براى یک جوان مسلمان، آشنایى با معارف و قوانین و آداب و اخلاق اسلامىبسیار ضرورت دارد و به همین جهت، مدرسه باید در کنار علوم متعارفى که موظف است به نسل نو خاسته امروز بیاموزد، از معارف اسلامىنیز به او تعلیم دهد. و به همین جهت است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: بادِرُوا أحْداثَکُمْ بِالحَدیثِ قَبْلَ أنْ یَسْبِقَکُمْ إلیْهِم المُرْجِئَهُ؛(۱۸). پیش از آن که گروه مرجئه، جوانان شما را گمراه کنند، به آنها حدیث بیاموزید.
مرجئه در قدیم یک گروه سیاسى بودند و از راه عقاید مذهبى، جوانان را منحرف و گمراه مىکردند و از آنها در راه مقاصد سوءِ سیاسى بهره مىگرفتند. اینها مىگفتند: بهشت و جهنم به دست خداست و خدا هر که را خودش بخواهد به بهشت یا جهنم مىبرد. خداوند ممکن است على را به جهنم و معاویه را به بهشت ببرد!
همواره گروههاى سیاسى در راه جوانان دام مىگسترند. پدران و مادران وظیفه دارند قبل از این که گروهها فرصت پیدا کنند و جگر گوشههاى آنها را به گمراهى بکشانند، از راه تعلیم معارف اصیل و صحیح اسلامى، آنها را مجهز کنند تا در دامهاى مهلک گرفتار نشوند. این وظیفه، در شرایط جهان امروز و مخصوصاً کشور ما از اهمیت بیشترى برخوردار است.
کودکان و مسائل جنسی
یکى از مسائل مهمىکه فکر و ذهن علماى تعلیم و تربیت را کاملاً به خود جلب کرده، مسأله آشنایى کودکان با مسائل جنسى است. گروهى که تحت نفوذ فرویدیسم و اخلاق جنسى مبتذل و اصالت سکس بوده و هستند، معتقدند که: باید کودکان در محیط خانواده و مدرسه و اجتماع، با همه چیز آشنا باشند و همه چیز را آزادانه ببینند و تجربه کنند که خداى نکرده، گرفتار عقده جنسى نشوند!
گروهى هم بسیار سختگیر و خشن هستند و فرض را بر این قرار مىدهند که کودکان، کاملاً چشم و گوش بسته هستند و هیچ چیز نمىدانند و نباید بدانند و پرواضح است که تجربه هم نباید بکنند و نمىکنند! اکنون مىخواهیم با توجه به یکى از وظایف مهم والدین و خانوادهها، دیدگاه اسلام را در این زمینه به دست آوریم. از نظر اسلام، نه اصالت با شهوت رانی است و نه اصالت با رهبانیت و تعطیل ماندن غریزه جنسى.
فرویدیسم، اصالت را به شهوترانی مىدهد و محیط جامعه تحت نفوذ خود را – که همان کشورهاى غربى است -، به لجنزار فساد و فاحشه خانه بى در و دروازه مبدل مىکند. بدیهى است که اسلام در برابر چنین محیطى جز مبارزه و پیش گرفتن راه و رسم براندازى و پاک کردن محیط، رویه اى ندارد. مسیحیت، اصالت را به رهبانیت و عزوبت و نیامیختن زن و مرد در همه عمر مىدهد و خلاف آن را به عنوان یک گناه، یک عمل پلید و یک ضرورت غیر قابل اجتناب، مىپذیرد. اسلام، با این رویه نیز مخالف است.
چگونه ممکن است نیازى که برآوردن آن وسیله ابقاى نوع انسان و عفاف و پاکدامنى و پیوند مشترک خانوادگى و دهها فایده دیگر است، به چشم نفرت دیده شود! آنچه از نظر اسلام اصالت دارد خود انسان است با همه ویژگىهاى فطرى و طبیعى اش، با همه جنبههاى غریزى و شهوانى اش، با همه استعدادهاى عقلى و عرفانى اش.
انسان، یک مجموعه است و هرجزئى از این مجموعه عاطل و باطل گردد، کل انسان آسیب مىبیند. این مجموعه، درحد خود زیباست، شهوتش هم زیباست، غریزه جنسى اش هم زیباست. منتها تربیت و تزکیه لازم دارد. باید به جامه عفاف و احصان آراسته اش کرد و او را دست کم نگرفت.
آفرینش، بى برنامه نیست. براى ترشح غدد جنسى، زمان معینى مقرر داشته، زمانى که نامش بلوغ است و در این سن و سال، انسان در حد خودش به قواعد و ضوابط اجتماعى و اخلاق جنسى جامعه آشنا شده است و آمدن او در صف زنان و مردان بالغ، نه براى خودش خطرى در بردارد، نه براى جامعه اش. دو وظیفه مهم: خانواده و مدرسه، قبل از رسیدن طفل به بلوغ، دو وظیفه مهم دارند:
۱- باید آرام آرام او را با مسائل جنسى به طور پوشیده و پیچیده در پرده حجب و حیا و در هاله اى از قداست و پاکى آشنا کنند و به او بفهمانند که: ازدواج و پیوستن دو جنس مخالف به یکدیگر، همچون رفتن به محراب عبادت خدایى و آسمانى است و بهره جنسى بردن، فقط و فقط در چارچوب ازدواج ممکن است و اگر خداى نکرده، انسانى در خارج از این چارچوب، بخواهد بهره جنسى بگیرد، بعد از بلوغ، مرتکب گناهى عظیم شده و قبل از بلوغ، از آثار وضعى شوم آن، مصونیت نخواهد داشت.
مؤمن رستگار و سعادتمند از دیدگاه قرآن، مصداق این آیه شریفه است: وَ الَّذینَ هُمْ لِفُروجِهِمْ یحافِظُونَ اِلا عَلى أزْواجِهِمْ؛(۱۹) آنهایى که شهوت جنسى خود را جز در مقابل همسران، حفظ مىکنند.
این واقعیت را نه تنها کودکان باید درک کنند و تربیت خانوادگى و اجتماعى آنها بر این روال باشد، بلکه اصولاً هر مسلمانى – چه زن و چه مرد، چه بالغ و چه نابالغ، چه مجرد و چه غیر مجرد – همه باید به آن توجه داشته باشند و پرده عفاف خود را ندرند و محیط زندگى را به مزبله تبدیل نکنند و به حدود و ثغور افراد و خانوادهها احترام کنند و جامعه را به یک فاحشه خانه بزرگ و بى در و دروازه و بى قاعده و ضابطه مبدل نسازند.
در خود قرآن کریم – که کتاب آسمانى مسلمانان است و کتاب زینتى و تشریفاتى هم نیست، بلکه کتاب خواندنى و آموختنى و فهمیدنى و عمل کردنى است – به زبانى بسیار شیوا و در حد اعلاى فصاحت و بلاغت، به عمده مسائل جنسى اشاره شده و کودک مسلمان نیز با آموزش و فهم قرآن همان گونه که به طرف بلوغ و رشد مىرود، با این مسائل آشنایى پیدا مىکند.
در سوره یوسف، سخن از عشق آتشین زنى منحرف، به جوانى که سمبل عفاف و پاکدامنى است، به میان آمده و ضمن این که این جوان، زندان را بر هوسبازى و تسلیم در برابر نقشههاى شیطانى آن زن ترجیح مىدهد، سرانجام به پیروزى بزرگى نایل مىشود و زلیخا نیز به گناه خود اعتراف و توبه مىکند.
درباره آدم و همسرش با لطف خاصى مىفرماید: فَلَمّا تَغَشّهِا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمّا اَثْقَلَتْ دَعَوا اللّهَ رَبَّهُمِا لَئِنْ آتَیْتنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرینَ؛(۲۰). چون آدم، همسر خود را در آغوش گرفت، همسر وى احساس حملى خفیف کرد و با آن مدتى سر کرد و همین که سنگین شد، به درگاه خدا نیایش کردند که اگر فرزند صالحى به ما بدهى، از شاکران خواهیم بود.
مىگویند: فصاحت به معناى روانى و زیبایى و شیوایى سخن و بلاغت به معناى سخن گفتن به مقتضاى حال است. اگر در آیه فوق، دقیق شوى در مىیابى که در حد اعلاى فصاحت و بلاغت است و از این بهتر نمىشود گفت. داستان ولادت مریم و باردار شدن او به وسیله نفخ فرشته و به دنیا آمدن عیسى و باردار شدن مادر موسى و فراغت او و نمونههایى از این قبیل، راهگشاى آشنایى کودکان با مسائل جنسى و درس عبرت براى همگان است.
دستوراتى که قرآن درباره زنا و روابط زن و شوهر و احکام غسل و تیمم دارد، به تدریج مسأله را براى کودکانى که به بلوغ و رشد نزدیک مىشوند، باز مىکند. در کنار اینها دستوراتى نیز درباره فرو پوشیدن چشم و حفظ عورت و شهوت خویش و عفیف و پاک بودن انسان مطرح مىشود.
داستان انحراف جنسى قوم لوط و سرانجامِ شوم آنها، براى کودکان و نوجوانان، هشدار دهنده و عبرت آموز است. وقتى انسان در مجموعه احکام عبادات و طهارات و نجاسات و اغسال و علایم بلوغ دقیق شود، مىفهمد که در یک خانواده مسلمان و پایبند به اصول و احکام اسلامى محال است که طفلى بى خبر از مسائل جنسى بار آید که این غیر ممکن است!
بى شک، فهم این مسائل براى یک انسان که دیر یا زود به آنها مبتلا مىشود، لازم است و زیانى هم ندارد. در یک محیط سالم و در یک خانواده وظیفه شناس، طفل به تدریج با این مسائل آشنا مىشود و ضرر و زیان و انحرافى هم دامنگیرش نمىشود.
۲-آنچه مهم است این است که: اسباب و وسائل تحریک جنسى و هیجان شهوى کودکان فراهم نشود. اسلام در این باره به اندازه کافى چاره اندیشى کرده است. در برخى از روایات آمده است: یُفَرَّقُ بَینَ الصِبیانِ فى المَضاجِعِ لِسِتِّ سِنینَ؛. کودکان باید از سن شش سالگى جداى از یکدیگر بخوابند. و در برخى دیگر از روایات آمده است: الصَبِىُّ و الصَبِىُّ و الصَبِىُّ وَ الصَبِیَّهُ (وَ الصِبیَّهُ و الصَبِیّهُ) یُفَرَّقُ بَینَهُمْ فِى المَضاجِعِ لِعشرِ سِنینَ؛(۲۱) از سن ده سالگى جداى از یکدیگر بخوابند.
ظاهراً تشخیص این که در چه سن و سالى براى عفاف و پاکدامنى کودکان، خوابیدن در یک بستر زیان بخش است، بر عهده والدین است. آنان باید توجه داشته باشند که حتى همخوابگى دو پسر یا دو دختر هم از نظر اسلام ممنوع است و عواقب وخیمىدارد. در محیطهاى سرد و مرطوب، کودکان بسیار دیر به بلوغ جنسى مىرسند و در محیطهاى گرم و خشک بسیار زود، با توجه به همین اختلافات محیطى است که بهتر مىشود رمز شش سال و ده سال را درک کرد.
اسلام، بوسیدن دختر شش ساله براى مرد و بوسیدن زن براى پسر هفت ساله را قدغن کرده است(۲۲)؛ زیرا این گونه کارها علاوه بر این که موجب انحراف جنسى نوجوانان مىشود، موجب بلوغ زودرس آنها نیز مىگردد و هرگونه جریان و کار و برنامه اى که به بلوغ زودرس طفل کمک مىکند، خیانت و جنایت است.
اسلام، نسبت به این گونه کارها جدّاً سختگیر و از عواقب ناگوار آن بیمناک است و به همین جهت است که امام على (علیه السلام) فرمود: مُباشَرَهُ الْمَرأهِ ابْنَتَها إذا بَلَغتْ سِتَّ سِنینَ شُعبَه مِنَ الزِنى؛(۲۳) مادرى که بدن یا عورت دختر شش ساله خود را لمس کند، به نوعى زنا روى آورده است!
این سخن پیامبر خدا که با دوراندیشى خاصى بیان شده، از آن سخنان حکیمانه اى است که در جهت عفاف کودکان و پیشگیرى از خطرات احتمالى بیان شده و در کتب حدیث، ثبت و ضبط گشته است؛ آن بزرگوار فرمود: به خدا سوگند، اگر مردى با همسر خود درآمیزد و در خانه، کودکى بیدار باشد که آنها را بنگرد و سخن آنها را بشنود و صداى نفس آنها را احساس کند، هرگز آن کودک رستگار نیست، اگر پسر باشد یا دختر، زناکار مىشود!
از این توصیهها – که درسهایى پرمغز در مورد عفاف کودکان و اخلاق جنسى خانوادههاست – که بگذریم، خوب است نظرى هم به مطالب سوره نور در قرآن کریم بیفکنیم و با رعایت آنها نورانیت را به اعماق خانوادهها و دلها و جانها ببریم. در این سوره دستورهایى وجود دارد که براى پدران و مادران دلسوز و طالب پاکى و عفاف خانواده، بسیار مفید و سازنده است. در این سوره، فرزندان را بر دو دسته تقسیم کرده است:
یکى آنهایى که به سن بلوغ نرسیده اند و دیگرى آنان که رسیده اند. درباره آنهایى که به سن بلوغ نرسیده اند توصیه مىکند که در سه وقت، با اجازه وارد اتاق خواب و خلوت والدین خود بشوند: مِنْ قَبْلِ صَلاهِ الفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَهِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاهِ العِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ؛(۲۴). یکى پیش از نماز صبح که وقت برخاستن از بستر خواب است و دیگرى هنگام نیمروز که جامههاى خود را بیرون مىآورید و سوم بعد از نماز عشا که این سه وقت، وقت خلوت و استراحت شماست. اما بعد از این اوقات، آمد و رفت کودکان نابالغ بر شما بلامانع است و خطر و زیانى ندارد.
دقیقاً این دستور، در جهت تأمین اسباب سلامت روحى کودکان و رشد طبیعى آنهاست که در غیر این صورت، براى آنها مصونیتى نخواهد بود. اما در مورد اطفال بالغ مىفرماید: وَ إذا بَلَغَ الأطْفالُ مِنْکُمُ الحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا؛(۲۵). هنگامىکه کودکان شما به سن بلوغ رسیدند، در هر حال باید براى وارد شدن بر شما اجازه بگیرند.
این که اسلام به مسأله پوشش زن این همه اهمیت مىدهد و نگاه کردن به نامحرم را شعبه اى از زنا تلقى مىکند و طرفدار این اصل است که جلو کششها و دام گستردنها و جلوه گرىها و چشم چرانىها گرفته شود، همه و همه براى پاک ماندن جوانان و محدود و محصور کردن التذاذ جنسى در چارچوب ازدواج و همسرى است و به همین جهت، آن جا که خطر سقوط و انحراف و گناه از بین مىرود، ممنوعیتها هم منتفى مىشود.
آنهایى که به اصطلاح محارم یکدیگرند، مانند: خواهر، برادر، پسر، دختر، مادر، پدر، عمو، عمه، خاله، برادرزاده، خواهر زاده، مادربرزگ، پدربزرگ و خواهر و برادر رضاعى، این محدودیتها را ندارند و حتى در مورد زنان پیر و بازنشسته قرآن مىفرماید: وَ القَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاتى لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناح أنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بزینهٍ وَ أنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْر لَهُنَّ؛(۲۶) بر زنان باز مانده اى که امید شوهر ندارند، گناهى نیست که پوشش خود را بگذارند، بدون این که به جلوه گرى و خود آرایى بپردازند و البته خوددارى کردن براى آنها بهتر است.
در روایتى آمده است که جابر گفت: به همراه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درب خانه فاطمه (علیها السلام) رفتیم، همین که به آنجا رسیدیم، دست بر در خانه نهاد و فرمود: سلام بر شما. فاطمه جواب داد. پیامبر فرمود: داخل شوم فاطمه جواب داد: داخل شو یا رسول اللّه! پیامبر فرمود: با هر که با من است، داخل شوم؟ فاطمه جواب داد: سرپوشى ندارم. پیامبر فرمود: سرت را بپوش. فاطمه سر خود را پوشید. بار دیگر پیامبر سلام کرد و فاطمه جواب داد. مجدداً اجازه ورود خواست و فاطمه اجازه داد. باز فرمود: با آن کسى که همراهم هست فاطمه عرض کرد: با آن که همراهت هست….(۲۷).
این گونه رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دختر بلند اختر خود درسى است به همه مسلمانان که به هنگام وارد شدن به خانه دیگرى – ولو از نزدیکان باشد – رعایت ادب کنند و کسب اجازه نمایند. قرآن نیز مىفرماید: لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتّى تَستَأنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى اَهْلِها؛(۲۸) در خانههایى غیر از خانههاى خود داخل نشوید، تا این که آشنایى بدهید و بر اهل خانه سلام کنید. وَ إنْ قیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا؛(۲۹) اگر به شما گفتند: برگردید، پس برگردید.
ما این دستورات را در این جا به سرعت مرور کردیم تا معلوم شود که خانوادهها و دستگاههاى تعلیم و تربیت، نسبت به آموزش عفیفانه مسائل جنسى به همراه رشد تدریجى کودکان چاره و گزیرى ندارند و حتى تقید به تکالیف و وظایف دینى، مستلزم دانستن آنهاست، ولى از لحاظ لمس و تجربه این مسائل و بى در و دروازگى به شدت باید کنترل کرد و خطرات جسمىو روحى و مادى و معنوى را از نظر دور نداشت.
اما جا دارد که این مسائل در محدوده اخلاق جنسى عمیقاً و تفصیلاً و با صبر و حوصله، بررسى و بازسازى گردد، تا افکار فرویدیستى و مسیحیت تحریف شده امروزى در میان مردم مسلمان شایع نشود و مردم مسلمان که باید امت وسط قرآن باشند، از افراط و تفریط و از انحراف به چپ و راست، مصون بمانند و در صراط مستقیم الهى به حرکت درآیند و به سوى قله بلند سعادت به پیش روند؛ باشد که در دوره انقلاب – آن هم انقلاب اسلامى- یک انقلاب روحى و اخلاقى به عنوان زیر بناى انقلاب سیاسى و اقتصادى در جامعه ما تحقق یابد.
ادامه دارد…