مقدمه
یکى از انحرافاتى که موجب شکایت والدین از فرزندان خود میباشد، دروغ گویى است. اکثر والدین از این شکایت دارند که فرزندانشان، با وجود این که از هیچ گونه رسیدگى در تربیت وى قصورى به عمل نمیآید، دروغگو بار آمده یا مغلطه و اغراق میکنند. آنان از این بابت ناراحتند که آدم هاى متدینى هستند، پرهیزگارند، دروغ نمیگویند. لقمه حرام نمیخورند و براى تربیت صحیح کودکان حتیالمقدور از تمام امکانات تربیتى استفاده میکنند، او را از بچههاى دروغگو و کم تربیت دور نگه میدارند، براى راستگویى تشویق میکنند، ولى با این وصف چرا باید دروغگو از آب درآید؟!
چرا بعضى از کودکان دروغ میگویند؟
دروغگویى نیز مثل سایر انحرافات اخلاقى و عاطفى، خالى از علت نیست. عامل و انگیزهها هستند که کودکان را در مسیر انحرافات قرار میدهند و یا براى سالهاى بعد و انحرافات عارضى در آنان، زمینهسازى میکنند. بعضى از والدین با امتناع یکى دو تا از غرایز خیال میکنند که کار تمام شده و از سایر مسائل غریزى کودکان غافل میمانند.
در صورتى که اگر بخواهیم کودکان خود را با شخصیتى مثبت و عالى به بار آوریم، باید همه استعدادهاى مثبت آنان را پرورش داده و ضمن ایجاد هماهنگى بین استعدادهاى مثبت، استعدادهاى منفى را تضعیف و به سرحد انهدام بکشانیم و این کار با امتناع غرایز مثبت آنان از راه صحیح و انهدام یا هدایت غرایز منفى امکان پذیر میباشد. با غرایز چهارگونه رفتار میتوانیم داشته باشیم. اقناع غریزه در حد امکان و به صورت معمولى، سرکوب غریزه، تعریف غریزه و تصعید غریزه.
حال ببینیم که با کودکان خود چه کردهایم؟ آیا به راستى صالح و قادر بودهایم که غرایز آنان را اقناع یا غرایز سرکوب و تعریف شدهشان را هدایت و تصعید نماییم؟
آیا به راستى استعدادهاى مثبت آنان را پرورش دادهایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهاى منفى آنان را پرورش دادهایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهاى منفى آنان قدم مثبتى برداشتهایم؟ آیا اصولا شناخت صحیح و مهارت لازم را درباره مسائل تربیتى دارا بودهایم یا همهاش حرافى بوده و بس؟ آیا پرهیزگار بودن و لقمه حرام نخوردن کافى است؟ همان طورى که در این زمینه چراها زیاد است، آیاها هم نسبتا زیاد میباشد.
ناتوانى یکى از علل دروغگویى
دروغگویى مثل سایر انحرافات اخلاقى و عاطفى علل و انگیزههایى دارد که یکى از آنها ناتوانى میباشد. وقتى که شما کودک را ترس مسایل موهوم، در منزل در حال اسارت و به صورت زندانى نگه داشته اید و آزادی هاى او را ندانسته از دستش میگیرید و همراه خشونت هایى که از خود بروز میدهید او را در احساس عجز و ناتوانى غوطهور میسازید ناچار است که از دست شما و ستمکاری هایى که نسبت به وى روا میدارید بگریزد و امیال و غرایز خود را به نوعى و به هر نحو ممکن ارضا نماید و براى این کار ناگزیر است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود.
مادر میگوید با “الف” بازى نکن زیرا “الف” کودک بیتربیتى است. اما کودک وقتى از منزل خارج میشود و در کوچه “الف” میبیند. بنا به نیازهاى غریزى و عاطفى، یا با او صحبت میکند. به بازى مشغول میشود و بعد که زمان برگشتن به منزل فرا رسید به محض ورود به خانه، مادر میپرسد:
در کوچه با چه کسى بازى میکردی؟ جواب مى دهد با “ج” زیرا اولا دلش میخواهد مادر را راضى نگه دارد و خود را حرف شنو نشان دهد. ثانیا دلش نمیخواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضیه، به ممانعت خشونت آمیزى دست بزند؛ لذا به حربهاى که در نظر او راحتترین و کارآترین حربههاست یعنى به دروغ متوسل میشود.
ترس از والدین به عنوان یکى از علل دروغگویى
بعضى از والدین رفتار خشونت بارترى با فرزندان خود دارند. به کوچک ترین بهانه آنها را کتک میزنند در مقابل دیگران پرخاش و تحقیرشان میکنند به خیال این که با خشونت و پرخاش و تنبیه و نیش زبان خواهند توانست جلو انحرافات روانى کودک را بگیرند. این گونه خانوادهها علاوه بر این که نمیتوانند کار مثبتى به عنوان کامل بازدارنده از انحرافات در تربیت کودک خود انجام دهند بلکه یا باعث میشوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهاى خلاف خود را با جرات و جسارت بیشترى انجام دهد.
یا این که والدین را مثل دژخیم چاق به دست بالاتر خود احساس کرده و از ترس آنان بنابه مختصات زمانى و مکانى متوسل به دروغ گردد و کودکى که از ترس و اجبار فرامین والدین را میپذیرد و در این فرمانپذیرى هیچ گونه علایق عاطفى از خود بروز نمیدهد پایههاى اخلاقى سست و نااستوارى خواهد داشت و در غیاب والدین، چون دیگر حضور ندارند برخلاف آنچه را که میل آنها بوده انجام خواهد داد و رفته رفته به طرف فساد اخلاقى که دروغ نیز یکى از آنهاست کشیده شده و به درجات پایینتر انسانى نزول پیدا خواهد کرد.
بنابراین بهتر است والدین براى انجام کارى که از فرزندشان میخواهند قبل از آن که متوسل به جبر و خشونت شوند میل انجام کار را در دل کودک برانگیزانند تا در چنین صورتى لزوم خشونت نیز از بین رود.
کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونت هاى والدین، کمکم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا احساس میکند و گاه گاه در بعضى از موارد توسل به دروغ میگردد زیرا احساس میکند که اگر راست بگوید والدین در اثر عصبانیت کتکش خواهند زد چوب اجبار و خشونت را کنار نهید و بگذارید کودکتان با داشتن کمى آزادى عمل و احساس استقلال خود را فرد محترمى در اجتماع خانوادگى به حساب آورد. دیگر در این صورت لزومى ندارد که او با دروغ گفتن به خانواده خود خیانت کرده باشد.
خودنمایى یکى از علل دروغگویى
بعضى از کودکان به خاطر خودنمایى، متوسل به دروغ میشوند. اینان، کودکانى هستند که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمیگیرند، هر کارى میکنند، کسى نیست که مشوقشان باشد و به حسابشان بیاورد و یا لااقل بفهمد که آنان چه کارى میکنند و چه میگویند و چه میخواهند. پدر یا مادر، به علت گرفتاریهاى شغلى یا مشکلات خانوادگى کارى به کار آنان ندارند و گوششان به حزف آنان بدهکار نیست و اطرافیان نیز به خاطر این که در کار دیگران مداخلهاى نکرده باشند و یه به خاطر سایر ملاحظات و محصولات، کارى کودکان دیگر نداشند.
بالاخره خیال میکند که حرفها یا کارهایش مورد پسند والدین یا اطرافیان نیست و به ناچار براى خودنمایى هرچه بیشتر متوسل به دروغ و مغلطه و اغراق شود. گاه دروغگوهاى چنان شاخ دارى میگویند که موجب تحریکات منفى عصبى والدین میشود و گاه، کارهایى را به دروغ به خود نسبت میدهد که از خود قهرمانى بسازد تا بدین وسیله بتواند توجه اطرافیان را به خود جلب نماید و گاه واقعا دست به کارهاى خطرناکى میزند که با جثه و سن و سالش جور درنمیآید.
آنچه که مسلم است اینها همه، به خاطر خودنمایى و جلب توجه والدین و اطرافیانى است که اعتنایى به کودک ندارند؛ بنابراین بهتر است، کودکان را محترم بدانیم، به حرف هاى آنها هر چند که بیجا و بیموقع هم باشد، گوش فرا دهیم. کارهایى را که هر چند به ظاهر کوچک انجام میدهند، به دیده تحسین و تکریم بنگریم. مشوقشان باشیم تا بعدها، کارهاى بزرگتر و بهترى انجام دهند، هر از چندگاه و به مناسبت هاى مختلف، در پیش دیگران تعریف و تمجید تشویق آمیزى از آنها نیابیم.
منبع: دانشنامه رشد؛ على غلام پور طالمى