- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- 0 نظر

اشاره:
در اذهان برخی این مطلب خطور می کند که وقتی بودا توانسته دینی را به وجود بیاورد که در جهان پیروان زیادی دارد ممکن است او پیامبر بوده است و یا دست کم حکیم و عارفی مثل حضرت لقمان بوده که الهاماتی بر او می شده است. این مقاله به این مطلب پرداخته و نتیجه گرفته که بودا نه پیامبر بوده است و نه حکیمی مانند لقمان حکیم بلکه آموزه های او آمیزش از ادیان هندی و برخی تفکرات شخصی او است.
قبل از هر بیانی لازم است مختصر بررسی در مورد تاریخچه و سرگذشت زندگی بودا و همچنین آموزه های بودا را انجام دهیم تا بتوانیم اظهار نظر درستی نماییم:
آیین بودا یکی از شاخه های کیش هندوست که از هندوستان بیرون آمده است و سراسر مناطق خاوری را در نوردیده است و به علت داشتن اندیشه های عرفانی لطیف و گسترش در مناطق پرجمعیت جهان، پیروان زیادی دارد و تأثیرات عمیق در افکار و آداب در سراسر هند بر جای گذاشت، بنیان گذار این آیین فردی است به نام «سیداراتا» که از شاهزادگان هندی است. وی در ۲۹ سالگی پس از مشاهده مواردی که پیشگویی شده بود، شبانه از کاخ و تنعمات آن گریخت و تحت ارشاد فردی به نام آلارا زندگی راهبانه را برگزید و پس از ۶ سال ریاضت های سخت و سنگین در جنگل ها سر انجام هنگامی که از وصول به حقیقت از طریق ریاضت نومید شد، ریاضت را کنار گذاشت و به تأمل و تفکر و مراقبت معنوی روی آورد. جهاد اکبر او نیز شش سال طول کشید و پس از آن با هفت هفته توقف زیر درختی که بعدا درخت بیداری نامیده شد با مارا یعنی شیطان ویرانگر مبارزه کرد و در نهایت به حقیقت دست یافت و بودای دوره کنونی شد.
بودا در چهل سالگی با مسافرت های فراوان، آیین خود را در سراسر هندوستان تبلیغ کرد و بر اثر ملاقات با افراد مختلف به اصلاح نفوس و تربیت شاگردان همت گماشت. وی سرانجام در هشتاد سالگی در حدود سال «۴۸۳ ق م» به نیروانا پیوست.(۱)
در مورد وثنیت و مذهبی که بودا به وجود آورد و همچنین ویژگی شخصیتی بودا در کتاب دائره المعارف بستانی(۲) مطالبی آمده است که خلاصه اش این است که وثنیت برهمیه به وسیله کیش بودا، بازسازی و اصلاح شد، و این کیش منسوب است به بودا «سقیامونی» که بنا به آنچه از تاریخ «سیلانی» نقل شده در سال پانصد و چهل و سه قبل از میلاد وفات یافته، البته تواریخ دیگر، غیر این را گفته اند، و اختلاف در سال فوت او به دو هزار سال هم کشیده شده است، و به همین جهت که تاریخ درستی از این مرد در دست نیست بسیاری احتمال داده اند که وی یک شخص خرافی و موهوم بوده و چنین شخصی اصلا وجود نداشته، ولی کاوش هایی که اخیرا در «گایا» شده، و همچنین آثاری که در «بطنه» به دست آمده بر صحت وجود این شخص دلالت دارد و نیز آثار دیگری از تاریخ زندگی و تعالیمی که وی به شاگردان و پیروان خود القاء می کرده به دست آمده است.
بودا مردم را به تخلص از رنج و بدبختی، و رستگاری به راحتی کبری و حیاتی آسمانی و ابدی و سرمدی دعوت می کرده و آنان را نصیحت می نموده و به تمسک به شریعت خود تشویق می کرده است و اصول شریعتش عبارت بوده از تخلق به اخلاق کریمه و رها کردن شهوات و اجتناب از رذائل.
بودا (بطوری که نقل شده) بر خلاف برهمی ها که خود را تافته ای جدا بافته می دانستند و به طور کلی مردم را در تشرف به سعادت دینی متفاوت و زنان و کودکان را به کلی محروم از این سعادت می دانستند، همواره درباره خود و معایب و وساوس درونیش صحبت می کرده و هیچ بزرگی و تکبری برای خود قائل نبوده، و رسماً می گفته من نیز مانند همه شما گرفتار تسویلات و وساوس نفسانی هستم و نیز می گفته در عالم به جز یک شریعت، شریعت دیگری نیست، و گویا منظورش این بوده که همه شرایع در این سخن اتفاق دارند که مجرمین باید به شدت عقوبت شوند و صالحان به ثواب عظیم برخوردار گردند ولی شریعت من هیچ سخنی از عقوبت نداشته و برای عموم مردم نعمت است و در آن شریعت همانند آسمان، جایی است برای مردان و زنان و کودکان و دختران و اغنیاء و فقراء، چیزی که هست توانگران به زحمت می توانند این راه را بپیمایند.
تعلیم بودا به طوری که از عقاید بودائیان بر می آید بر این اساس است که طبیعت، تهی و تو خالی بوده و چیزی جز وهمی حیله گر نیست و عدم در همه جا و در هر زمان وجود دارد و مملو از غش است و همین عدم است که همه دیوارها و موانع بین اصناف مردم و جنسیات و احوال دنیوی آنان را بر می دارد و نه تنها مردم را برادر یکدیگر می سازد بلکه حتی کرمها را نیز برادر بودائیان می سازد.
بودائیان معتقدند به اینکه آخرین عبارتی که «سقیامونی» به آن تکلم کرده این بوده: «هر موجود مرکب فانی است»، و در نظر بودائیان هدف نهایی و آخرین مرحله کمال عبارت است از: نجات نفس از هر بیماری و غرور. و نیز معتقدند به اینکه دوره تناسخ که البته نقطه ای نهایی که بدان منتهی شود ندارد در یک صورت از وسط پاره می شود و قطع می گردد و آن وقتی است که نفس از تولد جدید امتناع بورزد که در این صورت تصمیم می گیرد خود را حتی از میل به هستی پاک کند.
این بود قواعد اصولی کیش بودا که بطور صریح در قدیمی ترین تعلیماتش که در «الاریانی ستیانس» درج شده آمده است و عبارت است از چهار قاعده مهم که به خود سقیامونی نسبت داده شده و گفته اند وی این چهار قاعده را در اولین موعظه اش که در جنگلی معروف به «جنگل غزال» در نزدیکی های بنارس ایراد کرده بود خاطرنشان ساخته است.
و این حقایق چهارگانه عبارتند از معرفی «الم»، معرفی ریشه آن، لا شیء کردن و از بین بردن الم، و راهی که آدمی را موفق به از بین بردن آن می کند.
با بررسی مطالبی که در مورد بودا منتشر شده است اثری از ادعای پیامبری و الهامات الهی در کلمات و گفتار بودا یافت نمی شود حتی پیروان بودا نیز چنین ادعایی نداشته اند که به چند مورد از آن اشاره می شود:
در کتاب آیین بودا آمده است که «اما آنچه مسلم است این است که سانگه، نظم بودایی راهبان بعد از مرگ جسمانی، یا پری نیروانا بودا باقی ماند».(۳)
در کتاب اساطیر هند که تاریخ ادیان هند در آن عنوان شده است آیین بودا را نظام فلسفی و کیشی بزرگ مطرح می کند و آن را ترکیبی از مهایانه، اعتقاد به خدای هند و جهان شناسی می داند و هیچ اشاره ای به پیامبری و یا ادعایی از ناحیه بودا نداشته است تنها تفصیلی از مطالب در مورد بودا را مطرح کرده است.(۴)
نویسنده کتاب ایده آل بشر بعد از استناد به کلمات «کُنسه، واردِر، میزونُوکوگِن استاد بودایی» می گوید باید یاد آوری کنیم که از بودا و آموزش او هیچ گونه نشان تاریخی نوشته و بایگانی شده ای در دست نیست و گزارش های موجود همه بازمانده نگاشته های سده های فراوان پس از زمانی است که برای مرگ بودا پنداشته شده است.(۵)
با توجه به مطالب عنوان شده می توان نتیجه گرفت که بودا خود را نه پیغمبر می دانست و نه خداوند و الهه و نه تجسمی از الهه،(۶) و نه پیروان او چنین ادعایی در مورد بودا داشته اند.
از طرفی از ویژگی هایی و نشانه هایی که در اسلام برای پیامبری مطرح شده «دارا بودن معجزه و ادعای پیامبری از جانب خود شخصی که معجزه را می آورد و همچنین بشارت پیامبر قبلی» است که این نشانه ها در مورد او مصداق ندارد چرا که با توجه به مطالبی که ذکر شد چنین مطالبی یافت نشد از طرفی وقتی به آثار اسلامی مراجعه می شود هیچ مدرکی صحیح دال بر این که بودا از پیامبران بوده است پیدا نمی کنیم.
آنچه بودا بدان اذعان دارد حاصل ریاضت ها و افکاری است که خود پدید آورنده آن بوده و هیچ ادعایی در مورد الهام یا موارد دیگر ندارد تشبیه او به لقمان در مورد الهامات تشبیه بی اساسی است چرا که لااقل در مورد لقمان هر چند به صورت صریح و صحیح مطلبی مشخص نداریم ولی اشاره ها و نشانه هایی را می توان پیدا کرد.
از نظر اسلام مذهب بودا آیین توحیدی محسوب نمی شوند زیرا در این آیین اصلا از خدای واحد سخنی گفته نشده است و نیز نبوت و معاد در آن جایگاهی ندارند، بلکه اساس آن را ثنویت بودایی و برهمنی و… تشکیل می دهد و ثنویت بر این مبتنی است که چون مبدأ کل از هر گونه تحدید و تعین منزه است پس باید ملائک مقرب و قدیسین و خلاصه مظاهر او را عبادت کرد چرا که قائلند پرستش خداوند اساسا غیر ممکن است.(۷)
از طرفی دیگر با توجه به ویژگی هایی کلی که بودا داراست که بدان اشاره می شود نمی توان آن را از پیامبران الهی و آموزه های او را الهامات ربانی دانست بلکه یکسری نکات اخلاقی است که انسان وقتی به فطرت خود رجوع کند مسلما بدان دست خواهد یافت از آن ویژگی ها:
۱. انکار مباحث اعتقادی و افراط در عمل: آیین بودا در مباحث اعتقادی و نظری کم همت و بی رونق است. بودا در تعالیم خود راه و روش عملی را پیش گرفته و آنچه غیر از آن است مخالف عقل سلیم می شمارد… .
وی گفته است: «من در باب قدمت عالم و ازلیت جهان توضیحی ندادم و هم چنین درباب محدودیت و تناهی وجود تفسیری نکردم و…»(۸) با این همه در دام نوعی ماتریالیسم گرفتار شده و با ابدی و ازلی دانستن ماده و عالم به انکار صانع می پردازد.(۹)
۲. انکار خداوند: بودیسم بر خلاف مکاتب فلسفی و ادیان دیگر که هر کدام به نوعی قائل به وجود خالق و صانع عالم هستی هستند، عالم را قدیم و ازلی و بی نیاز از خالق می داند(۱۰) و وجود خداوند را انکار می کند.(۱۱) بودا «از وجود مافوق طبیعت که ازلی و بالذات و خالق عالم و صانع آسمان ها و زمین است بحثی به میان نیاورده».(۱۲)
۳. انکار نبوت: بودایی ها چون وجود خدای واجب الوجود را انکار می کنند طبعاً اعتقادی به نبی مرسل و پیامبری که حامل وحی الهی باشد ندارند و می گویند که عقل به تنهایی توان هدایت انسان را دارد و نیازی به پیامبر نیست.
۴. انکار معاد و اعتقاد به تناسخ: بودا که درصدد اصلاح آیین هندو بود روح و انتقال آن را انکار می کرد ولی در پاسخ به سؤال سرانجام انسان چه خواهد شد مجبور به قبول مسأله تناسخ شده، به عقیده او روح انسان در هنگام مرگ به کالبد و یا جسم دیگری انتقال پیدا می کند و یک سلسله تولد و تجدید حیات را طی می کند و پس از هر تولد و زندگی دوباره بار دیگر روح به بدنی دیگر حلول می کند و این تولدها ممکن است بی انتها و ابدالدهر ادامه داشته باشد.
در پایان با توجه به مطالبی که مطرح شد بایستی به این نکته اشاره داشت که آموزه های بودا را نمی توان طریقی برای کمال و سعادت دانست و آن را به عنوان دین توحیدی محسوب کرد و برای رسیدن به سعادت و تکامل از آن بهره گرفت.
پی نوشت:
- توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، موسسه فرهنگی طه، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش، ص۴۵.
- همان. نقل قول از: ترجمه المیزان، ج۱۰، ص۴۲۰ اثر فؤاد افرام بستانی و ترجمه دائره المعارف الاسلامیه که متن انگلیسی و آلمانی و فرانسوی آن بین سال های ۱۹۱۳ـ۱۹۳۸م در اروپا منتشر شده بود.
- بردلی هوکینز، آیین بودا، ترجمه محمد رضا بدیعی، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش، ص۶۹.
- ورنیکا ایونس، اساطیر هند، ترجمه باجلان فرخی، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ص۲۴۴.
- آشتیانی، جلال الدین، ایده آل بشر تجزیه و تحلیل افکار عرفان بودیسم و جینیسم، شرکت سهامی انتشارات، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ص۱۳.
- رجوع کنید به جزوه: ربانی گلپایگانی، علی، ادیان ابتدایی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ص۲۰ و ۲۱.
- نقل قول از: ترجمه المیزان، ج۷، ص۴۶.
- بی ناس، جان. تاریخ جامع ادیان، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش، ص۱۸۸.
- آریا، غلامعلی، آشنایی با تاریخ ادیان، انتشارات پایا، چاپ سوم، ۱۳۷۹ش، ص۷۳.
- همان، ص۴۷.
- همان.
- تاریخ جامع ادیان، همان، ص۱۸۹.
منبع: نرم افزار پاسخ مرکز مطالعات حوزه.