- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : محقق شماره 1
- 0 نظر
ضرورت آشنایی با خانواده آسمانی
ضرورت آشنایی انسان به وطن اصلی و خانوادههای آسمانیاش و این که انسان بداند اصل و ریشهاش چیست، چگونه به اینجا آمده، قبلاً کجا بوده و به کجا خواهد رفت، موضوع بسیار مهمی است. اگر انسان شناختی از خانوادههای آسمانیاش نداشته و صرفاً با خانواده زمینیاش زندگی کند، در بازگشت به نظام ابدی که به نزد خانوادههای آسمانیاش بر میگردد، نمیتواند با ایشان ارتباط برقرار کند و از وجودشان بهرهمند شود.
در اسلام خوشبختی در نظام دنیایی و آخرتی بر مبنای فهم و کشف خانوادههای آسمانی و ارتباط با آنهاست و از طرفی هر چه ارتباط انسان با این خانواده بیشتر باشد، حجم شادی و آرامش او هم بیشتر میشود و هر کس بخواهد بداند که چرا در دلش غصه، ناراحتی و اضطراب وجود دارد، یقیناً به خاطر اینست که از اصل و خانوادههای آسمانی خودش دور افتاده است زیرا خداوند تبارک و تعالی همه اسباب و علل را به دست آنها قرار داده است.
پس نزدیکی به این خانواده در واقع نزدیک شدن به اصل و حقیقت خودمان است و هر اندازه انسان خودش را در کهف آنها قرار دهد، در امانتر، آرامتر و شادتر خواهد بود.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که منشأ همه بدبختیها و تحقیر و له شدنهای انسان به این برمیگردد که از خانواده اصلی و همین طور از حقیقتش فاصله گرفته است؛ یعنی دست آنها را از کمک به خودش کوتاه نموده و با اکتفا به تواناییهایش حرکت میکند.
در زیارت عاشورا اشاره شده است: «أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخره» خطاب به خانوادههای آسمانی میگوییم که همه آرزو و دغدغههایم اینست که بتوانم در دنیا و آخرت با شما باشم. این را نباید فقط به عنوان یک شعار یا صرفاً یک دعا تلقی کنیم؛ بلکه باید یک تقاضای همراه با یک حرکت در نظر بگیریم و انسان باید برای پیدا کردن و رساندن خودش به خانواده حقیقیاش تلاش کند تا بتواند با آنها ارتباط برقرار کند و این اتصال میتواند منشأ خیرات و برکات زیادی باشد که هر کسی میتواند در وجود خودش احساس کند.
آثار ارتباط ضعیف با خانوادهی آسمانی
اگر انسان ارتباطش را با این خانواده ضعیف کند، در معرض انواع حملههای شیطان (حمله از جلو، عقب، راست و چپ) قرار میگیرد و به دنبال این ارتباط ضعیف، احساس انواع شکستها است؛ مانند کسی است که هم اکنون نمیداند خانوادهاش در کجا و چه کسانی هستند و اگر او را در جامعه که نه خانه ای، نه پدر و مادری و نه حامیای دارد رهایش کنیم، دچار اضطراب و آسیب میشود و زمانی این فرد به آرامش میرسد که به خانواده خودش بازگردانده شود.
در حرکت به سمت ابدیت، بزرگترین اشتباه انسان این است که فکر میکند با داشتن پدر و مادر، همسر، فرزند و … به امنیت و آرامش رسیده است؛ در حالی که هیچ کدام از اینها برای انسان آرامش و خوشبتی نمیآورد؛ بلکه باید آن را در جایی دیگر جست و جو کرد.
امروزه اکثر قریب به اتفاق طلاقها و کشمکشها از عدم شناخت صحیح انسان از خود و خانواده حقیقیاش ناشی میشود و برای انسان این حائز اهمیت است که بداند حقیقت و روحی که از آسمان به این دنیا آورده و در این دنیا با بدن مردانه یا زنانه یا بدنهای خنثی پیوند خورده، جزو حقیقت او نیستند و آن را باید به جایگاه اصلی و به خانواده حقیقی خودش پیوند دهد و اگر حواسش نباشد و پدر و مادر اصلیاش را گم کند، باید منتظر هر بلا و آسیبی باشد.
آثار عدم ارتباط با خانوادهی آسمانی
اگر انسان ارتباطش را با این خانواده قطع کند یا اصلاً نداند که کیست، نمیتواند تصمیمات خوبی یا تفکرات صحیحی داشته باشد. به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السلام) که فرمودند: «من عرف نفسه عقله و من جهله ضله؛ هر کس خودش را بشناسد میتواند فکر خوبی داشته باشد و هر کس خودش را نشناسد، حتماً گمراه میشود.»(۱)
طبق فرمایش حضرت، انتخابها، ارتباطها، رفتارها و افکار انسانی که عوامل سازنده دنیا و آخرت او هستند، زمانی درست و صحیح خواهند بود که انسان خودش را بشناسد. یعنی مثلاً انتخاب همسر، رشته تحصیلی، دوست و … همه منوط به تعقل صحیح میباشد. بنابراین در قرآن اشاره شده است: وقتی که به جهنمیان گفته میشود که چطور شد جهنمی شدید، میگویند: «لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر؛ اگر ما میشنیدیم یا تعقل میکردیم، هیچ وقت جزو اصحاب سعیر (مکانی در جهنم را سعیر میگویند) نمیشدیم» (۲).
طبق این آیه، جهنم محصول بیعقلی و بیفکری انسان است؛ یعنی کسی که ساختار حقیقیاش را کامل نمیداند و بر اساس این ساختار تصمیم نمیگیرد و اگر شما خود را زن یا مرد معنا کنید و نگاه به خود را فقط از تولد تا مرگ معطوف کنید؛ چون این نگاه، نگاه اشتباه و غلطی است ، هر تصمیمی و تعقلی و برنامهریزی که بر اساس این نوع نگاه باشد، لاجرم اشتباه از کار در میآید؛ مانند کارخانهای که مواد اولیهای را که مورد استفاده قرار داده خوب نبوده است، در نتیجه نمیتواند محصول خوبی هم داشته باشد.
شناخت انسان و تفکرات صحیح
انسان زمانی میتواند تفکر درست و صحیحی داشته باشد که نگاه به خودش را از زمانی که پیش خداوند بوده تا زمانی که به این دنیا آمده و ابدیتی که در پیش رویش قرار دارد، در نظر بگیرد و بر این اساس به تعقل و تفکر بپردازد؛ یعنی در انتخاب هر موردی مثل همسر، رشته تحصیلی، پوشیدنیها، لمس کردنیها و … همین نوع نگاه را مد نظر داشته باشد و بعد از آن، دست به انتخاب بزند. در این صورت بیتردید انتخاب صحیحی خواهد داشت.
در تحقیقاتی که انجام شده و طبق آمار جهانی که به دست آمده، وقتی از افراد درباره انتخابها، ارتباطها، رفتارها و افکارشان سؤال شده که اگر به گذشته خود بر میگشتید، آیا باز هم همین نوع را انتخاب میکردید یا نه؟ اکثر قریب به اتفاق گفتند: ما اشتباه کردیم و حاضر نیستیم همین نوع انتخاب را داشته باشیم. به نظر شما چرا چنین اتفاقی میافتد؟ چون متوجه شده اند هر چیزی را که انتخاب کرده اند، اشتباه بوده است.
پس طبق فرمایش امیرالمؤمنین(علیه السلام) کسی که خودش را بد تفسیر کند، همه ساختار وجودیاش را نمیتواند ببیند و اساساً به وفات، برزخ و آن عظمتی که میلیاردها برابر جذابتر و شیرینتر از اینجاست، نمیتواند فکر کند و این مانند جنینی میماند که خودش را برای یک عالمی که بینهایت بزرگتر از رحم مادر است، آماده نکند؛ پس درک درستی نمیتواند از آن داشته و در نتیجه نمیتواند تولد سالمی هم داشته باشد. بنابراین اگر انسان هم نداند که بعد از مرگ، چه عالمی منتظر اوست، همه افکار، تصمیمات و رفتارهای او اشتباه از کار در میآید.
بنابراین به جای این که به کسی بگوییم که خوب باشد، باید به او بگویید که خودت را ببین؛ یعنی باید بخشهای وجودیاش را ببیند تا بتواند خوب باشد. در فرمایش دیگری از امیرالمؤمنین(علیه السلام) که میفرماید: «لا تجهل بنفسک فإن الجاهل معرفه نفسه جاهل بکل شیء؛ نسبت به خودت جاهل نباش؛ چون کسی که خودش را نمیشناسد، هیچ چیز را نمیشناسد.»(۳)
داستان زندگی بشر امروزه اینست که با پیشرفت علم در بدترین وضعیت و شرایط روحی و روانی قرار گرفته است؛ زیرا اساساً پیشرفت علمی مبتنی بر شناخت صحیحی نیست. بنابراین نمیتواند شادی و آرامش حقیقی را به دست آورده و آن من حقیقی انسان را پیدا کند و اگر این من حقیقی در انسان زنده نشود و انسان نتواند با خودش آشتی کند، باید هر لحظه منتظر هر نوع خطر و گناهی باشد.
در راستای همین بحث، تعبیر دیگری از حضرت است که میفرمایند: «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاه و خبط فی الضلال و الجهلات؛ هر کس خودش را نمیشناسد، از راه نجات دور میشود و قدم در گمراهی و جهالتها میگذارد.»(۴) طبق فرمایش حضرت، نگاه اشتباه به خود میتواند، سر منشأ تصمیمات نادرست باشد و هر کس در هر مقام و منصبی اعم از شغل، تحصیل، ازدواج و … باشد، اگر توجه به نوع تصمیماتش نداشته باشد، همه به ضرر او خواهد بود؛ یعنی انسان هر چه از خودش فاصله کمتری داشته باشد، سطح اضطرابها و نگرانیهایش کمتر میشود.
راه دستیابی به خوشبختی
قاعده اساسی و مهمی که در اینجا وجود دارد، اینست که اگر بخواهید خود، خانواده و اطرافیان را خوشبخت کنید، باید به خود حقیقیتان نزدیک شوید و با آن آشتی کنید و اگر این خود حقیقی قدرت پیدا کند، نیازمند به عاطفه و توجه کسی نخواهید شد و با از دست دادن اطرافیانتان، اضطراب و نگرانی به سراغ شما نخواهد آمد و این خود حقیقی آن قدر ارزش دارد که قرآن کریم به آن اشاره کرده و میفرماید:
«هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا؛ همه آنچه در زمین است برای تو خلق کردم»(۵) یا در زیارت عاشورا خطاب به امام حسین(علیه السلام) میگوییم: «أسئل الله ان یبلغنی المقام المحمود لکم عند الله؛ من به آن مقامی که تو داری میخواهم برسم»؛ یعنی وقتی آن خود حقیقی قدرت پیدا کند، به مقام کمتر از مقام امام حسین(علیه السلام) راضی نمیشود.
بنابراین احساس پوچی داشتن ناشی از اینست که با خود قیمتدار رابطه پیدا نکردید. مثلاً اگر کسی بداند هر یک بار عصبانیت حجم زیادی فشار قبر برای او دارد و این را به عنوان یک حقیقت بپذیرد، حتماً تلاش میکند که با آن خود حقیقیاش و خانواده حقیقی انس پیدا کند.
از جمله خیرات و برکات این ارتباط آرامش و شادیای است که به روی انسان باز میشود و این انس آن قدر انسان را سرشار از محبت و عاطفه میکند که دیگر نیاز به محبت کس پیدا نمیکند. پس برای رسیدن به این آرامش، به لوازمی نیاز است؛ از جمله وقت گذاری و آشتی با خود حقیقی است و نباید اجازه داد که امورات دیگری از جمله مشغلههای علمی و شهوانی، مسائل اجتماعی و سیاسی انسان را بیچاره کند؛ زیرا این مشغلهها باعث جدایی انسان از خود حقیقیاش میشود.
بنابراین وقتی انسان از خود حقیقیاش فاصله بگیرد و با آن بیگانه شود، هلاکت را برای خود رقم میزند. اما اگر انسان با خانوادهی آسمانیاش آشتی و انس برقرار کند همه قدرتها و لذتهای حقیقی به سراغ او خواهد آمد و اگر بتواند وجودش را احیا کند، انسان خیلی بزرگی میشود و به شادی و آرامش دست پیدا خواهد کرد.
پینوشتها
۱- غررالحکم؛ ص۵۲
۲- سوره ملک( ۶۷)، آیه۱۰
۳- غررالحکم، ص۲۳۳
۴- غررالحکم، ص۲۳۳
۵- سوره بقره(۲)، آیه ۲۹
منبع: موعود؛ شماره ۱۲۳،۱۲۴؛ محمد شجاعی