- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- به دست فاضلی
- 9:47 ق.ظ
- 0 نظر

در شصت کیلومتری یزد در روستای مهرجرد، مرد پاکدل و پرهیزگاری به نام محمّدجعفر زندگی میکرد. او چون نیاکان خود، به کار کشاورزی اشتغال داشت و از همین راه امرار معاش میکرد. محمّد جعفر پس از آن که جوانی برومند گشت، از همان روستا همسری انتخاب کرد و زندگی تازهای را آغاز نمود و با اشتیاق به انتظار فرزندی نشست. امّا این انتظار سالها طول کشید، جوانی او سپری گشت و دوران نشاطش به سرآمد، امّا او همچنان بدون فرزند بود. دیگر زندگی در نظرش تاریک مینمود؛ از یک طرف، سپری شدن دوران جوانی و از طرف دیگر اشتیاقِ داشتنِ فرزند، آرامش را از وی سلب و زندگی شیرین و بیدغدغه اش را ناآرام ساخته بود.
در چنین شرایط روحی، تصمیم گرفت برای صاحب فرزند شدن ازدواج کند. ابتدا قضیه را با همسرش در میان نهاد و رضایت او را به دست آورد، سپس با هدفی مقدّس از بیوه زنی، که خود فرزند یتیمی نیز داشت، تقاضای ازدواج موقت کرد. چند روزی گذشت؛ آن روز برای اولین بار محمّد جعفر به خانه ی همسر دومش رفته بود. آن زن برای راحتی شوهرِ جدیدش، میخواست دختر یتیمش را از خانه به بیرون بفرستد، ولی دخترک یتیم قبول نمیکرد. از قضا هوا هم سرد بود و دخترک میلرزید و میگفت: «مادر! من در این هوای سرد به کجا بروم؟». مادر هم سعی میکرد او را به عناوینی راضی کند که بیرون برود. محمّد جعفر این صحنه را میبیند و بسیار ناراحت میشود. همان لحظه بقیه ی مدت باقیمانده ی مقرر در عقد ازدواج را میبخشد و مَهریه او را به تمام و کمال میدهد و با خداوند به این مضمون مناجات میکند:
«خدایا! من دیگر برای فرزند به خانه ی کسی نمیروم تا مبادا دل طفل یتیمی برای خاطر من آزرده شود، تو اگر میخواهی قدرت داری که از همان زن که تا به حال فرزند نیاورده به من فرزند عطا کنی و اگر نخواهی هم خود دانی. خدایا! امر موکول به توست. میخواهی فرزند از همان اوّلی بده، میخواهی نده.»(۱)
این روز در زندگی محمّد جعفر، روز فرخنده و مبارکی گردید. در این روز به یادماندنی، خلوص و صفای دل محمّد جعفر با زبان نیایش او به هم آمیخت و دعایش در پیشگاه خداوند مورد اجابت قرار گرفت. به طوری که سال بعد خانه ی پر از صفای او، به نور جمال کودکی منوّر گردید.(۲) این کودک بعدها حوزه ی علمیه ی قم را تأسیس کرد. او آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(ره) (حدود ۱۲۸۰-۱۳۵۵ قمری) بود.
خود او بعدها نقل میکرد: «وقتی که بچه بودم به مقتضای کودکی خیلی شیطنت میکردم، در این مواقع مادرم میگفت: تو تقصیری نداری! بچهای که به زور از خدا بگیری، بهتر از این نمیشه!!».
پینوشتها
۱- آقا بزرگ تهرانی؛ نقباء البشر؛ ج۳، ص ۱۱۵۸٫
۲- نشریه حوزه؛ شماره ۱۲؛ سال ۶۴؛ یاد، ش۴، سال ۶۵
منبع: تبیان
اشتراک گذاری