- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- 0 نظر

عیار گرم بودن زناشویی چیست؟
این که چقدر با هم حرف میزنید، یعنی چقدر همدیگه رو دوست دارید؟ اگه آدم کم حرفی هستید، پس همسرتان را دوست ندارید!!
در تحلیلهای مربوط به حوزه مشاوره و خانواده که در رسانهها بازتاب دارد، گاهی به عباراتی بر میخوریم گه به نظر نمیرسد چندان عمیق باشد؛ یکی از این تحلیلها که در سالهای گذشته چندین بار به تناوب در رسانهها بازتاب داشته، قضاوت در باره تعداد کلمات رد و بدل شده زوجها در طول روز است.
مطلب در این باره است که گفته میشود به واسطه حاکم شدن سبک زندگی مدرن و ماشینی، تعداد کلمات رد و بدل شده از سوی زوجها در کلانشهرها مثلا به چند ده کلمه یا چند صد کلمه در طول روز رسیده است و از این بابت، احساس نگرانی میشود.
گذشته از این که مطابق معمول، سندیت این آمارهای ارائه شده معلوم نیست و ظاهرا هر کسی در رسانههای ما میتواند نقش یک سازمان آماری را ایفا کند بدون آن که موظف باشد بگوید از کجا به چنین آماری رسیده است حتی اگر فرض کنیم که چنین آماری هم درست باشد، باز خدشههایی در این گونه تحلیلها وجود دارد.
پرسش این است که آیا تعداد کلمات رد و بدل شده زوجها میتواند عیار و خطکش خوبی برای این نتیجهگیری باشد که رابطه زوجها با همدیگر خوب یا بد است؟
مشکل این گونه اظهار نظرها درباره زوجها این است که بسیار مکانیکال، کلی و فلهای به رابطه زوجها نگاه میکند. آیا به واقع تعداد کلمات زوجها میتواند نشاندهنده یک رابطه سالم و خوب باشد؟ آیا کمیت کلمات رد و بدل شده میتوان چنین تضمینی را به ما بدهد؟ مثلا فرض کنید زن و مرد هر روز در جریان مشاجرههای لفظی قرار میگیرند و در جریان آن مشاجرهها، دهها و صدها کلمه بین آنها رد و بدل میشود آیا تعداد کلمات رد و بدل شده یک مشاجره، حاکی از گرم و عاطفی بودن رابطه زن و شوهری است؟
چتری که عاطفه است بیهیچ کلمهای
واقعیت آن است که تعداد کلمات رد و بدل شده، نمیتواند محک روشنی برای گرم یا سرد بودن یک رابطه باشد. فرض کنید زن و شوهری که هر دو عادتهای درونگرایانه دارند و کمتر تمایلی به پرگویی نشان میدهند اما در عوض، رابطه خوبی با هم دارند، آیا میتوان گفت آن مرد و زن رابطه گرم و پیش برندهای با هم ندارند؟
مرد و زنی با هم مسافرت میروند و مثلا دقایق طولانی در ساحل یک دریا به یک افق چشم میدوزند، به امواج خیره میشوند و از بازی دریا با شنهای ساحل لذت میبرند و به هم لبخند میزنند بدون آن که کلمهای با هم مبادله کرده باشند.
زن با دقت، در چشمهای مرد، خیره میشود و مرد هم همین طور، بعد هر دو به هم لبخند میزنند. یا فرض کنید باران میآید. مرد چتر را به گونهای میگیرد که بیشترین حجم چتر به سمت زنش باشد و به گونهای وانمود کند که همه چیز در طرف خودش خوب و مرتب است. همه این ابراز محبتها و ترجیح دادن دیگری به جای خود بدون رد و بدل کردن کلمهای صورت میگیرد، اما شیرازه حرکت بر محبت است.
اما ممکن است زوجی در کنار همان ساحل دریا بروند و ۱۰۰۰ کلمه با هم حرف بزنند و در این میان به خاطر کلماتی که زن یا مرد بر زبان رانده ناگهان اختلافی پیش بیاید.
البته استدلال این مطلب این نیست که زوجها برای آن که اختلافی پیش نیاید حرف نزنند یا کمتر حرف بزنند – گرچه گزیده حرف زدن و پرهیز از حرافیهای بیمورد یک عمل اخلاقی و توصیه شده بزرگان دینی ماست – بلکه میخواهد بگوید صرفا بسنده کردن به تعداد کلمات نمیتواند عیار قابل دفاعی برای گرم یا سرد بودن یک رابطه باشد.
بودن شبانه مرد بیرون از خانه چقدر قابل دفاع است؟
فرض کنید یک مرد به خاطر مشکلات اقتصادی مجبور است دو شیفته یا سه شیفته کار کند. آیا از چنین مردی میتوان انتظار داشت شب که به خانه میرسد، به هر ضرب و زوری شده، تعداد کلمات رد و بدل شده با همسرش را بالاتر ببرد تا در مظان اتهام قرار نگیرد؟ و اصلا آیا توسل به تعداد کلمات بالا خندهدار نخواهد بود؟
در واقع این جا، یک مرد علاقه و عشق خود به خانواده را با عدم حضورش در خانه نشان میدهد. او اگرچه بیرون از خانه است اما هدف او از این بیرون بودن، تأمین هزینه خانواده است. البته اگر خانواده واقعا در تنگنای مالی نیست و در رفاه نسبی به سر میبرد، شاید واقعا نیاز نباشد مرد تا ۱۲ شب بیرون از خانه باشد.
چه بسا بسیاری از این بیرون از خانه بودنها، اول به بهانه تأمین معاش انجام میشود اما آرام آرام به یک عادت تبدیل میشود. یعنی در اول، ضرورتهای مالی خانواده و زوج این بیرون از خانه بودنها را توجیه میکرده اما بعدها، صورت دیگری به خود میگیرد و مرد ممکن است درگیر حاشیههای دیگر – حرص و ولع برای اندوختن مال، روابط عاطفی شدن بیرون از خانه – باشد در آن صورت، دیگر نمیتوان از این بیرون خانه ماندنها دفاع کرد، البته آنجا میتوان پرسید و نگران بود که چرا مرد کمتر در خانه حضور دارد و چرا تعداد کلمات به کار رفته از سوی زوجها کم است.
گاهی محبت در فراسوی کلمات است
در واقع این جا میتوان گفت این شکل و جهتگیری یک زندگی است که میتواند مهم باشد، نه تعداد کلمات به کار رفته. همچنان که ما مثلا وقتی در جاده به سمت یک مقصد حرکت میکنیم ممکن است بارها به سمت چپ یا راست بپیچیم اما در واقع آن پیچیدن ها، از سرعت کاستنها و به سرعت افزودنها به خاطر شرایط جاده – زندگی – است و از منطق جاده پیروی میکند.
بنابراین نمیشود یک نسخه واحد برای زوجها پیچید و گفت همه زوجها به این تعداد از کلمات در روز برسند. گاهی یک نگاه گرم زن به صورت مردی که دیر از کار برگشته میتواند کار هزار کلمه را بکند و در این عبارت هیچ اغراقی نیست. گاهی نگاهها با هم میتوانند حرف بزنند در فراسوی کلمات.
منبع: بخش خانواده ایرانی تبیان؛ حسن فرامرزی