- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- 0 نظر

الگوى حضور کیست؟
گسترش روزافزون ارتباطات فرهنگى، جوامع مختلف را با فرآوردههاى فکرى جدیدى که منعطف به تجربهها و خواستههاى غرب است رو به رو کرده است. در این بین جوامع اسلامى به دلایل متعدد از جمله: خودباختگى و مرعوب شدن در برابر پیشرفت تکنولوژى غرب، بیش از آن چه غرب از آنان بیاموزد، چشم به غرب دوختهاند و براى حضور زن در عرصه اجتماع، خصوصا مساله حجاب و پوشش، الگوهاى غربى را برگزیدهاند.
در کنار چنین رویکرد وابسته، رویکردى دینى نیز وجود دارد و آن ترسیم مرزهاى حقیقى دین براى حضور زن در عرصههاى گوناگون، در راستاى توسعه همه جانبه است. صاحبان این دیدگاه خود را در مقابل پیشرفتهاى تکنولوژى غرب مقهور نمىبینند.
گروه سومى نیز وجود دارد و آن دسته، دسته متحجران فکرىاند که همواره کوشیدهاند، سلایق خود را به نام دین در عرصه ترسیم مرزها به کار گیرند و بر آن اساس دچار افراطهایى شدهاند که اساس حضور زن در اجتماع را به انحراف کشانده و مانع اساسى در راه توسعه جوامع اسلامى ایجاد کردهاند.
از این دیدگاه ارائه الگویى موفق از زنان اسلامى که با حفظ معیارهاى دینى(از جمله حجاب) در عرصههاى اجتماعى حضور یافتهاند، مىتواند حجتى در برابر گروه اول(غرب زدگان) و گروه سوم(متحجران) و مؤید و راهنمایى براى گروه دوم(واقعگرایان دینى) باشد. از این منظر ما گوشهاى از زندگى حضرت زینب(علیها السلام) را به تماشا مىنشینیم تا ببینیم حضرت زینب(علیها السلام) چگونه توانست با حفظ پوشش، الگویى براى حضور زن مسلمان در اجتماع – خصوصا با مساله پوشش اسلامى که امروزه مورد توجه و خردهگیرى است – باشد.
الف – زینب(سلام الله علیها) قبل از کربلا
حیات اجتماعى حضرت زینب(علیها السلام) را مىتوان به سه دوره تقسیم کرد:
الف: دوره اول، از آغاز تا قبل از کربلا که به دو نمونه از حضور اجتماعى حضرت اشاره مىشود:
۱- شیوه حضور براى وداع با مادر
وقتى امام على(علیه السلام) حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) را غسل داد؛ با حنوط پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) حنوط کشید؛ کفن کرد و خواست ردا را ببندد، فرمود: «یا ام کلثوم، یا زینب! یا سکینه! یا فضه! یا حسن! یا حسین! هلموا تزودوا من امکم. فهذا الفراق و اللقاء فى الجنه؛(۱)اى امکلثوم! اى زینب! اى فضه! اى حسن! اى حسین! بشتابید و از مادرتان بهره گیرید که این لحظه جدایى است و دیدار در بهشت است». در پى این درخواست، به دلیل آن که گروه دیگرى از مردان(سلمان، عمار یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه) نیز از واقعه شهادت مطلع و احیانا حاضر بودند،(۲) بانوان و دختران با رعایت پوشش کامل براى وداع در آن شرایط جانسوز حاضر شدند و در مورد شیوه پوشش حضرت زینب(علیها السلام) مىنویسند:
«… زینب برقعى [روپوشى] آویخته و بدن خود را به ردایى پوشیده بود؛ دامن کشان همى بیامد و همى گفت: یا رسول الله! الآن حقا فقدناک؛ اى رسول خدا! واقعا امروز تو را از دست دادیم. دیگر تو را دیدار نخواهیم کرد…».(۳)
۲- شیوه زیارت پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم)
در این باره نیز هم حضرت زینب(علیها السلام) و هم امام على(علیه السلام) توجه ویژهاى داشتند تا حضور حضرتش با حفظ منزلت وى همراه باشد. یحیى مازنى مىگوید:
«هرگاه زینب(علیها السلام) مىخواست شب به زیارت قبر جد خود، رسول خدا،(صلى الله علیه و آله و سلم) برود، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) از دو طرف او حرکت مىکردند و خواهر خود را در حالى که در وسط قرار داده بودند، به سوى حرم پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) مىبردند و على(علیه السلام) هم کسى را مىفرستاد تا قبل از آن که زینب وارد حرم شود، چراغهاى حرم را خاموش کند تا نامحرمى به سوى او نگاه نکند».(۴)
ب – حضرت زینب(علیها السلام) و نهضت کربلا
در این باره مىتوان تلاش براى حفظ کرامت و عفاف بانوان از جمله حضرت زینب(علیها السلام) را به دو بخش تقسیم کرد: اول اقداماتى که امام حسین(علیه السلام) براى حفظ شخصیت و عفاف آنان انجام داد تا در عین حضور در چنین صحنه و معرکهاى مقامشان نیز آسیب نبیند. دوم اقداماتى که اهل بیت و زینب کبرى(علیهم السلام) براى حفظ عفاف و حجاب خود انجام دادند تا ضمن اداى رسالت حضور در صحنه اجتماع و جنگ، ملاکهاى حضور را نیز مراعات کنند.
۱- اقدامات امام
در این باره مىتوان به موضوع حفر خندق که مانع از حمله دشمن از پشت سر(۵) یا بر پا ساختن خیمهها به صورت درهم و کنار هم که موجب ایجاد امنیت براى بانوان در مقابل نفوذ و حمله ناگهانى دشمن مىشد، اشاره کرد.(۶) اما به یادماندنىترین فراز همان سخنان امام(علیه السلام) است که از گودال قتلگاه برخاست و تا به امروز در گوش جهانیان طنین انداز است. آرى! بعد از آن که امام(علیه السلام) تمام یاران خود را از دست داد و یکه و تنها ماند، به تحریک عمر سعد از هر سو امام(علیه السلام) را محاصره و به او حمله کردند.
به این ترتیب بین حضرت و خیمهها فاصله ایجاد کردند و خیمههاى بانوان در معرض خطر قرار گرفت. در این هنگام بود که نداى جاوید امام(علیه السلام) به گوش رسید: «و یحکم یا شیعه آل ابى سفیان! ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم و ارجعوا الى احسابکم اذ کنتم اعرابا؛
واى بر شما! اى ره پویان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از روز حساب نمىترسید، در دنیاى خود آزاد مرد باشید و به حسب(شرافت قبیلهاى…) خود بنگرید چون شما عرب هستید».
در این لحظه شمر ندا برآورد که اى فرزند فاطمه! چه مىگویى؟ امام فرمود: «اقول انا الذى اقاتلکم و تقاتلونى و النساء لیس علیهن جناح فامنعوا عتاکم عن التعرض لحرمى ما دمتحیا؛»(۷) مىگویم من با شما مىجنگم و شما با من در نبردید. زنان گناهى ندارند، پس تا من زندهام، عصیانگرى خود را از حرم من باز دارید».
نمونهاى دیگر از تلاش امام براى حفظ و پاسداشت منزلت بانوان را مىتوان در جریان خبرى که در کتاب مناقب آل ابى طالب نقل شده به عیان دید: «امام بعد از شهادت تمام یاران، براى تجدید قوا به سوى رود فرات تاخت و خود را به آب رساند. همین که خواست جرعهاى آب بنوشد، شخصى از لشکر عمر سعد فریاد زد: یا ابا عبدالله! تتلذذ بشرب الماء و قد هتکت حرمک؟؛ اى ابا عبدالله! با نوشیدن آب لذت مىبرى، حال آن که به حرم تو تعرض مىشود؟ … امام بلافاصله حتى بى آن که آب بنوشد، آبى را که در دست گرفته بود، بر زمین ریخت و با شتاب به سوى خیمهها آمد و دید به خیمهها تعرضى نشده است».(۸)
۲- نقش بانوان و زینب(علیها السلام) در حفظ منزلت
حضرت زینب(علیها السلام) و دیگر بانوان در طول مدت جنگ هرگز در برابر مصیبتهاى جانگداز اختیار از دست ندادند و از حریم عفاف خارج نشدند. آن گاه که امام(علیه السلام) به شهادت رسید، لشکر غارتگر به قصد غارت به خیمهها یورش برد. ابن طاووس مىنویسد: «تسابق القوم على نهب بیوت آل الرسول و قره عین البتول حتى جعلوا ینتزعون ملحفه المرئه على ظهرها و خرج بنات آل رسول الله و حریمه یتساعدون على البکاء؛(۹)
مردم براى غارت خانههاى اولاد پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) و نور چشم فاطمه(علیها السلام) حمله بردند. حتى چادرى که زن به کمرش بسته بود مىکشیدند و مىبردند و دختران و زنان خاندان پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) از خیمهها بیرون ریختند و دسته جمعى مىگریستند».
ابن طاووس در ادامه از غیرت زنى از طایفه بکر بن وائل که به همراه شوهرش در میان اصحاب عمر بن سعد بود، یاد مىکند و مىنویسد: «فلما رات القوم قد اقتحموا على نساء الحسین(علیه السلام) و فسطاطهن و هم یسلبونهن اخذت سیفا و اقبلت نحو الفسطاط و قالتیا آل بکر بن وائل اتسلب بنات رسول الله(صلى الله علیه و آله و سلم) لا حکم الا لله یا لثارات رسول الله(صلى الله علیه و آله و سلم) فاخذها زوجها و ردها الى رحله؛
آن زن وقتى دید مردم [به یک باره] بر زنان [و دختران] حسین(علیه السلام) و خیمههاى آنها تاختند و لباس از تن آنها بیرون مىآوردند، شمشیرى به دست گرفت و رو به خیمه آمد و فریاد زد: اى مردان قبیله بکر! آیا لباس از تن دختران رسول خدا به یغما برده مىشود؟ حکمى نیست جز حکم خدا، اى کشندگان رسول خدا! شوهرش دستش را گرفت به جایگاهش برگرداند». در پى آن بود که بانوان را بى پوشش از خیمهها بیرون راندند و خیمهها را آتش زدند.(۱۰)
حضرت زینب(علیها السلام) و زنهاى اهلبیت، در وضعیت پیش آمده براى حفظ عفاف و حجاب خود اقدامات ذیل را انجام دادند:
۱- فرار بانوان از معرض خطر
اهل بیت و حضرت زینب(علیهم السلام) در مقابل این رفتارهاى خشن و خلاف، چارهاى جز فرار نداشتند. علامه مجلسى به نقل از فاطمه صغرا، دختر امام حسین(علیه السلام) مىنویسد: «جلوى خیمه ایستاده بودم و بر پیکر قطعه قطعه شده پدر و یارانش و صحنه تاختن اسبها بر پیکرشان نگاه مىکردم و با خود مىاندیشیدم که اینان بعد از پدر، با ما چه خواهند کرد! که ناگهان متوجه شدم سوارى به سوى زنان یورش مىبرد و با ته نیزه آنان را مىراند و آنها هم به یکدیگر پناه مىبرند و چادرها و مقنعههاى زنان گرفته شده و فریاد وا محمداه! وا علیاه! وا جداه! وا ابتاه و… بلند است.
قلبم فرو ریخت و با وحشتبه جست وجوى عمهام امکلثوم(زینب) پرداختم. در همین لحظات بود که دیدم آن سوار به سوى من مىآید. با سرعت از آن جا گریختم ولى او به طرف من آمد و به یک باره ضربه سنگین ته نیزه را بر کتف خود احساس کردم و با صورت به زمین افتادم. او مقنعهام را کشید و گوشوارهام را از گوشم کند و خون بر گونههایم جارى شد و بىهوش شدم.
وقتى به هوش آمدم. عمهام را در کنار خود دیدم که گریه مىکند و مىگوید: بلند شو؛ برویم؛ ببینیم بر سر خواهران و برادرت چه آمده است! گفتم: «یا عمتاه! هل من خرقه استر بها راسى عن اعین النظار؟؛ اى عمه! آیا پارچهاى هست که با آن سرم را از چشمهاى تماشاچیان بپوشانم؟» فرمود: «یا بنتاه و عمتک مثلک؛ دخترم، عمهات نیز مثل تو است». و من نگاه کردم دیدم سرش برهنه و دستش از شدت ضربهها کبود شده است».(۱۱)
۲- مقاومت در برابر هتک حجاب
علاوه بر این اهل بیت و بانوان در برابر این هجوم وحشیانه تا آن جا که مىتوانستند در همان صحنه نابرابر هم مقاومت مىکردند تا حجاب و عفافشان آسیب نبیند. لذا مرحوم مفید به نقل از حمید بن مسلم مىنویسد: «به خدا قسم بارها دیدم که زنى از زنان یا دختران اهل بیت امام حسین(علیه السلام) را که چادرش از پشت سر گرفته و کشیده مىشد [بعد از مقاومت زنان تا آخرین لحظه] بالاخره زن مغلوب مىشد و چادر یا لباسش غارت مىشد».(۱۲)
۳- مطالبه پوششهاى غارت شده
بانوان در اولین فرصتى که براى ابراز درخواست مىیابند، تقاضاى بازگرداندن چادرها و حجابهایشان را مىکنند. به نقل از حمید بن مسلم:
«وقتى به على بن الحسین که بسیار مریض و در بستر افتاده بود رسیدیم، عمرسعد آمد، زنان در مقابل او شیون کردند و او متاثر از آن چه مىدید گفت: هیچ کدام حق ندارید به خانههاى این زنان وارد شوید یا متعرض این جوان مریض شوید. زنان نیز از او درخواست کردند که دستور دهد لباسهاى غارت شده را برگردانند او نیز دستور صادر کرد ولى به خدا سوگند، هیچ کس دستور را اجرا نکرد».(۱۳)
ج – حضرت زینب(علیها السلام) و دوران اسارت
بخش سوم از حضور حضرت زینب(علیها السلام) مربوط به دوران اسارت مىشود که در این دوره نیز وى بارها کوشید موضوع پوشش و حجاب را پیش کشد و به هر نحو ممکن آن را براى خود و دیگر بانوان فراهم سازد که به نمونههایى از آن اشاره مىشود:
۱- شیوه سخنرانى زینب(علیها السلام) در جمع مردم کوفه
بانوان اهل بیت(علیهم السلام) را وارد شهر کوفه کردند. زینب(علیها السلام) مصمم بود تا دلهاى کوفیان را منقلب کند. تصمیم گرفت در جمع آنان خطبه بخواند – خطبهاى آتشین که دلها را به آتش کشد و جانها را سوزاند – اما مهم نحوه سخن گفتن اوست. شهید مطهرى اوج عفاف و منزلت زینب را در این هنگامه به خوبى به تصویر مىکشد: «… زینب شاید از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته. سرهاى مقدس را قبلا برده بودند…. وضع عجیبى است، غیر قابل توصیف. دم دروازه کوفه دختر على، دختر فاطمه، این جا تجلى مىکند. این زن با شخصیت که در عین حال زن باقى ماند و گرانبها، خطابهاى مىخواند، راویان چنین نقل کردهاند که در یک موقع خاصى زینب موقعیت را تشخیص داد و «قد اومات» دختر على یک اشاره کرد…. گویى نفسها در سینه حبس شد و صداى زنگها و هیاهوها خاموش شد…. راوى گفت: «ولم ار والله خفره قط انحلق منها» این «خفره» خیلى ارزش دارد. خفره یعنى، زن با حیاء، این زن نیامد مثل یک زن بىحیا حرف بزند. زینب آن خطابه را در نهایت عظمت القا کرد…. این است نقش زن به شکلى که اسلام مىخواهد. شخصیت در عین حیا، عفاف، عفت، پاکى و حریم».(۱۴)
۲- مجلس عبیدالله بن زیاد
ابن زیاد که حداکثر بىشرمى را نسبت به خاندان پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) روا داشته بود، در آستانه ورود اسراء نیز مجلس جشنى برقرار کرد. او مجلس مفصلى تدارک دید و دستور داد سر شهدا را نیز بیاورند پس از آن اهل بیت(علیهم السلام) را وارد کردند. شیخ مفید مىنویسد: «دخلت زینب على ابن زیاد و علیها ارذل ثیابها و هى متنکره» و ابو مخنف مىنویسد: «هى تستر وجهها بکمها» و طریحى در منتخب مىنویسد «کانت تتخفى بین النساء و هى تستر وجهها بکمها لان قناعها اخذ منها» آرى، هنگامى که زینب به مجلس پسر زیاد وارد مىشد، پستترین لباس به تن داشت و صورتش را با آستین پوشانده بود، او میان زنان، خود را مخفى مىکرد و صورتش را با آستنین مىپوشاند، چون مقنعه اش را از او گرفته بودند». و در تاریخ طبرى نیز آمده که در گوشهاى نشست و زنان و دختران دورادور او را گرفتند.(۱۵)
به این ترتیب زینب(علیها السلام) در این مجلس نیز نهایت تلاش را براى حفظ عفاف و پوشش به کار برد. همین کار توجه ابن زیاد را جلب کرد و او پرسید: «این زن کیست؟ پاسخى نشنید، بار دوم هم پاسخ نشنید و بار سوم یکى از دختران جواب داد: «هذه زینب بنت فاطمه بنت رسول الله(صلى الله علیه و آله و سلم)» ابن زیاد به گمان این که با این همه فشارى که بر بانوان آورده، حالا مىتواند استفادهاى عوامفریبانه هم از وجود آنان ببرد، گفت: «الحمدلله الذى افضحکم و قتلکم و اکذب احدوثتکم؛ شکر خدایى را که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را دروغ نمود»
اما زینب سخن او را بىپاسخ نگذاشت و فرمود: «الحمد لله الذى اکرمنا بنبیه محمد و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا و الحمد لله….؛ ستایش خداى راست که ما را به وجود پیامبرش گرامى داشت و ما را از پلیدى پاک ساخت، به درستى که فاسق رسوا مىشود و فاجر دروغ مىگوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست». آن گاه ابن زیاد پرسید: رفتار خدا با برادر و خاندان خود را چگونه دیدى؟ حضرت زینب(علیها السلام) پاسخ داد: «ما رایت الا جمیلا هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الى مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتحاج و تخاصم فانظر لمن یکون الفلجیومئذ هبلتک امک یابن مرجانه؛(۱۶)
من جز نیکى ندیدم. اینان مردمى بودند که خداوند کشته شدن را براى آنها مقرر فرموده بود و آنان نیز به آرامگاه خود شتافتند. ولى [بدان که] به زودى خدا میان تو و ایشان جمع مىکند و تو را بازخواست مىکند. پس نگران باش که در آن روز پیروزى از آن کیست؟اى پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند».
۳- تقاضاى دور نگاه داشتن سرها از کاروان
به محض آن که نامه عبیدالله بن زیاد به یزید رسید، وى دستور داد که سر بریده امام و دیگران را همراه با اموال و زنان و عیالات حضرت به شام بفرستند. او نیز محضر بن ثعلبه عائذى را مامور کرد تا اسیران را همچون کفار شهر به شهر ببرد و به شام برساند. با هر مصیبتى بود، کاروان به شام نزدیک شده، ام کلثوم(زینب) به شهر نزدیک شد و فرمود: «نیازى دارم… اذا دخلتبنا البلد فاحملنا فى درب قلیل النظاره و تقدم الیهم ان یخرجوا هذه الرؤوس من بین المحامل و ینحونا عنها فقد خزینا من کثره النظر الینا و نحن فى هذه الحال؛(۱۷)
ما را که به این شهر مىبرى، از دروازهاى ببر که تماشاگر کمتر باشد و [دیگر این که] به اینها پیشنهاد کن سرها را از میان کجاوهها بیرون ببرند و ما را از آنها دور کنند که از بس ما را به این حال دیدند، خوار شدیم». که البته شمر به دلیل خباثتى که داشت، درستبر عکس توصیه حضرت عمل کرد. حضرت سکینه(علیها السلام) نیز از راهى دیگر کوشید به این هدف برسد و یکى از حاضران(سهل بن سعد) به توصیه حضرت مبلغ چهارصد دینار به مامور مربوطه داد تا سرها را از بین جمعیت بیرون ببرد و او نیز چنین کرد(۱۸) و به این ترتیب تلاش بانوان براى حداقل کمتر دیده شدن به نتیجه رسید.
۴- در مجلس یزید
در این مجلس وقایع شرمآورى روى داد که تقاضاى به کنیزى دادن فاطمه بنت الحسین، را مىتوان نام برد که با درایت حضرت زینب(علیها السلام) خنثى شد و بعد جسارت و اشعار کفرآمیز یزید. به نوشته ابن طاووس: یزید چوب خیزرانى به دست گرفت و با آن به دندانهاى امام کوبید و این اشعار را خواند:
«لیت اشیاخى ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل
لاهلوا واستهلوا فرحا ثم قالوا یا یزید لاتشل؛
اى کاش بزرگان قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، اکنون زنده بودند و زارى قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزهها مىدیدند. در آن وقت از شدت خوشحالى فریاد مىکشیدند کهاى یزید! دست تو درد نکند». این حرکات، خشم برخى مانند ابو برزه سلمى را برانگیخت. بارى، موقعیت مناسب براى حضرت زینب کبرى(علیها السلام) فراهم آمد. او برخاست و خطبهاى خواند که تمام رشتههاى یزید را پنبه کرد. از جمله در مورد سلب حجاب بانوان فرمود:
«… امن العدل یابن الطلقا تخدیرک حرائک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکتستورهن و ابدیت وجوههن تحدوبهن الاعداء من بلد الى بلد و یشرفهن اهل المناهل و المنافل و یتصفح وجوهى القریب و البعید و الدنى و الشریف و لیس معهن من رجالهن ولى و لا من حماتهن حمى…(۱۹)
اى فرزند آزاد شدگان! این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جاى دادهاى ولى دختران رسول خدا را اسیر در برابرت [به طورى که] پردههاى احترامشان هتک شده و صورت هایشان نمایان، آنان رادشمنان شهر به شهر مىگردانند و در مقابل دیدگان مردم بیابانى و کوهستانى و در چشمانداز هر نزدیک و دور و پست و شریف، نه از مردانشان سرپرستى دارند و نه از یارانشان حمایت کننده اى؟»
بنابراین حضرت زینب(علیها السلام) در آخرین لحظات اسارت نیز دست از اعتراض به خاطر هتک حجاب بانوان برنمى دارد و آن را به عنوان سند خباثت یزید بارها و بارها مطرح مىکند.