- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- 0 نظر

اضطراب و ترس های مرضی در کودکان
اغلب کودکان در مراحلی از زندگی خود، از برخی چیزها به شدت دچار وحشت میشوند. به عنوان مثال، کودکان نوپا بسیار به افرادی که مراقب ایشان هستند، وابستهاند اگر به هر دلیل آنها از بزرگتر های خود جدا افتند، میتوانند به شدت مضطرب یا آشفته شوند.
خیلی از بچهها، از تاریکی یا هیولا های خیالی وحشت دارند. این ترسها معمولا” وقتی کودک بزرگتر میشود، ناپدید میشوند و معمولا” زندگی کودک را ضایع نمیکنند یا بر روند تکامل ایشان تاثیری نمیگذارد آنها اغلب در مورد رویداد های مهمی مانند اولین روز مدرسه، مضطرب خواهند شد اما متعاقبا” ترسشان از بین خواهد رفت و قادر میشوند روال عادی زندگی را پی گیرند و از موقعیت جدید، لذت ببرند.
نوجوانان اغلب ممکن است بدخلق باشند. آنها گرایش دارند به این که در خصوص ظاهرشان، این که دیگران در موردشان چگونه فکر میکنند، عموما” چگونه با مردم سرکنند، نگران باشند اما این نگرانی، به ویژه در خصوص نحوه رفتار با جنس مخالف، صادق است با این نگرانیها معمولا” میشود با صحبت دربارهشان برخورد کرد.
با این وجود، اگر آنها بیش از حد قوی باشند، دیگران ممکن است متوجه شوند که این نوجوانان، وضعیت تحصیلی مناسبی ندارند، رفتارشان متفاوت است و یا جسما” احساس بیماری میکنند. چنانچه یک کودک یا نوجوان چنان احساس اضطراب یا ترس کند که سبب لطمه به زندگیش بشود، درخواست از پزشک خانواده جهت توجه به مشکل موجود، اقدام مناسبی خواهد بود.
یاری به افراد مبتلا به اضطراب و ترس های مرضی
گفتگو در مورد مشکل، این روش میتواند وقتی که اضطراب ناشی از حوادث اخیر همچون ترک همسر، بیماری کودک یا از دست دادن شغل میباشد، کمککننده باشد. با چه فردی گفتگو کنیم پاسخ، دوستان یا بستگانی هستند که به آنها اعتماد دارید، به نقطه نظراتشان احترام میگذارید آن هایی که شنوندگان خوبی هستند. ایشان ممکن است خود همان مشکل را داشته باشند یا کسی را بشناسند که مبتلا به این مشکل است علاوه برداشتن امکان صحبت با دیگران، ما میتوانیم دریابیم چطور سایرین با یک مشکل مشابه برخورد کردهاند.
-گروه های خودیاری: این گروهها یک روش خوب ارتباط با افراد با مشکل مشابه است. آنها قادر خواهند بود درک کنند شما در چه وضعیتی هستید و ممکن است بتوانند روش های مفید برخورد با مشکل را پیشنهاد کنند. این گروهها ممکن است روی اضطرابها و ترس های مرضی تمرکز کنند یا ممکن است از افرادی تشکیل شده باشند که تجربیات مشابهی را از سرگذرانده باشند.
– گروه های زنان، گروه های والدین داغدار، بازماندگان گروه های مورد تعرض.
– یادگیری تمدد اعصاب: یافتن روش ویژه برای تمدد اعصاب (ریلاکس) که کمک میکند تنش و اضطرابمان را کنترل کنیم که یک روش کمککننده خیلی خوب است. ما میتوانیم از طریق گروهها و متخصصین امر، این روشها را فراگیریم اما کتابها و نوار های تصویری متعددی وجود دارند که از طریق آنها ما میتوانیم خود را آموزش دهیم، ایده خوبی است که این مهم را به طور مرتب و نه فقط در هنگام بروز بحران تمرین کنیم.
رواندرمانی: این یک روش متمرکزتر گفتگو درمانی است که میتواند به ما کمک کند تا اضطراب هایمان را درک کنیم و به استدلال در مورد دلایل ایجادشان بپردازیم که خود قبلا” قادر به شناختشان نبودهایم. درمان میتواند در یک گروه یا به طور انفرادی صورت پذیرد و معمولا” به طور هفتگی برای ماه های متمادی برگزار میشوند. روان درمانها میتوانند مدرک تحصیلی پزشکی داشته یا نداشته باشند.
اگر این کافی نباشد انواع متعدد کارشناسان دیگری هستند که میتوانند کمک کنند پزشک خانوادگی، روانپزشک، روانشناس، مددکار اجتماعی، پرستار یا مشاور.
درمان دارویی: داروها میتوانند نقشی را در درمان برخی بیماران مبتلا به اضطراب یا ترس های مرضی ایفا کنند.
شایعترین آرام بخشها دارو های مشابه والیوم، بنزودیازپینها ( اغلب قرص های خوابآور همچنین به این گروه داروها تعلق دارند) هستند. آنها در تخفیف اضطراب، بسیار موثرند اما ما میدانیم که آنها میتوانند پس از فقط چهار هفته استفاده مداوم، اعتیادآور باشند، (وابستگی ایجاد کنند). وقتی بیماران سعی در توقف استفاده دارو میکنند، ممکن است علائم ناخوشایند قطع دارو تا مدتی ادامه یابد. این داروها فقط باید برای مدت کوتاه و احتمالا” برای کمک در دوران بحرانی بیماری مصرف شوند. آنها نباید برای درمان درازمدت اضطراب، مورد استفاده قرار گیرند.
ضد افسردگیها: میتوانند به کاهش اضطراب علاوه بر افسردگی که معمولا” به آن خاطر تجویز میگردند کمک کنند. در برخی حتی به نظر میرسد که دارو روی انواع خاصی از اضطراب، یک اثر ویژه دارد.یکی از جنبه های منفی این داروها این است که معمولا” بین ۴-۲ هفته طول میکشد. تا اثربخشی دارو ایجاد شود و برخی از داروها ممکن است سبب تهوع، خواب آلودگی، سرگیجه، خشکی دهان و یبوست شوند.
در صورت مصرف یک نوع به خصوص ضد افسردگی MAOI (مهارکننده های مونوآمینواکسیداز) ممکن است شما مجبور به پیروی از یک رژیم غذایی مخصوص شوید. لطفا” برگه آموزشی ما در ارتباط با ضد افسردگیها را مطالعه کنید. بتابلوکرها معمولا” جهت درمان فشارخون بالا استفاده میشوند. در مقادیر کم، لرزش بدنی اضطراب را کاهش میدهند و میتوانند کمی قبل از ملاقات با مردم یا سخنرانی مصرف شوند.
غلبه بر ترس تا حالا شده که بخواهید کاری را انجام بدهید یا چیزی را به دست آورید، ولی صدایی را از درونتان بشنوید که به شما بگوید: “این کار را انجام نده!”. من به شخصه افراد زیادی را دیدهام که میخواهند کاری را انجام دهند یا چیزی را به دست آورند ولی ترسشان، آنها را باز میدارد. زمانی که میفهمیم که توانایی ایجاد آن چه را در زندگیمان دوست داریم، نداریم، مثل این است که ترسی در آن نهفته است.
۱) ترس چیست؟
معنایی که در فرهنگ لغات برای ترس پیدا خواهید کرد، این معنا خواهد بود: “احساس ناخوشایندی که در رویارویی با خطر، همراه با درد، ایجاد میشود.” احساس ترس در مغزمان، ایجاد میشود. حسی است که زمانی که برای اولین بار درگیر ترس شدیم مثلا” زمانی که با حیوان گرسنه یا وحشی در جنگل مواجه شدیم، در ما ایجاد شده است. اما بسیاری از افراد در چنین شرایطی قرار نگرفتهاند، اما غریزهمان به طور غیر مقتضی، در برابر ترس عمل میکند.
۲) از ترس بگذرید
چندین سال پیش، یکی از رویا های من که سفر به دور دنیا بود، تحقق پیدا کرد. چندین سال، در ذهنم این سفر را دور از واقعیت میدانستم و فکر میکردم من توانایی چنین سفری را ندارم. در خلال زندگیام، بیهدف بودن به طور گستردهای افزایش یافت و من هیچ فکری درباره ی این که واقعا” چه میخواهم، نداشتم. تا زمانی که خودمان را در شرایطی خاص قرار نداده و توانایی هایمان را پرورش ندهیم، سست و شل و ول در برابر ترسی که باز دارنده است، باقی خواهیم ماند.
شاید به نظر خیلی سطحی بیاید، ولی خودم میدانم که چه حس بدی داشتم! در مرحلهای به این نتیجه رسیدم که به این شیوه نمیتوانم زندگی کنم و فکر کردم که اگر چنین آرزویی را جامه ی عمل نپوشانم، تا آخر عمرم خودم را سرزنش خواهم کرد و افسوس خواهم خورد. عاقبت از کارم مرخصی گرفته، آپارتمانم را اجاره دادم و رفتم. اولین تصمیم جدی را در زندگیم گرفتم.
کشور هایی که قبلا” ندیده بودم را دیدم و کار هایی که فکر میکردم توانایی انجام دادنشان را ندارم را انجام دادم. واقعا” سخت نبود، من خودم را با شرایط تطبیق دادم. خود به خود متوجه شدم که همه چیز دوباره برای من تکرار نخواهد شد.
وقتی از سفر برگشتم، دیدم که بزرگترین آرزوی زندگیم به حقیقت پیوست. و از خودم پرسیدم چه چیزی من را از دستیابی به آن باز میداشت؟ آیا چیزی به جز ترس بود. بعد از این سفر، مهارت های من ده برابر شده و عزت نفس و اعتماد به نفسم به سرعت بالا رفته است. اتفاقاتی افتاده که بسیار برای من سودمند بودهاند.
۳) پوشش های ترس
ترس، موذی است، چرا که پوشش های مختلفی دارد و تغییر قیافه میدهد. شما فکر میکنید ترس چه شکلی است؟ آیا ترس از عدم پذیرش است؟ ترس از تحقیر است؟ ترس از عصبانیت کسی است؟ ترس از عدم رضایت است؟ ترس از تن هایی است؟
اما بزرگترین ترس، خودمان هستیم! ترس به طور خاص، کنار آمدن با توانایی هایمان، است. بسیاری از ترس های نا به جا از آن جا ناشی میشود که احساس میکنیم به اندازه ی کافی، خوب نیستیم. یکی از دلایل کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس، این است که توانمان را پرورش نمیدهیم. تا زمانی که خودمان را در شرایطی خاص قرار نداده و توانایی هایمان را پرورش ندهیم، سست و شل و ول در برابر ترسی که باز دارنده است، باقی خواهیم ماند.
بسیاری از افراد خودشان را در شرایطی قرار میدهند تا خودشان را پیدا کنند و بر ترسشان، شوند. به طور معمول در شرایط غیر عادی قرار گرفتهاند. نمیتوانیم آن قدر صبر کنیم تا اتفاق بحرانی برای مان بیفتد تا بر ترسمان غلبه کنیم. خودمان باید شرایطی را ایجاد کنیم تا با افزایش مهارتها و قدرتمان، توانایی مقابله با ترس را داشته باشیم. نمیتوانیم آن قدر صبر کنیم تا اتفاق بحرانی برای مان بیفتد تا بر ترسمان غلبه کنیم. خودمان باید شرایطی را ایجاد کنیم تا با افزایش مهارتها و قدرتمان، توانایی مقابله با ترس را داشته باشیم.
۴) توان مقابله با ترس را افزایش دهید
چگونه میتوانیم بر ترسمان چیره شویم. در این جا دو روش ارائه خواهد شد:
الف) ریسکپذیر باشید
من نمیگویم که خودتان را در شرایط خطرناک بالقوه قرار دهید. فقط بیپروا باشید. فقط به یک کمی ریسک فکر کنید و شرایط آن را بررسی کنید. به تدریج با افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس، ریسکپذیریتان نیز افزایش مییابد.
ب) از خودتان سؤال کنید
این روش مورد علاقه ی من است. به طرز شگفتانگیزی ساده و مؤثر است. زمانی که دارید به این موضوع فکر میکنید که: «من نمیتوانم آن کار را انجام دهم». نمیتوانم آن جا بروم». و سایر مواردی که واقعا” میخواهید انجام دهید ولی ترس مانع آن میشود، در مقابل از خودتان بپرسید: «چگونه میتوانم…؟»، «چگونه میتوانستم…؟». برای مثال: «چگونه میتوانستم قدرت و توانایی صحبت کردن در جمعی را پرورش دهم؟» استفاده از این کلمات که: «من نمیتوانم». ذهن را تنبل میکند.
از سؤالاتی استفاده کنید که مغزتان را به فعالیت بازدارد. همان طور که گفتم این روش بسیار سادهای است. البته شاید در حرف ساده بیاید و در عمل، زیاد ساده نباشد! فقط به این فکر کنید که عادات خوب را پرورش دهید. به عبارتی دارید مغرتان را جراحی میکنید، دارید مغرتان را پرورش میدهید تا بهتر عمل کند و خدمت رسانی بهتری برای شما داشته باشد تا این که تنبل بماند و باعث پیشرفتتان نشود.
۵) ترس هیچ گاه از بین نمیرود
شما فکر میکنید که ترس را درونتان، محبوس کردهاید! ترس بدین معنا است که با آن بزرگ شدهاید. و باید یاد بگیرید که چگونه از ترس استفاده کنید. خصوصا” بعد از این که ترس هایتان را شناختید و روش هایی را برای مبارزه با آنها، پیدا کردید. یک بار که ترسی را در خودتان از بین بردید، به روش دیگری هم آن را امتحان کنید.
افراد بسیاری را میشناسم که در زندگیشان موفق هستند و هر آن چه که میخواستند را به دست آوردهاند ولی هنوز عزت نفس کافی را ندارند چرا که مسیری را که طی کردهاند را فراموش کردهاند! اجازه ندهید که این اتفاق برای شما هم بیفتد. یاد بگیرید از پیشرفت هایتان قدردانی کنید. هر زمان که بر ترسی چیره شدید تا آن چه را که میخواستید، به دست آورید، برگردید و از موفقیتها و پیشرفت هایتان، تشکر کنید.
منبع: میگنا(دانشنامه روانشناسی و علوم تربیتی)