جریان احمدالحسن و استناد به نقل‌های شاذ

۱۴۰۱-۰۱-۲۹

126 بازدید

بدون تگ

اشتراک‌گذاری در ایتا اشتراک‌گذاری در بله اشتراک‌گذاری در سروش کپی کردن لینک
فهرست محتوا

اشاره:

مهدویت و علایم ظهور حضرت مهدی (عج) در احادیث اسلامی به صورت بسیار روشن بیان شده و هیچ ابهامی در روایاتی که از این امور خبر داده مشاهده نمی شود. هم در احادیث شیعه و هم در حادیث اهل سنت بیان شده که مهدی کیست و یمانی از کجا و چگونه ظهور می کند. اما مبنای جریان یمانی بر این است که به این احادیث هیچ توجهی نکند و به سراغ روایاتی می گردند مبهم متمسک می شوند؛ هرچند این گونه روایات نیز دلالتی روشنی بر مدعای آنان ندارند. در این مقاله به نمونه ای از این شیوه استدلال آنان اشاره شده است.

از شیوه‌های مروّجان احمد حسن، استناد به نقل‌های شاذ و بی‌توجهی به خانوادۀ حدیثی یک روایت است.

می‌نویسند:

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه‌السلام) سَمِـعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی‌الله علیه و آله) یقُولُ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی ‏… یا عَلِی أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ وَ أَنْتَ أَخِی وَ وَزِیرِی فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَتْ لَکَ ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ قَوْمٍ وَ سَیکُونُ بَعْدِی فِتْنَهٌ صَمَّاءُ صَیلَمٌ یسْقُطُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَهٍ وَ بِطَانَهٍ وَ ذَلِکَ عِنْدَ فِقْدَانِ شِیعَتِکَ الْخَامِسَ مِنَ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِکَ یحْزَنُ لِفَقْدِهِ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء…[۱]

… ای علی، تو از منی و من از تو هستم و تو برادر و وزیر من هستی؛ و هنگامی که من بمیرم کینه‏های نهفته در سینه‏های مردم برای تو آشکار شود و به زودی پس از من فتنۀ گنگ و تاریک بیاید که در آن هر دوست صمیمی و نزدیکی از بین برود؛ و این آن‌گاه است که شیعیان تو پنجمین فرزند از نسل هفتمین امام که آن پنجمین فرزند از فرزندان توست را نیابند، و برای فقدانش اهل زمین و زمان محزون‏ شوند. پس چه بسیارند مردان مؤمن و زنان مؤمنه که از فقدایمانین او سرگردان و متأسف گردند.

طرف‌داران احمد حسن در توضیح این روایات چنین نوشته‌اند: «امام رضا(علیه‌السلام) هفتمین فرزند پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) و امام علی(علیه‌السلام) است و چهارمین فرزند امام رضا(علیه‌السلام) امام مهدی(عج)است. پس پنجمین از هفتمین فرزند، یعنی مهدی که همان یمانی است[۲].»

در حالی که روایات متعددی وجود دارد که پنجمین فرزند از نسل هفتمین امام همان امام قائم و مهدی موعود(عج)است. از جمله می‌توان به این روایت اشاره کرد:

علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر(علیه‌السلام) چنین روایت کرده است:

إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیانِکُمْ لَا یزِیلُکُمْ عَنْهَا أَحَدٌ یا بُنَی إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیبَهٍ حَتَّی یرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِی مِحْنَهٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ لَوْ عَلِمَ آبَاؤُکُمْ وَ أَجْدَادُکُمْ دِیناً أَصَحَّ مِنْ هَذَا لَاتَّبَعُوهُ. قَالَ: فَقُلْتُ: یا سَیدِی! مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ؟ فَقَالَ: یا بُنَی! عُقُولُکُمْ تَصْغُرُ عَنْ هَذَا وَ أَحْلَامُکُمْ تَضِیقُ عَنْ حَمْلِهِ وَ لَکِنْ إِنْ تَعِیشُوا فَسَوْفَ تُدْرِکُونَهُ؛[۳]

هنگامی که پنجمین فرزند از هفتمین گم شود، خدا را خدا را در دینتان! که مبادا شما را از دین بیرون برند که صاحب این امر را به ناچار غیبتی خواهد بود تا آن‌جا که از افرادی که معتقد به این امر هستند از اعتقاد بازگردند و این غیبت فقط آزمایشی است از جانب خداوند که خلق را بدان می‏آزماید و اگر پدران و نیاکان شما دینی را درست‏تر از این دین می‌دانستند از آن دین پیروی می‏کردند.

عرض کردم: ای آقای من، پنجمین از اولاد هفتمین کیست؟ فرمود: پسرک من، خِرَدهای شما از دریافت این مطلب کوچک‌تر است و برداشت این معنا به پندارهای شما نمی‏گنجد، ولی اگر زنده ماندید آن روز را خواهید دید.

در کتاب هدایه الکبری این حدیث بدین صورت روایت شده است:

عن أبی الحسن بن موسى بن جعفر(علیه‌السلام) قال: إذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی أدیانکم لا یزیلکم أحد عنها فتهلکوا لا بد لصاحب الزمان من هذا الامر من غیبه حتى یرجع عنه من کان یقول فیه فرضاً وإنما هو محنه من الله یمتحن بها خلقه. قلت: یا سیدی! من الخامس من ولد السابع؟ قال: عقولکم تصغر عن هذا و لکن ان تعیشوا فسوف تذکرون. قلت: یا سیدی! فنموت بشک منه؟ قال: انا السابع، و ابنی علی الرضا الثامن، و ابنه محمد التاسع، و ابنه علی العاشر، و ابنه الحسن حادی عشر، و ابنه محمد سمـی جده رسول الله و کنیته المهدی الخامس بعد السابع. قلت: فرج الله عنک یا سیدی، کما فرجت عنی.[۴]

تصریحی که در ادامۀ این روایت وجود دارد راه را بر توجیهات بی‌اساس[۵]  و حمل آن بر شخصیتی غیر از امام مهدی به صورت قاطعانه می‌بندد.

عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ أَبِی‌یعْفُورٍ قَالَ: قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ الصَّادِقُ(علیه‌السلام): مَنْ أَقَرَّ بِالْأَئِمَّهِ مِنْ آبَائِی وَ وُلْدِی وَ جَحَدَ الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِی کَانَ کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً(صلی‌الله علیه و آله) نُبُوَّتَهُ. فَقُلْتُ: یا سَیدِی! وَ مَنِ الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِکَ؟ قَالَ: الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ یغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لَا یحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیتُهُ؛[۶]

عبدالله بن ابی‌یعفور می‌گوید: امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: کسی که به امامان از پدران و فرزندانم معتقد باشد، امّا مهدی از فرزندان مرا انکار کند، مانند کسی است که به جمیع پیامبران اقرار کند امّا منکر نبوّت محمّد(صلی‌الله علیه و آله) باشد. گفتم: ای آقای من، مهدی از فرزندان شما کیست؟ فرمود: پنجمین از فرزندان هفتمین؛ شخص او از شما نهان می‏شود و بردن نام او بر شما روا نباشد.

روایت فوق را صفوان بن مهران نیز از امام صادق(علیه‌السلام) نقل می‌کند:

عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه‌السلام)أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَئِمَّهِ وَ جَحَدَ الْمَهْدِی کَانَ کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً(صلی‌الله علیه و آله) نُبُوَّتَهُ. فَقِیلَ لَهُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! فَمَنِ الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِکَ؟ قَالَ: الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ یغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لَا یحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیتُهُ؛[۷]

امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: کسی که به همۀ امامان اقرار کند امّا مهدی را انکار کند، مانند کسی است که به همۀ پیامبران اقرار کند امّا نبوّت محمّد(صلی‌الله علیه و آله) را انکار نماید. گفتند: ای پسر رسول خدا، مهدی از فرزندان شما کیست؟ فرمود: پنجمین از فرزندان هفتمین؛ شخص او از شما نهان می‏شود و بردن نام وی بر شما روا نیست‏.

مقصود از این روایات به حسب ظهور عرفی پنجمین فرزند از هفتمین امام است؛ یعنی پنجمین فرزند از نسل امام موسی بن جعفر(علیه‌السلام)و شاهد آن تعبیر «من اقر بالائمه» و «من اقر بجمیع الائمه» است که نشان می‌دهد امام درصدد گفت‌وگو از امامان اهل‌بیت است. بنابراین مقصود از هفتمین نیز هفتمین امام است و این مطلبی است که در روایات دیگر به صراحت آمده است:

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَمِـعْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(علیه‌السلام) یَقُولُ: إِنَّ سُنَنَ الْأَنْبِیَاءِ(علیه‌السلام) بِمَا وَقَعَ بِهِمْ مِنَ الْغَیبَاتِ حَادِثَهٌ فِی الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّهِ بِالْقُذَّهِ. قَالَ أَبُو بَصِیرٍ: فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! وَ مَنِ الْقَائِمُ مِنْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ؟ فَقَالَ: یا أَبَا بَصِیرٍ! هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ ابْنِی مُوسَی ذَلِکَ ابْنُ سَیِّدَهِ الْإِمَاءِ یغِیبُ غَیبَهً یَرْتَابُ فِیهَا الْمُبْطِلُونَ ثُمَّ یظْهِرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَفْتَحُ اللَّهُ عَلَی یَدِهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ یُنْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ(علیه‌السلام) فَیُصَلِّی خَلْفَهُ؛[۸]

ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق(علیه‌السلام) شنیدم که فرمود: سنّت‌های انبیا با غیبت‌هایی که بر آنان واقع شده است همه در قائم ما اهل‌بیت موبه‌مو و طابق النّعل بالنّعل پدیدار می‏گردد. ابوبصیر گوید: گفتم: ای پسر رسول خدا، قائم شما اهل‌بیت کیست؟ فرمود: ای ابوبصیر، او پنجمین از فرزندان پسر موسی است. او فرزند بانوی کنیزان است و غیبتی کند که باطل‏جویان در آن شکّ کنند، سپس خدای تعالی او را آشکار کند و بر دست او شرق و غرب عالم را بگشاید و روح الله عیسی بن مریم(علیه‌السلام) فرود آید و پشت سر او نماز گزارد و زمین به نور پروردگارش روشن گردد و در زمین بقعه‏ای نباشد که غیر خدای تعالی در آن پرستش شود و همۀ دین از آن خدای تعالی گردد، گرچه مشرکان را ناخوش آید.

بنابراین در پاسخ باید گفت:

یکم: طرف‌داران احمد حسن روایات مشابه را _ که در کتاب‌های معتبری همچون کافی وجود دارد _ کنار زده‌اند و با وجود این‌که این مجموعه یک خانواده حدیثی هستند و برای فهم آن‌ها باید تمام مجموعه را لحاظ کرد. برای فریب افکار عمومی تنها به یک روایت که مضمونی شاذ دارد، آن هم روایتی از یک منبع نه‌چندان مهم استناد کرده‌اند. در صورتی که اگر صداقت را رعایت می‌کردند و مجموعه روایات را نقل می‌کردند با توجه به روایات متعدد و صریحی که در منابع معتبر وجود دارد روشن می‌شد که مقصود از هفتمین فرزند از نسل امام علی(علیه‌السلام) همان هفتمین نفر از امامان دوازده‌گانه است؛ یعنی همان چیزی که در روایات متعدد دیگری به صراحت آمده است، با این توضیح که اساساً معنای این روایت آن چیزی نیست که طرف‌داران احمد حسن ادعا کرده‌اند؛ چرا که «من ولدک» توصیف کنندۀ حالتی در «السابع» نیست، بلکه حال یا وصف الخامس است؛ یعنی پنجمین فرزند از نسل هفتمین امام که آن پنجمین فرزند از فرزندان توست ای علی!

علّامه مجلسی در این‌باره چنین می‌نویسد:

از فرزندان هفتمین یعنی از فرزندان هفتمین امام نه هفتمین فرزندان و «من ولدک» حال یا صفت خامس است.[۹] این احتمال حتی اگر خلاف ظاهر باشد احتمالی است که بر اساس روایات پیشین و با توجه به خانوادۀ حدیثی یادشده باید آن را بر احتمالات دیگر ترجیح داد.

دوم: این ادعا که این روایت درصدد اشاره به امام پس از امام مهدی(عج)و غیبت اوست با ذیل روایت همخوان نیست. متن کامل حدیث بدین قرار است:

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه‌السلام) سَمِـعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(صلی‌الله علیه و آله) یقُولُ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیهٍ دَانَتْ بِطَاعَهِ إِمَامٍ لَیسَ مِنِّی وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیهُ فِی نَفْسِهَا بَرَّهً وَ لَأَرْحَمَنَّ کُلَّ رَعِیهٍ دَانَتْ بِإِمَامٍ عَادِلٍ مِنِّی وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیهُ فِی نَفْسِهَا غَیرَ بَرَّهٍ وَ لَا تَقِیهٍ. ثُمَّ قَالَ لِی: یا عَلِی! أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَهُ مِنْ بَعْدِی حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَی وَ زَوْجُ ابْنَتِی مِنْ ذُرِّیتِکَ الْأَئِمَّهُ الْمُطَهَّرُونَ فَأَنَا سَیدُ الْأَنْبِیاءِ وَ أَنْتَ سَیدُ الْأَوْصِیاءِ وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَهٍ وَاحِدَهٍ وَ لَوْلَانَا لَمْ یخْلَقِ الْجَنَّهُ وَ النَّارُ وَ لَا الْأَنْبِیاءُ وَ لَا الْمَلَائِکَهُ. قَالَ: قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ! فَنَحْنُ أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِکَهِ. فَقَالَ: یا عَلِی! نَحْنُ خَیرُ خَلِیقَهِ اللَّهِ عَلَی بَسِیطِ الْأَرْضِ وَ خَیرٌ [مِنَ‏] الْمَلَائِکَهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ کَیفَ لَا نَکُونُ خَیراً مِنْهُمْ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَی مَعْرِفَهِ اللَّهِ وَ تَوْحِیدِهِ فَبِنَا عَرَفُوا اللَّهَ وَ بِنَا عَبَدُوا اللَّهَ وَ بِنَا اهْتَدَوُا السَّبِیلَ إِلَی مَعْرِفَهِ اللَّهِ یا عَلِی! أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ وَ أَنْتَ أَخِی وَ وَزِیرِی فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَتْ لَکَ ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ قَوْمٍ وَ سَیکُونُ بَعْدِی فِتْنَهٌ صَمَّاءُ صَیلَمٌ یسْقُطُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَهٍ وَ بِطَانَهٍ وَ ذَلِکَ عِنْدَ فِقْدَانِ شِیعَتِکَ الْخَامِسَ مِنَ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِکَ یحْزَنُ لِفَقْدِهِ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ فَکَمْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ مُتَأَسِّفٌ مُتَلَهِّفٌ حَیرَانُ عِنْدَ فَقْدِهِ. ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِیاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ: بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِیی وَ شَبِیهِی‏ وَ شَبِیهُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ عَلَیهِ جُبُوبُ النُّورِ أَوْ قَالَ جَلَابِیبُ النُّورِ یتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ الْقُدْسِ کَأَنِّی بِهِمْ آیسُ مَنْ کَانُوا ثُمَّ نُودِی بِنِدَاءٍ یسْمَعُهُ مِنَ الْبُعْدِ کَمَا یسْمَعُهُ مِنَ الْقُرْبِ یکُونُ رَحْمَهً عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَی الْمُنَافِقِینَ قُلْتُ وَ مَا ذَلِکَ النِّدَاءُ؟ قَالَ: ثَلَاثَهُ أَصْوَاتٍ فِی رَجَبٍ أَوَّلُهَا: أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ، الثَّانِی: أَزِفَتِ الْآزِفَهُ، وَ الثَّالِثُ: تَرَوْنَ بَدْرِیاً بَارِزاً مَعَ قَرْنِ الشَّمْسِ ینَادِی الْآنَ اللَّهُ قَدْ بَعَثَ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّی ینْسُبَهُ إِلَی عَلِی فِیهِ هَلَاکُ الظَّالِمِینَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یأْتِی الْفَرَجُ وَ یشْفِی اللَّهُ صُدُورَهُمْ وَ یذْهِبُ غَیظَ قُلُوبِهِمْ. قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ! فَکَمْ یکُونُ بَعْدِی مِنَ الْأَئِمَّهِ؟ قَالَ: بَعْدَ الْحُسَینِ تِسْعَهٌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُم؛[۱۰]

امیر المؤمنین(علیه‌السلام) از پیغمبر اکرم(صلی‌الله علیه و آله) روایت نموده که فرمود: ای علی، تو از من و من از توأم. تو برادر و وزیر منی. چون من رحلت کنم در سینه ‏های قومی کینه ‏هایی نسبت به تو پدید می‏آید، و به زودی بعد از من آشوبی سخت به وقوع می ‏پیوندد که دامن همه را خواهد گرفت و این به وقت فقدان پنجمین امام از اولاد امام هفتم از نسل تو خواهد بود و اهل زمین و آسمان در فقدانش محزون گردند. در آن هنگام چه بسیار مرد و زن مؤمنی که متأسف و دردمند و حیران می‌باشند! آن‌گاه حضرت سر مبارک به زیر افکند و لحظه‏ای بعد سر برداشت و فرمود: پدر و مادرم فدای کسی که هم‌نام و شبیه من و موسی بن عمران است. او لباسی از نور می‏پوشد که با شعاع قدس می‌درخشد. بر آن‌ها که در غیبت او بی‌قرارند تأسف دارم که صدایی را از دور می‏شنوند که برای مؤمنان رحمت و برای منافقین عذاب است. امیر المؤمنین فرمود: عرض کردم ای رسول خدا، آن صدا چیست؟ فرمود:سه صدا در ماه رجب شنیده می‏شود: صدای نخست‏ «أَلا لَعْنَه اللهِ عَلَی الظَّالِمِینَ»‏ و صدای دوم: «‏أَزِفَتِ الْآزِفَهُ» یعنی قیامت نزدیک گردید! و صدای سوم به طور آشکار شخصی را نزدیک خورشید می‏بینند که می‌گوید: ای اهل عالم آگاه باشید! خداوند فلان، فرزند فلان _ تا اینکه نسب او را به علی(علیه‌السلام) می‌رساند _ را برانگیخت، و روز مرگ ستمگران فرارسید! در آن وقت فرج می‌رسد و خداوند دل‌های دوستانش را شاد می‌گرداند و عقده‏ های دلشان را برطرف می‌سازد.

عرض کردم: ای رسول خدا، بعد از من چند امام خواهد آمد؟ فرمود: بعد از حسین، نُه امام می‏ آید و نهمین قائم آن‌هاست.

چنان‌که ملاحظه می‌شود پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله علیه و آله) در انتهای روایت در پاسخ این پرسش امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) که پس از من چند امام هستند، می‌فرمایند: بعد از امام حسین(علیه‌السلام) نُه نفر امام خواهند بود. روشن است که اگر فرزند امام مهدی(عج)نیز پس از ایشان امام باشند _ آن‌چنان که احمد حسن مدعی است _ پاسخ پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله علیه و آله) ناتمام خواهد بود و البته در این‌جا ادعای این‌که آن حضرت درصدد بیان امامان دوازده‌گانه بوده‌اند و نه دیگر امامان، پذیرفته نیست؛ چرا که بر اساس ادعای احمد حسن، پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله علیه و آله) در صدر روایت و با بیان جملۀ «و ذلک عند فقدان شیعتک الخامس من السابع من ولدک» درصدد اشاره به امام پس از امام مهدی(عج)بوده‌اند.

سوم. اگر ظاهر این روایت را بپذیریم، باز بر احمد حسن انطباق نمی‌یابد؛ زیرا او پنجمین فرزند از هفتمین فرزند امام علی(علیه‌السلام) نیست؛ چرا که پنجمین فرزند، ظهور در فرزندهای بی‌واسطه دارد. بنابراین مقصود این روایت فرزند بی‌واسطۀ امام مهدی(عج)است، در حالی که احمد به ادعای خودش دهمین از هفتین است.

پی نوشت:

[۱] . خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الأثر، ص۱۵۸-۱۵۹، قم، انتشارات بیدار، ۱۴۰۱ق.

[۲] . انصار امام مهدی، ادلۀ جامع دعوت یمانی آل محمّد، ص۴۶؛ سید احمد الحسن، وب‌سایت فارسی «انصار امام مهدی، yamaani.com»، بی‌تا.

[۳] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۳۶، تحقیق، تصحیح و تعلیق: علی‌اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۶۳ش.

[۴] . خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبرى، ص۳۶۱، بیروت، مؤسسه البلاغ، چاپ چهارم، ۱۴۱۱ق.

[۵] . دیراوی، عبدالرزاق، دعوه السید احمد الحسن هی الحق المبین، ص۵۲، اصدارات الامام المهدی، چاپ اول، ۱۴۳۳ق.

[۶] . صدوق ، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ص۳۳۸، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق

[۷] . همان، ص۳۳۳٫

[۸] . همان، ص۳۴۵٫

[۹] . مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۵۱، ص۱۰۹، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.

[۱۰]. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الأثر، ص۱۵۶-۱۵۹، قم، انتشارات بیدار، ۱۴۰۱ق.

منبع: آینده روشن (برگرفته از  مقاله نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت: با تکیه بر آراء احمد الحسن نوشته نصرت الله آیتی)

بدون دیدگاه