامعه را به وجود می آورد.[6]
ارث نوعی بهره مندی مالی است و انتظار می¬رود مالی که بعنوان ارث به افراد می¬رسد در چرخه اقتصاد و تولید به گردش درآید. با توجه به روحیات مرد و زن در غالب مواردِ ارث، سهم بیشتری به مرد میرسد و سرمایه بیشتری برای امر تولید در اختیار مرد قرار داه شده است و از او خواسته شده این مال را در عرصه تولید به کار گیرد و وظیفه تامین مالی خانواده بر عهده مرد قرار داده شده است. از این رو مرد به کار و فعالیت اقتصادی میپردازد و زن اداره امور منزل و تربیت فرزندان را در اولویت قرار میدهد. لذا از زن کار و فعالیت اقتصادی خواسته نشده است.
نتیجه:
ارثی كه به افراد تعلق میگیرد تحت عنوان مادر، خواهر، دختر و همسر است نه تحت عنوان زن و مسئولیتهای مالی مردان مثل پرداخت مهریه، نفقة زنان، دیه (در جنایتهای خطایی) به عنوان عاقله و جهاد و هزینههای آن و آمادگی بیشتر مردان برای فعالیت اقتصادی و گردش سرمایه، موجب شده است تا در یك سری از حالات سهم بیشتری ببرند تا در حقیقت از این طریق چرخ اقتصاد جامعه بهتر بگردد و هزینة زندگی مردان و زنان مربوط به آنها از راه مناسب تری تأمین گردد.
کلامی نورانی جهت تبرک:
امام صادق ـ علیه السلام ـ در پاسخ به سوال از تفاوت ارث زن و مرد فرمودند: «برای آن كه اسلام سربازی و جهاد و نفقه را از عهدة زن برداشته و در بعضی جنایات اشتباهی كه خویشاوندان باید دیه بپردازند، زن از پرداخت خسارت معاف شده است، و همه اینها بر دوش مرد گذاشته شده است».[7] (حر عاملی، 1401 ق، 17/436)
پی نوشت:
[1] . ارث، خلیل قبله ای خویی، صص 207 ـ 209؛ الباجوری، المراة فی الفكر الاسلامی، ج 2، صص 133 ـ 134؛ محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 11، صص 299 ـ 300؛ عبدالله جواد آملی، زن در آئینه جلال و جمال، ص 404.
[2] . مطهری. مرتضی. حقوق زن در اسلام. ص 285
[3] .مطهری. مرتضی. نظری به نظام اقتصادی اسلام. ص 170
[4] . بیست پاسخ )مؤسسه در راه حق( ص 164.
[5] . نهج البلاغه فیض الاسلام، خ 234، بند 32.
[6] . برای آگاهی بیشتر مراجعه کنید به :تفسیر نمونه .ج3.ص290 ذیل ایه 11 سوره نساء. دارالکتب الاسلامیه.
[7] . حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 17، ابواب میراث الابوین و الاولاد، باب 2، ح 1، محمد بن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر عن حماد و هشام جمیعاً، عن الاحول قال: قال ابن ابی العوجاء: ما بال المرأة المسكینة الضعیفة تأخذ سهماً واحداً و یأخذ الرجل سهمین؟ قال: فذكر ذلك بعض اصحابنا لابی عبد الله(علیه السلام) فقال: ان المرأة لیس علیها جهاد و لا نفقة و لا معقلة و انما ذلك علی الرجال فلذلك جعل للمرأة سهماً واحداً و للرجل سهمین.
منبع: سایت اندیشه
https://www.pasokh.org/fa/Question/View/10989/%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%AB-%D8%B2%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B1%D8%AF-%DA%86%D9%8A%D8%B3%D8%AA-/?SearchText=%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87%20%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA%20%D8%A7%D8%B1%D8%AB&LPhrase=