- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- 0 نظر

هرگز نباید نیاز جنسى همسر را یک برگ برنده در دست خود دانست. بزرگترین دشمن عشق، داد و ستد و تجارت در امر زناشویى است. اگر این رفتار در زندگى دو زوج پیش بیاید به یقین آنچه که مرد را به دنبال زن میکشاند، نیازش است نه عشقش. در این صورت ممکن است براى بعضى مردها فرقى نداشته باشد کسى که نیازش را برآورده میکند، همسرش باشد یا دیگرى! پذیرش روابط جنسى (تمکین) برخى تفاوتهاى جنسیتى بین زن و مرد باعث شده فشار غریزى بر مرد بیش از زن باشد و او حریص تر و نیازمندتر از زن در این مسائل گردد.
خدا به زنان قدرت خوددارى و خویشتن دارى بیشترى بخشیده که حاصل حیاى زنانه است. استاد شهید مطهرى(ره) مینویسد: «مرد، بنده شهوت خویش است و زن، در بند محبت مرد. زن بیش از مرد، قادر است بر شهوت خود مسلط شود. شهوت مرد، ابتدایى و تهاجمی است و شهوت زن، انفعالى و تحریکى. »(۱۲) شاید در سالهاى اولیه زندگى مشترک، این تفاوت چندان نمایان نشود اما بیشتر زنان پس از گذر سالها، بیمیلى کمترى به روابط زناشویى از خود بروز میدهند.
در حالى که بعضى مردها در میان سالى حریصتر هم میشوند به طورى که گفتهاند چهل سالگى براى مرد، جوانى دوم است! بنابراین منطقى است اسلام در مورد اطاعت زنان در امر تمکین، فراوان سفارش کند از جمله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: إذا دعَا الرَّجلُ زوجَتَهُ لحاجتِهِ فلتأتِهِ و إنْ کانتْ على التنور؛(۱۳) وقتى مرد همسرش را به نیاز خویش فرا خواند، اجابت کند اگر چه در کنار تنور باشد. »
نیز: «لا تُطَوّلنّ صلَوتکنَّ لِتَمْنَعْنَ أزواجکنّ؛(۱۴) نمازهایتان را طولانى نکنید تا مانع خواست شوهرانتان باشید. » «شرّ الزّوجات مَن لا توانى؛(۱۵) بدترین زنان، کسى است که بدتمکین باشد. »
البته این اطاعت و تسلیم، از نوع اطاعت سرباز از مافوقش نیست که باید بدون هیچ اراده و اختیارى، اطاعت امر کند بلکه به معنى دریغ نکردن و نیازردن شوهر است. روشن است مردان هم از همسر خود، رفتارى همچون «محبوبه عشوهگر» طلب میکنند که مانند آهویى رمیده و گاهى سرکش، شیر در حال شکار را مجذوب اندام خویش میکند و به دنبال خود میکشاند. اطاعت در زندگى زناشویى، از هنرهاى ظریف زنانه است که باید همراه با سرکشى ملایم و حتى گاهى جسورانه باشد که البته نهایتش تسلیم و پذیرش است.
پذیرش تفاوت ها و درک و تفاهم زوجین
مسئله مهم دیگرى که در زندگى زوجین باید نگاه شود، پذیرش تفاوت ها و نگرش درست به آنهاست. اگر زن و شوهر پى به وجود تفاوتهاى طبیعى و فطرى یکدیگر ببرند و از نقش آنها در تشدید محبت و تشکیل زندگى بهتر آگاه شوند، حتما به شناخت تفاوت ها و استفاده درست از آنها بهاى بیشترى خواهند داد.
شایسته است گذرا به بررسى تفاوتهاى بین زن و مرد بپردازیم:
أ) تفاوت ها و ایجاد محبت و جذابیت
بین زن و مرد مانند موجودات دیگر، تفاوتهاى بسیارى وجود دارد. بنا به گفته زیستشناسان هر سلول بدن مرد با هر سلول بدن زن تفاوت دارد.
حتى برخى فمینیستها که سعى در پوشاندن و از بین بردن تفاوت ها دارند، به وجود آنها معترفند. آنچه مهم است نوع نگرش و برخورد ما با تفاوت هاست. نگرش درست ما برخاسته از علم و آگاهى به وجود آنها و نقش آنها در ایجاد عشق و تکامل است؛ زیرا تفاوتهاى بین دو جنس مخالف، به گونهاى طراحى شده است که هر یک از زوجین، به وسیله دیگرى، به تکامل و تعادل میرسد.
روانشناسان معتقدند: «سردى بدن مرد، با گرمی بدن زن، متعادل میشود و تهاجمی بودنش، با کیفیت همسازى همسرش و قاطعیت او با انتقادپذیرى زن و قدرتش با عشق زن، متوازن میگردد. »(۱۶)
تفاوت هاست که زندگى را با جنس مخالف شیرین و جذاب میکند به طورى که اگر تفاوت ها نبودند، کشش و جذابیتى بین دو طرف به وجود نمیآمد. به اعتقاد جان گرى: «این تفاوتهاى مکمل که سبب جذب و کشش به طرف شخص دیگر میشود، احساس مرموزى را به نام عشق به وجود میآورد. »(۱۷) حتى گفته شده که هر چه توان و قوّت این تفاوتهاى فطرى و طبیعى بیشتر باشد، درجه جذب و کشش افزایش خواهد یافت: «مردانى که از «مردانگى» بیشترى برخوردارند، از زنانى که زنانگى بیشترى دارند خوششان میآید. »(۱۸)
«هنگامی که زنان و مردان، خیلى شبیه یکدیگر شوند، آن جاذبه مرموز را از دست میدهند. زندگى کردن با شخصى که مثل خودمان است، بسیار خستهکننده است. »(۱۹) «به راستى اگر زن داراى ویژگىهاى جسمی و روانى و اخلاقى مردانه بود هرگز هنر ایجاد شیفتگى براى وصال در مرد را نمیتوانست داشته باشد و اگر مردها همانند زنان بودند ممکن نبود عالیترین هنر خود که صید و شکار و تسخیر قلب زن است را جلوه دهند. »(۲۰)
شرع مقدس اسلام نیز در این زمینه فراوان سخن گفته است از جمله حضرت على (علیه السلام) میفرماید: «. . . فإنّ المرأه ریحانه لیستْ بقهرمانه؛(۲۱) زن، گل بهارى است نه تدارکچى و مسئول دخل و خرج. » در جاى دیگر سه صفت بد مردان را بهترین صفات زنان برمی شمرند. (۲۲)
بنابراین وجود تفاوت ها، موهبت الهى است که باید حفظ شود و مورد استفاده بهینه قرار گیرد نه آن که با تصور نادرست (ظلم و تبعیض از راه تفاوت ها)، سعى در نابودى آنها شود. براى یک مرد، زنى که در مسیر طبیعى فطرت زنانه خویش، طبعى لطیف و چشمانى آکنده از حیا دارد، با زبانى شیرین و چهرهاى آراسته توأم با عشوهگرىهاى زنانه و دلى لبریز از محبت شوهر، بسیار جذاب و دلفریب است. در مقابل عشق چنین زنى، مغرورترین مردها هم توان مقاومت ندارند.
ب) تفاوت ها و اختلافات
اما تفاوت ها در عین حال که باعث ایجاد جذابیت و کشش انسانها به سوى هم میشود، برخوردها و تنشهایى را هم به وجود میآورد به طورى که نمیتوان دو زوج را یافت که هیچ گونه اختلافى با یکدیگر نداشته باشند ولى نه بدان معنا که تفاوت ها به صورت طبیعى تنشزا هستند و گریزى از آنها نیست چرا که ایجاد اختلاف و تنش در اثر نگرش نادرست به تفاوت ها و عدم آگاهى از وجود برخى فرقهاست.
اگر زوجین با آگاهى از تفاوتهاى یکدیگر سعى در پذیرش آنها کنند، بسیارى از مشکلات را نخواهند داشت و میتوان گفت که شاید بیش از نیمی از خوشبختى را به دست آوردهاند. دکتر جان گرى میگوید: «باید زن و مرد یاد بگیرند که به تفاوتهاى یکدیگر احترام گذارند تا با هم نزدیکتر و صمیمیتر شوند. »(۲۳)
بنابراین شناخت و پذیرش تفاوت ها و برخورد درست با آنها میتواند بسیارى از اختلافات و تنش ها را از بین ببرد ولى نه به طور کامل و صد در صد چرا که زندگى با تمام فراز و فرودهایش در جریان است و بشر نمیتواند همواره مانند یک ماشین، دقیق و درست عمل کند. به هر حال اختلاف نظرها وجود دارد.
گاهى خواستههاى دو نفر در مقابل هم قرار میگیرند، یا منافع یکى با دیگرى تداخل میکند و گاهى مصلحت برخى براى دیگرى زیانبار است و. . . خلاصه زندگى آکنده از حوادث است، بنابراین نمیتوان گفت اصلاً نباید اختلاف پیش بیاید بلکه باید راه حل اختلافات را پیدا کرد که جز درک و تفاهم نیست.
ج) تفاهم
تفاهم به معنى اختلاف نداشتن و توافق کامل با طرف مقابل نیست بلکه تفاهم یعنى فهمیدن و فهماندن. از آنجا که سوء تفاهم به معنى فهم مطلبی بر خلاف واقعیت است پس تفاهم یعنى فهم درست واقعیت ها.
تفاهم بین زوجین یعنى:
۱؛ فهم درست شخصیت همسر؛
۲؛فهماندن و بروز دادن واقعیت درونى خود به همسر؛
* * * فهم درست شخصیت همسر
وقتى میتوانیم شخصیت افراد را همان طور که هست بشناسیم که آن شخصیت را در مجموعه شرایط محیط زندگى، فرهنگ خانوادگى، وضع شغلى، تفاوتهاى فردى و جنسیتى و ویژگىهاى مهم دیگر نگاه کنیم. بسیارى از توقعات بیجا، سوء تفاهم ها، قضاوتهاى منفى، نگرانىهاى بیمورد، مقایسههاى غلط و مشکلات دیگرى که باعث کدورت و مشاجره میشود و فضاى عاطفى خانه را آلوده میکند، برخاسته از شناخت نادرست زن و شوهر از یکدیگر است.
کمترین فایده شناخت درست براى زنان این است که در فضایى سالمتر و آرامتر و به دور از ترس و اضطراب میتوانند در باره رفتارهاى خود و همسرشان بیندیشند، نیز به جاى این که با حالتى عصبی و البته بینتیجه برخورد کنند، در فضایى دوستانه به مذاکره بپردازند.
مردان وقتى ببینند توسط همسرشان درست شناخته شدهاند آرامش بیشترى دارند و بهتر میتوانند با همسرشان ارتباط برقرار کنند؛ بر عکس وقتى مردى احساس کند که همسرش در باره او اشتباه میکند، در مقابل او رفتارى نابهنجار و عصبی خواهد داشت. یک روانشناس فرانسوى در این باره مینویسد:
«به محض این که شوهرى احساس کند که تشخیص اخلاقى همسر از وى، به طور افراطى شکل گرفته است و هیچ چیزى نمیتواند نظرش را تغییر دهد، تمام صراحت و ابراز احساسات شخصى وى به نابودى خواهد گرایید. در چنین موقعى است که شوهر ممکن است سر صحبت را با خانمی باز کند که در اداره یا باشگاه ورزشى ملاقات میکند.
چه بسا با وى راجع به مسائلى صحبت کند که مدتهاست جرئت بروز آنها را پیش همسرش نداشته است و بعد از مدتى، احساس تفاهم و احساس خویشاوندى را که همه انسانها با ولع دنبال آن هستند، در خود مجددا کشف کند و حتى ممکن است مشکلات زناشویى خود را نیز بیان کند. مردها با بیان ناکامیها و شکستها در ازدواج، به سهولت قلب زن ها را به ترحم وا میدارند.
بعید نیست چنین مردى بعد از مدتى به دفتر من بیاید و بگوید: من بدون این زن جوان، نمیتوانم زندگى کنم. او خیلى خوب مرا درک میکند در حالى که همسرم از درک من عاجز است. »(۲۴) فهماندن و بروز دادن واقعیت درونى خود به همسر شناخت روحیات و ویژگىهاى زن نیز به اندازه شناخت مرد توسط زن بااهمیت است.
وظیفه زنان در این مورد آن است که با بروز دادن واقعیت درونى خود و صراحت و صداقت در گفتار و رفتار، به شناخت بهتر و بیشتر کمک کنند. برخى معتقدند: در سرتاسر جهان زیادند افرادى که از نبود تفاهم رنج میبرند ولى وقتى وضع آنها را از نزدیک بررسى کنیم مشخص میشود حداقل تا حدودى خودشان مقصرند یعنى اگر دیگران آنها را درک نمیکنند به علت این است که خود را بروز نداده اند.
بسیار دیده شده است که بعضى افراد احساسات و درونیات خود را مخفى میکنند، علاقه خودشان را به دیگران نشان نمیدهند و یا از چیزى ناراحتند اما چیز دیگرى را بهانه میکنند و خلاصه آن که دیگران را در مورد خود به اشتباه میاندازند. بعضى روانشناسان، این حالت را بیشتر به زنان نسبت میدهند. «مهمترین علت شروع مشاجرات از جانب زنان، عدم صراحت در بیان احساساتشان است. زن به جاى این که مستقیما ناراحتى خود را مطرح سازد، ایرادهاى بیربط میگیرد تا ناراحتى خود را نشان دهد. »(۲۵)
پىنوشتها
۱ ـ مکارم اخلاق، ص۴۲۰؛
۲ ـ مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۵؛
۳ ـ پل تورنیر، راز تفاهم در زندگى زناشویى، ص۷۸؛
۴ ـ راز تفاهم در زندگى زناشویى،. ص۹۹
۵ ـ راز تفاهم، ص۷۷؛
۶ ـ بحار، ج۷۸، ص۲۳۷؛
۷ ـ مارابل مورگان، زن کامل، ص۶۵؛
۸ ـ بحار، ج ۷۱، ص ۱۱۷.
۹ ـ سیدمجتبی رکاوندى، مقدمهاى بر روانشناسى زن، ص۲۳۷؛
۱۰ ـ کافى، ج۵، ص۵۰۸؛ وسائل، ج۲۰، ص۱۵۸؛
۱۱ ـ بحار، ج۱۰۳، ص۲۹۱؛
۱۲ ـ نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۷۹ (مجموعه آثار، ج۱۹).
۱۳ ـ کنزالعمال، ج۱۵، ص۳۳۵؛
۱۴ ـ فروع کافى، ج۵، ص۳۰۵؛
۱۵ ـ غررالحکم، حکمت ۵۱؛
۱۶ ـ دکتر جان گرى، زنان، مردان، روابط، ص۸۸؛
۱۷ ـ همان، ص۵۴؛
۱۸ ـ پروفسور روژه پیره، روانشناسى اختلافى زن و مرد، ص۳۹؛
۱۹ ـ زنان، مردان، روابط، ص۸۶؛
۲۰ ـ نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۷۷؛
۲۱ ـ نهجالبلاغه، نامه ۳۱/۱۱۸؛
۲۲ ـ همان، حکمت ۲۳۴؛
۲۳ ـ زنان، مردان، روابط، ص۱۲؛
۲۴ ـ راز تفاهم در زندگى زناشویى، ص۸۱؛
۲۵ ـ همان، ص۹۶؛
منبع: پیام زن؛ شماره ۱۶۴؛ نویسنده: انسى نوش آبادى