- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- 0 نظر

تلاشهای فعلی شما چه منافعی برای دیگران دارد؟
مقصود واقعی از داشتن هدف، آن است که ضمن تعقیب هدف، شخصیت شما به عنوان یک فرد انسانی نیز ساخته شود. پاداش واقعی شما، شخصیتی است که به عنوان یک انسان، پیدا میکنید. اکنون دقایقی وقت صرف کنید و به طور خلاصه بنویسید که برای رسیدن به هدفهای خود باید چه خصلتها، خصوصیات، مهارتها، تواناییها، طرز فکرها و عقایدی را در خود ایجاد کنید.
لذت و شادی را فراموش نکنید. در نظر بسیاری از اشخاص، هدفگذاری به این معنی است که وقتی به هدف بزرگی رسیدند، آن گاه میتوانند از زندگی خود لذت ببرند. ما میخواهیم با شادمانی به هدف برسیم، نه این که ابتدا به هدف برسیم و آن گاه شادی کنیم. سعی کنید از هر روز عمر خود، به کاملترین صورت، استفاده نمایید. شهدی را که در هر یک از لحظات حیات، موجود است بچشید. ارزش زندگانی را با ملاک پیشرفتهای خود اندازه نگیرید، بلکه به خاطر داشته باشید که جهت حرکت شما، مهمتر از نیل به هدفهای موقت است.
جهت حرکت شما رو به کدام جانب است؟ آیا از هدفهای خود دور میشوید، یا به آنها نزدیک میگردید؟ آیا لازم است در شیوههای خود تجدید نظر کنید؟ آیا از زندگی خود به طور کامل لذت میبرید؟ اگر پاسختان منفی است، هم اکنون تغییری در یکی از زمینهها ایجاد کنید.
شاید بارها این جمله را از اشخاص شنیده باشید که (آیا سهم من از زندگی همین است؟!) فضانوردان آپولو که تقریباٌ تمام عمر خود را وقف سفر به کره ماه کرده بودند، در آن لحظه افتخار آفرین و تاریخی که قدم به ماه گذاشتند، احساس غرور میکردند. اما پس از آن که به زمین برگشتند، بعضیهاشان دچار افسردگی شدید شدند. آیا هدفی باقی مانده بود که انتظارش را بکشند؟
آیا هدفی بزرگتر از سفر به کره ماه، و کشف فضای خارج از زمین وجود داشت؟ بلی، شاید فقط یک هدف وجود داشته باشد و آن کشف فضای روح و دل انسانی است.
همه ما نیاز داریم که دائماٌ احساس رشد عاطفی و معنوی کنیم. این غذایی است که روح ما به آن محتاج است. وقتی به هدفهایی که برای خود قرار دادهاید نزدیک میشوید، فراموش نکنید که باید بلافاصله هدفی تازه برای خود انتخاب کنید و برای آیندهای که حتماٌ خواهد آمد، برنامه داشته باشید.
هدف نهایی چیست؟ شاید این باشد که کار ارزشمندی انجام دهیم. پیدا کردن راهی برای کمک به دیگران (آنان که صمیمانه دوستشان میداریم) باعث میشود که در همه عمر، احساس سعادت کنیم. برای کسانی که بخواهند، وقت، انرژی، سرمایه و نیروهای خلاقه خود را در راه خیر صرف کنند، همیشه در این جهان جایی وجود دارد.
امروز، چه عمل محبتآمیزی میتوانید نسبت به فرد دیگری انجام دهید؟ هم اکنون تصمیم بگیرید، دست به عمل بزنید و از احساسی که پیدا خواهید کرد، لذت ببرید. جورج برنز، کمدین محبوب، اهمیت انتظار را به خوبی درک کرده است. تمام فلسفه زندگی او در این کلمات خلاصه میشود:(باید در زندگیتان چیزی وجود داشته باشد که به خاطر آن، از بستر خارج شوید. در حال خواب، نمیتوان کاری انجام داد.
مهمترین اصل این است که در زندگی خود، نقطه روشن و جهت مشخصی داشته باشید که رو به آن سو حرکت کنید.) وی اکنون بیش از نود سال سن دارد و هنوز در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بازی میکند. این گونه آیندهسازیها را چگونه میبینید؟
بیشتر مردم تصور میکنند که در ظرف یکسال، کارهای زیادی میتوان انجام داد، اما در عین حال، کارهایی را که در مدت ده سال میتوانند به پایان رسانند، دستکم میگیرند.
شما ده سال دیگر چه وضعی خواهید داشت؟
به چیزی فکر کنید که امروزه آن را در اختیار دارید، اما زمانی در نظرتان، هدفی رویایی جلوه میکرده است. شاید برای رسیدن به آن هدف، موانعی هم در سر راهتان بوده است و با وجود این، اکنون جزیی از زندگی شماست. وقتی به دنبال هدف تازهای میروید و با مانعی مواجه میشوید، به یاد آورید که از این موانع، قبلاٌ هم در زندگیتان بوده است و بر آنها غلبه کرده و موفق شدهاید!
روح انسانی، واقعاٌ تسخیرناپذیر است. قدرت اراده و میل به پیروزی، موفقیت، سامان دادن به زندگی و تسلط بر آن، تنها هنگامی در شما بیدار میشود که بدانید چه میخواهید و باور داشته باشید که هیچ مشکل و مساله و مانعی نمیتواند جلو شما را بگیرد. وجود موانع، تنها به این معنی است که باید عزم خود را برای رسیدن به هدفهای ارزشمند، جزمتر کنید.
بخش دوم: چگونه به خواستههای واقعی خود برسیم؟
برای این که به خواستههای خود برسید، باید ابتدا ببینید چه عواملی شما را از تلاش و کوشش در جهت رسیدن به هدف، باز میدارند. برای این که به خواستههای خود برسید، باید ابتدا ببینید چه عواملی شما را از تلاش و کوشش در جهت رسیدن به هدف، باز میدارند. کارهایی هست که تا آخرین لحظه از انجام آنها خودداری میکنیم (مثلاٌ پرداخت مالیات)؛ علتش آن است که پرداخت مالیات، ممکن است بعداٌ حتی ما را دچار عواقب دردناکتری سازد.
اما همین که ۱۴ آوریل فرا میرسد، تمام تردیدها و تعللها از میان میرود، زیرا نظر ما درباره آنچه که مایه رنج یا لذت است، عوض میشود و متوجه میشویم که انجام ندادن عمل به مراتب دردناکتر از انجام دادن آن است. برای ایجاد تغییر در زندگی، میتوان از همین نکته استفاده کرد. در آینده به جای این که از خود بپرسید (چگونه میتوان از انجام این کار دردناک خودداری کرد؟) بپرسید (اگر اکنون این کار را نکنم، در آینده به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد؟) نیروی رنج، میتواند در خدمت شما باشد، به شرط این که از آن، به صورت صحیح استفاده کنید.
آیا ما نیز صرفاٌ نوعی حیوان هستیم و همچون سگ معروف پاولف، در مقابل تنبیه یا پاداش، عکسالعمل نشان میدهیم؟ البته چنین نیست. یکی از امتیازات بزرگ انسان بودن، این است که میتوانیم خودمان تعیین کنیم که از چه چیزی رنج یا لذت ببریم. به عنوان مثال، کسی که دست به اعتصاب غذا میزند، رنجی جسمانی را تحمل میکند و حتی ممکن است از کار خود لذت ببرد، زیرا اعتقاد دارد که با جلب توجه جهانیان به هدف ارزشمند خود، نتایج مثبتی به دست میآورد.
● همه ما دارای این حق انتخاب هستیم.
رمز موفقیت این است که یاد بگیریم تا از نیروهای رنج و لذت، به نفع خود استفاده کنیم. آیا در زندگی شما چیزی وجود دارد که نسبت به آن رنجی غیر ضروری احساس کنید؟ آیا در مقابل آن، صرفاٌ واکنش نشان میدهید یا از حق انتخاب خود استفاده میکنید؟ آیا میتوانید مرکز توجه خود را تغییر دهید و واقعه ظاهراٌ دردناکی را به فرصتی لذتبخش برای یادگیری، رشد یا کمک به دیگران مبدل کنید.
چیزهایی که آنها را باعث رنج و یا مایه لذت میدانید، سرنوشت شما را شکل میدهند. برای خلاصی از رنج و کسب لذت، هر کسی الگوی رفتاری خاصی را فرا گرفته و از آن استفاده میکند. بعضیها به الکل، مواد مخدر و پرخوری پناه میبرند و یا با دشنام و اهانت، دیگران را میآزارند. بعضی دیگر از ورزش، یادگیری، گفتگو، کمک به دیگران و یا ایجاد دگرگونیها کسب لذت میکنند.
● الگوی رفتاری شما برای فرار از رنج و کسب لذت چیست؟
این الگوها تاکنون چه تاثیری بر نحوه زندگی شما گذاشته است؟ فهرستی از شیوههای مورد استفاده خود تهیه کنید. هنگامی که میخواهید از اوقات خود لذت بیشتری ببرید به تماشای تلویزیون مینشینید؟ سیگاری روشن میکنید؟ میخوابید؟ آیا راههای مثبتتری برای فرار از رنج و کسب لذت سراغ دارید؟
در بیشتر مردم، ترس از زیان، قویتر از میل به جلب منفعت است. اغلب افراد برای حفظ چیزهایی که دارند، بیشتر حاضر به تلاش هستند تا برای تحقق آرزوها و رویاهای خود. دو حالت را در نظر بگیرید:
حالت اول: در پنج سال گذشته، یکصد هزار دلار اندوختهاید و میخواهید آن را از دستبرد و آفت حفظ کنید.
حالت دوم: طرحی در پیش رو دارید که اگر آن را اجرا کنید، ظرف پنج سال آینده، یکصد هزار دلار بدست میآورید.
برای کدامیک از این دو هدف، حاضرید بیشتر تلاش کنید؟
وقتی در دیگران عظمتی را مشاهده میکنیم، غالباٌ تصور میکنیم که آنها اصولاٌ خوشبخت هستند و استعداد یا موهبت خاصی به آنها عطا شده است. حقیقت آن است که این افراد، از نیروها و منابع انسانی خود، بهتر استفاده کردهاند، زیرا اگر تمام جوهر وجودی خود را ظاهر نمیکردند و همه توان خود را به کار نمیگرفتند، دچار رنجی عظیم میشدند.
به عنوان مثال، زندگانی ایثارگرانه «مادر ترزا» ناشی از این است که وی رنجهای دیگران را رنجهای خود میداند و لذا به کمک هر کس که در گوشهای از دنیا رنج ببرد میشتابد. بزرگترین لذت او در این است که آلام و دردهای بشری را تخفیف دهد.
● شما بیش از همه، از چه چیزی رنج یا لذت میبرید و این موضوع، چه نقشی در زندگی امروزیتان داشته است؟
اغلب الگوهای(خود اخلالی) ناشی از عواطف مختلط هستند و این عواطف، مسلماٌ مانع لذت و موفقیت ما در زندگی میشوند. مثلاٌ خیلی از مردم میگویند که خواهان پول بیشتر هستند. این افراد مسلماٌ دارای هوش و استعداد کافی هستند و میتوانن راهی برای افزودن بر داراییهای خود پیدا کنند. آنچه مانع این افراد میشود، عواطف مختلط (یا شرطی شدنهای مختلط) است.
این اشخاص ممکن است قبول داشته باشند که پول فراوان، به معنی آزادی و امنیت بیشتر و قدرت کمک به افراد مورد علاقه است. لیکن در عین حال، فکر میکنند که پول (زیادی) موجب اسراف، ابتذال و تجاوز میشود. اگر روزی متوجه شدید که دارید دو قدم رو به جلو بر میدارید و یک قدم رو به عقب، یقین بدانید که به صورت مختلط، شرطی شدهاید؛ یعنی رسیدن به هدف را هم باعث رنج میدانید و هم مایه لذت.
▪ آیا دچار عواطف مختلطی هستید که بر زندگیتان اثر گذاشته باشد؟
آیا در زندگی شما چیزی وجود دارد که بخواهید آن را بهتر بسازید (مثل وضعیت مالی یا روابط با دیگران) ولی به نظر برسد که عاملی شما را به عقب میکشاند و مانع اقدام میشود؟
پاسخ خود را روی یک صفحه کاغذ بنویسید و گاه خطی عمودی در وسط آن صفحه رسم کنید. در ستون سمت راست، عواطف منفی و در ستون سمت چپ، عواطف مثبتی را که نسبت به آن دارید بنویسید.
آیا کفه سمت راست، به سمت چپ میچربد؟ آیا یک احساس منفی وجود دارد که به تنهایی هموزن تمام عواطف مثبت باشد؟ این تعادل یا عدم تعادل، چه نقشی در موفقیت های قبلی شما داشته است؟
در زیر نور درخشان آگاهانه، غالباٌ عواطف منفی قدرت خود را از دست میدهند. آگاهی، اولین قدم است. گاهی انسان بر سر دو راهیهایی قرار میگیرد که هر دو به رنج منتهی میشود. به عنوان مثال، بعضیها در زندگی زناشویی خود، احساس بدبختی میکنند. اما اگر از هم جدا شوند، تنها میشوند و بیشتر احساس بدبختی خواهند کرد. در نتیجه هیچ کاری نمیکنند… و همچنان احساس بدبختی میکنند!
به جای این که احساس کنید در دام افتادهاید، سعی کنید از نیروی رنج، به سود خود استفاده کنید. ببینید در گذشته و حال، چه کشیدهاید! رنج را با چنان شدتی احساس کنید که شما را وادار به عمل سازد و سرانجام ناچار شوید که فکری برای وضعیت خود بکنید. ما به این حالت، (آستانه احساس) میگوییم. به جای این که انفعالی داشته باشید و صبر کنید تا این حالت عاطفی اجتنابناپذیر به سراغتان بیاید، چرا آگاهانه و فعالانه، آن را در خود ایجاد نمیکنید تا انگیزهای قوی در شما به وجود آید و سعی کنی از همین امروز، زندگی خود را بهتر سازید؟
استفاده از نیروی اراده، هرگز کاری صورت نمیدهد و یا لااقل در درازمدت شیوهای غیر موثر است. آیا تاکنون، در زمینهای مثلاٌ در زمینه وضع جسمانی خود، به آستانه احساس رسیدهاید؟ در چه مرحلهای دچار آن احساس شدهاید؟ شاید با استفاده از قدرت اراده و گرفتن رژیم غذایی، با خویشتن به مبارزه پرداخته باشید، اما البته هر نتیجهای که گرفتهاید، جنبه موقت داشته است، زیرا محروم کردن خویشتن از غذا، همیشه دردناک است و مغز شما هرگز اجازه نمیدهد در شرایطی که راه دیگری وجود داشته باشد، دائماٌ رنج را تحمل کنید.
پس چه باید کرد؟ راه حل آن است که به جای مبارزه با غرایز طبیعی، حالت شرطی خود را نسبت به غذا عوض کنید تا این که میل به غذا در شما کم شود و خوردن غذا، دیگر لذتبخش نباشد. دائماٌ دردسرهایی را که در اثر پرخوری کشیدهاید، به خود یادآوری کنید. پرخوری را رنجآور و ورزش را امری لذتبخش تلقی کنید تا به طور خودکار، در مسیر صحیح بیفتید.
یکی از تعریفهای موفقیت از نظر من این است: طوری زندگی کنید که دائماٌ احساس لذت فراوان کنید و کمتر دچار رنج شوید و با توجه به شرایط زندگیتان، کاری کنید که اطرافیانتان نیز طعم خوشی و لذت را بیشتر بچشند تا مزه رنج و سختی. برای انجام این کار، باید از رشد فکری برخوردار باشید و شوق کمک و خدمت در سر داشته باشید.
با توجه به این تعریف، تا چه حد موفق هستید؟ برای این که امروز، از زندگی خود لذت بیشتری ببرید و یا باعث شوید که نزدیکانتان بیش از پیش از زندگانی خود بهرهمند شوند، چه میتوانید بکنید؟
تعلل و عقب انداختن کارها، یکی از شایعترین راههای فرار از رنج است. اما اگر کاری را به تاخیر بیندازید، معمولاٌ نتیجهاش این است که بعداٌ به رنج و دردسر بزرگتری دچار میشوید.
چه کارهایی را قبلا به تعویق انداختهاید که امروز باید به آنها رسیدگی کنید؟ صورتی از این کارها را تهیه کنید و آنگاه به پرسشهای زیر، پاسخ دهید:
۱) چرا تاکنون این کار را انجام ندادهام؟ قبلاٌ چه رنجهایی را به انجام این کار، نسبت دادهام؟
۲) این الگوی منفی، تاکنون چه سودی برایم داشته است؟
۳) اگر اکنون این رفتار را تغییر ندهم، در آینده به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد و چه احساسی خواهم داشت؟
۴) اگر هر یک از این کارها را اکنون انجام دهم، چه فواید و لذتهایی برایم در پی خواهد داشت؟
شاید تاکنون برایتان اتفاق افتاده باشد که پس از انجام کاری، با خود گفتهاید: (چطور چنین اشتباه احمقانهای را مرتکب شدم؟!) و یا بر عکس، کاری را انجام داده و سپس فکر کردهاید: (عجیب است! چگونه به انجام چنین کاری موفق شدم؟!)
چه عاملی سبب میشود که عملکردمان بد، و یا بر عکس، عالی باشد؟ این موضوع، ارتباط چندانی با تواناییمان ندارد، بلکه این حالت روحی و یا جسمی ما در هر لحظه است که باعث میشود افکار، اعمال، احساسات و یا عملکردهایی از ما سر بزند. اگر راز دستیابی به حالات روحی و عاطفی نیرومند را دریابید، واقعاٌ میتوانید دست به کارهای شگفتآوری بزنید. اگر در حالت صحیح روحی باشید، بدون این که ظاهراٌ کوششی به عمل آورید، افکار و نظرات تازهای در ذهنتان جریان مییابد.
▪ اگر همه روزه در شرایط بالای روحی و فکری بودید، چه کارهایی را میتوانستید انجام دهید؟
فرهنگ جامعه، صورتی از چیزهای مطلوب را به همه ما فروخته است. به ما آموختهاند که روزی، پس از آن که همه وقایع به شکل صحیحی اتفاق افتادند، سرانجام خوشبخت خواهیم شد. هنگامی که همسر شایسته خود را یافتیم… هنگامی که به قدر کافی پول بدست آوردیم… هنگامی که از نظر جسمی در سلامت کامل بودیم… هنگامی که فرزندانی داشتیم… هنگامی که بالاخره بازنشسته شدیم.
حقیقت آن است که آنچه بدست میآوریم، احساس خوشی و رضایت را در ما به وجود نمیآورند مگر آن که یاد بگیریم که حالت ذهنی خود را به سرعت عوض کنیم. از این گذشته، شما این چیزها را برای چه میخواهید؟ آیا غیر از این است که به اعتقاد شما همسر دلخواه، فرزند، پول و غیره سبب میشود که احساس بهتری پیدا کنید؟ اما سرانجام، پس از آن که به چیزهایی که میخواهید، رسیدید، چه کسی احساستان را بهتر میسازد؟ البته خودتان چنین میکنید.
ادامه دارد…
منبع: آنتونی رابینز؛ راز موفقیت؛ ص ۹-۱۳