جایگاه زن در نظام آفرینش از دیدگاه قرآن‏

۱۳۹۵-۰۲-۱۳

363 بازدید

‏اشاره‏

زن به عنوان نیمى از پیکره اجتماع و نقش تعیین ‏کننده‏‏‌اش در بقا و گسترش نسل انسانى و پرورش و تربیت فرزندان و مانند آن، همیشه مورد توجه اندیشمندان بوده است. نمی‌توان در تاریخ از انسان سخن گفت، ولى از زن سخن نگفت. در طول تاریخ، زن پا به پاى مرد در فراز و نشیب‌هاى زندگى و سازندگى مطرح است. گاه به طور مستقیم و گاه با ترغیب مردان و ایجاد انگیزه‌هاى لازم در آنان، نقش سازنده خود را در تاریخ انسانى نشان داده است.

با این که زن همیشه در کنار مرد، در تمدن‏‌سازى و رشد و شکوفایى جوامع انسانى – مستقیم یا غیر مستقیم – نقش آفرین بوده است، ولى از دیر زمان، مورد داوری‌هاى غیرمنصفانه نیز قرار گرفته است. بسیارى از اندیشمندان و کارشناسان علوم انسانى و اجتماعى یا نخواستند و یا نتوانستند، نقش حقیقى و جایگاه واقعى زن را در پیکره انسانى بشناسند.

بررسى دیدگاه قرآن کریم درباره جایگاه زن در نظام خلقت و روشن ساختن مقام و منزلت انسانى او هدفى است که در این مقاله دنبال می‌شود:

قرآن کریم در نخستین آیه از سوره نساء می‌فرماید:

یَاَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَآءً وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى تَسَآءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا.

در این آیه که روى سخن با تمام انسان‏هاست، خداوند همگان را به تقواى الهى و ترس از مخالفت با پروردگار سفارش می‌کند. آنگاه در توصیف خداوند به یکى از صفات، اشاره به صفت خالقیّت او کرده و می‌فرماید: همان پروردگارى که شما را از نفس واحدى آفرید. و همسرش را نیز از همان نفس و ماهیت خلق کرده و از این دو صنف، مردان و زنان فراوانى پدید آمدند.

بار دیگر، تقواى الهى را مطرح می‌کند و به ارتباط با ارحام و خویشاوندان سفارش کرده و از قطع رحم پرهیز می‌دهد و براى تأکید بر سفارشات خود، و ترغیب به انجام آنها و اجتناب از ترک این امور، بر مراقبت خداوند از اعمال و رفتار انسان، تأکید می‌ورزد.

این آیه که به خلقت انسان و ریشه آفرینش و گسترش نسل انسانى اشاره دارد، تصریح می‌کند که همه انسان‏ها از «یک نفس» آفریده شدند و به گفته مرحوم طبرسى: «مراد از نفس در این آیه، به اجماع همه مفسران، آدم(علیه السلام) است».(۱)

ادامه آیه نیز قرینه خوبى بر این حقیقت است؛ چرا که فرمود: همسر آن «نفس» را از جنس او قرارداد و از آن دو (مرد و زن) مردان و زنان فراوانى را منتشر ساخت» این بیان می‌رساند که «نفس واحده» همان آدم(علیه السلام) است که خداوند به وسیله او و همسرش حوّا نسل انسانى را گسترش داد.

پرسشى که در اینجا مطرح است، این است که از برخى روایات استفاده می‌شود: همسر آدم از دنده‏اى از دنده‏‏‌هاى او آفریده شده است. و بر همین اساس، جمعى مفسران نیز همین نظریه را تقویت کرده‌اند.

علامه طبرسى می‌گوید: «بیشتر مفسران معتقدند، حوا از ضلعى از ضلع‏‏‌هاى آدم(علیه السلام) آفریده شده است و از پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلم) روایت کرده ‏اند که فرمود: «خُلِقَتِ الْمَرْأَهُ مِنْ ضِلْعِ آدمَ، إنْ أَقَمْتَها کَسَرْتَها و إِنْ تَرَکْتَها – و فیها عِوَجٌ – إِسْتَمْتَعْتَ بِها»؛ زن آدم(علیه السلام) از یک قسمت از دنده‌‏هاى وى آفریده شد (و از این‏رو، کمى کج خلق و ناسازگار است؛ لذا) اگر بخواهى وى را راست کنى، می‌شکند (و زندگى مشترک به تباهى می‌انجامد) ولى اگر به همان صورت رهایش سازى (و با کاستی‌ها و کج‌خُلقی‌هاى وى بسازى) از او بهره‌مند خواهى شد».(۲) روایات دیگرى به همین مضمون نیز نقل شده است.(۳)

شاید آیه محل بحث که می‌گوید: (وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) ناظر به همین معنا باشد (اگر من در «مِنْها»، تبعیض را برساند) هر چند این روایات ماهیت انسانى زن را نفى نمی‌کند، ولى آیا از آنها، طفیلى بودن و فرع بودن زن در خلقت بدست نمی‌آید؟

در پاسخ به این پرسش و بیان چگونگى خلقت حوّا(علیها السلام) باید گفت:

اولاً: هر چند مصداق «نفس واحده» در این آیه آدم(علیه السلام) است، ولى به کار بردن واژه «نفس» و انتساب خلقت همه انسان‏ها به آن «نفس» در واقع نکته مهم دیگرى را در بر دارد؛ و آن این که همه افراد بشر اعم از زن و مرد از یک ریشه و اصل، سرچشمه می‌گیرند و گوهر آفرینش آنها به یک گوهر و یک نفس بر می‌گردد.

واژه «نفس» به گفته علامه طباطبایى(ره): «آن چیزى است که انسانیت انسان به اوست و مقصود از آن، همان مجموعه روح و جسم آدمى است (در دنیا) و در حیات برزخى روح تنهاست».(۴)

به هر حال، همه افراد بشر، از حضرت آدم سرچشمه می‌گیرند و از همان طینتى که خداوند آدم را آفرید بقیّه ابناى بشر را خلق کرد و چه زن و چه مرد، همگى از سرشت واحد آفریده شدند و همه را «بنى آدم» می‌گویند.

ادامه آیه که فرمود: (وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) می‌رساند همسر آدم از ماهیّت و جنس خود اوست و هر دو از یک حقیقت برخوردارند. بنابراین، جفت آن پدر (آدم) از سرشت و طینت خود او بوده است.

مرحوم علامه طباطبایى(ره) می‌فرماید: «مِنْ» در این آیه «نشویه» است (یعنى منشاء چیزى را بیان می‌کند؛ نه براى تبعیض) یعنى جفت این مرد، از نوع او بوده است و همانند اوست. این آیه، به مانند برخى دیگر از آیات قرآن است که فرمود: (وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا…) «از نشانه‌هاى الهى آن است که از سرشت، و نوع خودتان، براى شما همسرانى آفرید تا به سوى آنان و در کنار آنها، آرامش یابید».(۵)

بنابراین، آنچه در بعضى از تفسیرها آمده است که مراد این آیه آن است که، این جفت، از آن نفس (آدم) مشتق شده و از برخى از اجزاى او گرفته شده است، دلیلى ندارد».(۶)

در ادامه آیه فرمود: (وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَآءً)؛ «خداوند از آدم و همسرش، مردان و زنان فراوانى را به وجود آورد».

این آیه به روشنى می‌گوید، نسل انسانى و ریشه همه آدمیان به آدم و همسرش بر می‌گردد و آدمیان از یک زن و مرد، پدید آمده ‏اند و در تکوّن و رشد و گسترش نسل انسانى، هر دو صنف (زن و مرد) نقش دارند؛ در نتیجه، مرد هر چند بزرگ و با عظمت باشد، باید بداند، ریشه او به یک مرد و زن بر می‌گردد. پس اگر مرد از ماهیت انسانى برخوردار است، از ازدواج مرد و زنى، پدید آمده است که آن دو – هر دو با هم ماهیّت واحدى داشته‌‏اند. و از ماهیت انسانى آن دو، انسان‏هاى فراوانى – از مرد و زن – خلق شده‌اند.

در واقع قرآن خلقت همسر آدم را، از همان گوهر و حقیتى می‌داند که آدم(علیه السلام) از آن آفریده شد.

ثانیاً: در روایات دیگر، شکل خلقت حوّا به گونه‌اى دیگر بازگو شده است، که با روایات گذشته معارض است:

امام باقر(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تعالى خَلَق حَوّاء مِن فَضْلِ الطِّینَهِ الّتى خَلَقَ مِنْها آدَم؛ خداوند متعال، حوّا را از باقیمانده گِل آدم، آفرید».(۷)

و در روایت دیگرى آمده است که راوى می‌گوید از امام باقر(علیه السلام) پرسیدم: «خداوند حوّاء را از چه چیزى آفرید؟» فرمود: «مردم چه می‌گویند؟» گفتم: «آنها می‌گویند خداوند او را از ضلعى از ضلع‏‏‌هاى آدم آفرید» فرمود: «دروغ می‌گویند! آیا خداوند نمی‌توانست از غیر آن بیافریند؟» پرسیدم: «پس از چه چیزى آفرید؟» فرمود: «پدرم به من خبر داد، او نیز از پدرانش که پیامبر خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: «خداوند مقدارى از گل را گرفت و آنها را مخلوط کرد، و از وى آدم را آفرید، و از باقیمانده همان گل، حوّا را آفرید».(۸)

در روایتى که مرحوم شیخ صدوق، در «علل الشرایع» و «من لا یحضره الفقیه» نقل کرده است، آمده است که زراره بن اعین، از امام صادق(علیه السلام) سؤال کرد، نزد ما مردمى هستند که می‌گویند: «خداوند حوّا را از بخش نهایى ضلع چپ آدم آفرید» امام(علیه السلام) فرمود: «خداوند از چنین نسبتى منزه است و برتر از آن است… آیا کسى می‌تواند بگوید که خداوند توان آن را نداشت که همسر آدم را از غیر دنده او خلق کند، تا بهانه بدست عیب‏جویان دهد که بگویند، بعضى از اجزاى آدم، با بعضى دیگر نکاح نمود» سپس فرمود: «خداوند بعد از آفرینش آدم، حوّا را به صورت تازه و نو پدید آورد… ».(۹)

همان گونه که ملاحظه می‌کنید، در برابر روایاتى که می‌گفت: «حوّا از دنده آدم و یا دنده چپ وى آفریده شد» روایاتى است که برخى از آنها می‌گویند: «حوّا از باقیمانده گل آدم آفریده شد» و برخى نیز می‌گوید: «به صورت نو ظهور آفریده شد».

در دو روایت، عقیده خلقت حوّا از قسمتى از اعضاى بدن آدم، ردّ شده و صریحاً مورد تکذیب قرار گرفته است.

بنابراین، به لحاظ هماهنگى با آیات و این دسته از روایات، نتیجه می‌گیریم که حوّاء از دنده چپ آدم و از بخشى از اندام او آفریده نشد. بلکه خدایى که آدم ابوالبشر را آفرید، براى تکمیل و تکثیر نسل انسانى، از همان نوع و گوهر، انسانى دیگر به عنوان همسر و جفت براى وى آفرید که هر یک براى دیگرى آرامش روحى به ارمغان می‌آورد.

علاوه بر این‏که روایات «آفرینش حوّاء از دنده آدم» هماهنگ با توراتِ تحریف شده است و بوى «اسرائیلى» بودن از آنها کاملاً احساس می‌شود.(۱۰)

از مجموع مباحث مطرح شده درباره خلقت زن و مرد، دو نکته اساسى روشن شد:

۱- زن و مرد هر دو از ماهیّت واحد انسانى برخوردارند و سرشت و طینت آنان یکى است.

۲- زن از جزء و عضوى از اعضاى مرد آفریده نشده است؛ بلکه از همان طینت و سرشتى که مرد (آدم) آفریده شد، او را نیز خدا خلق کرده است.

پى‌نوشت‌ها

[۱) مجمع البیان، ج ۳، ص ۸، فخررازى نیز می‌گوید: «اجمع المسلمون على انّ المراد بالنفس الواحده هیهنا هو آدم‏(علیه السلام) إلّا انّه أنّث الوصف على لفظ النفس»(تفسیرکبیر، ج ۹، ص ۱۶۰)

۲) مجمع البیان، ج ۳، ص ۸؛

۳) نور الثقلین، ج ۱، ص ۴۳۴، حدیث ۱۶ و ۱۷ (به نقل از کافى). و البرهان، ج ۲، ص ۱۰؛

۴) المیزان، ج ۴، ص ۱۳۵؛

۵) سوره روم، آیه ۲۱ (آیات ۷۲ سوره نحل و ۱۱ سوره شورى نیز، همین حقیقت را می‌رساند.)

۶) المیزان، ج ۴، ص ۱۳۶؛ ابومسلم اصفهانى از مفسران پیشین می‌گوید: «مراد از «خلق منها زوجها» یعنى از جنس همان «نفس» همسرش را آفرید. شبیه به این آیات که «نفس» در آنها به معناى «جنس» استعمال شده است: «و اللَّه جَعَلَ لَکُمْ مِن انفسِکُمْ اَزْواجاً»(نحل/ ۷۲) و مثل: «إذ بَعَثَ فیهم رَسُولاً مِنْ اَنْفسِهِم»(آل‏عمران/ ۱۶۴) و مثل: «لَقد جَاءَکُم رَسُولٌ مِنْ اَنْفسِکُم»(توبه/ ۱۲۸) (تفسیر کبیر، ج ۹، ص ۱۶۱)

۷) مجمع البیان، ج ۳، ص ۸؛

۸) المیزان، ج ۴، ص ۱۴۶ (به نقل از نهج البیان شیبانى).

۹) علل الشرایع، ص ۱۷، باب ۱۷، ح ۱؛ الفقیه، ج ۳، ص ۲۳۹، حدیث ۱۱۳۳؛

۱۰) ر.ک: تورات، «سفر تکوین» فصل دوم.

نویسنده: سعید داودى

منبع: پاسدار اسلام؛ شماره ۲۷۸؛ بهمن ۸۳