- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- 0 نظر

به طور کلی، آنچه زمینه ساز تداوم رابطه میان انسان ها می شود، وجود همین دو عامل، یعنی اشتراکات و تمایزهای رفتاری و وجودی است. اشتراکات موجود میان دو طرف رابطه نیز سبب می شود نسبت به هم احساس نزدیکی و یگانگی کنند و بتوانند با درک عواطف و احساسات یکدیگر، به تفاهم هرچه بیشتر برسند و نیازها و هدف های مشترکی را برای خود تعریف کنند.
تمایزهای موجود میان دو طرف رابطه سبب می شود هرکدام برای فراهم آوردن خواست و نیاز خود و جبران کمبودهایشان، از داشته های طرف دیگر بهره گیرد و ارتباط با او را در جهت برآوردن نیازهای خود ارزیابی کند. این امر در زن و مرد به خوبی مشخص است؛ زیرا زن و مرد افزون بر تمایزهای موجود در تمام افراد انسانی، تفاوت های فیزیولوژیک و روحی و روانی ویژه ای نیز دارند که خداوند در نهاد آنها قرار داده است. پس وجود رابطه میان زن و مرد چه از نظر انسانی بودن و چه به دلیل داشتن جنسیت متفاوت، امری طبیعی و به یک معنا اجتناب ناپذیر است.
این رابطه انواع گوناگونی دارد. گاهی از نظر انگیزه، رابطه به گونه هایی مانند رابطه درسی، کاری، دوستانه و نظیر آن تقسیم می شود و گاهی از نظر نوع ابزار ایجاد رابطه، آن را به رابطه مکاتبه ای، کلامی، نمادی و مانند آن دسته بندی می کنند. البته تقسیم های دیگری نیز برای رابطه وجود دارد که در این پژوهش به تناسب موضوع، رابطه زن و مرد به ویژه دختر و پسر را به دو گروه اصلی تقسیم کرده ایم:
الف) روابط اجتماعی معمول میان دو جنس؛
ب) روابط مبتنی بر پیوندخواهی جنسی.
سپس در هر گروه از این روابط، از نظر شرع مقدس اسلام، دو نوع رابطه مشروع و نامشروع را مشخص کرده ایم که معنا و مبنای تقسیم به مشروع و نامشروع روشن است. در اینجا تنها درباره اهمیت تقسیم، توضیح بیشتری می دهیم.
الف) روابط معمول اجتماعی میان دو جنس
در این نوع از روابط، انگیزه های غیرجنسی زیر بنای روابط است و به تناسب آن، نوع رفتارها و برخوردها، از محرک ها و جنبه های خاص جنسی فاصله می گیرد. در این روابط، معمولاً زن و مرد در ارتباط با هم، هدف هایی غیر از با هم بودن و ارضای نیازها را پی می گیرند. روابطی مانند رابطه اقتصادی، علمی و هر رابطه ای که در آن انگیزه جنسی غالب نیست، از این نوع روابط است.
نگاه کردن، صحبت کردن، نامه نگاری و دیگر برخوردهای میان زن و مرد در محیط های مختلف، تا وقتی که انگیزه جنسی در آن بی تأثیر باشد و به جهت دهی رفتارها نینجامد، جزو این گروه از روابط خواهند بود.
البته شاید انگیزه دو طرف یا یکی از آنها در روابطی که به ظاهر جزو روابط دسته اول است، با انگیزه های جنسی آمیخته شود یا حتی انگیزه جنسی غلبه یابد و روابط کاری و مانند آن، چونان پوششی برای روابط مبتنی بر گرایش های جنسی درآید. با این حال، چون همواره چنین نیست و نمودهای رفتار جنسی در این دسته از روابط مشهود نیست، می توان جنسی نبودن را در این گونه روابط اصل دانست و کشیده شدن این روابط به روابط مبتنی بر خواسته های جنسی را نوعی انحراف از بستر اصلی در این گونه روابط به شمار آورد.
ب) روابط مبتنی بر پیوندخواهی جنسی
در این نوع از روابط، انگیزه اصلی پیوندخواهی، بهره مندی جنسی است. دوطرف، رابطه با یکدیگر را وسیله ای برای بهره مندی اقتصادی یا علمی و مانند آن از توانایی های یکدیگر نمی بینند، بلکه این ارتباط را در وهله اول برای ارضای گرایش های جنسی و بهره برداری عاطفی یا جنسی از طرف مقابل می خواهند.
به تبعِ چنین انگیزه ای در این رابطه، رفتارها نیز با انگیزش های جنسی همراه خواهد بود. نگاه های معنادار، تغزّل، لمس و دیگر رفتارهایی که در آنها غلبه انگیزه جنسی مشهود است، از نمودهای رفتاری این نوع از رابطه به شمار می آید. خواستگاه گرایش زن و مرد به یکدیگر و حس پیوندجویی میان آن دو، یکی از غریزه های نیرومندی است که در وجود انسان ها قرار دارد.
غریزه جنسی در شکل گیری و جهت دهی روابط میان زن و مرد نقش مهمی دارد. تأثیر این غریزه در رابطه های مبتنی بر پیوندخواهی جنسی، تأثیری مشخص است. حتی قدرت همین غریزه است که سبب می شود رابطه هایی نیز که زیربنای غیرجنسی دارند، در معرض انحراف به سمت روابط جنسی قرار گیرند، به گونه ای که راه یافتن انگیزه ها و جنبه های جنسی، خطری بالقوه برای روابط اجتماعی میان زن و مرد است.
به دلیل تأثیر مستقیم یا بالقوه ای که غریزه جنسی در روابط زن و مرد به ویژه دختران و پسران جوان دارد، بجاست پیش تر، به برخی از ویژگی های این غریزه اشاره شود تا با شناخت بیشتری از انگیزه ها و لغزش گاه های روابط، جنبه های گوناگون رابطه میان دو جنس مرد و زن را در فصل های بعدی بررسی کنیم.
ویژگی های غریزه جنسی
معمولاً واژه “غریزه ” درباره گرایش های خاص بدن که هدف آنها تأمین نیازهای مادی و جسمانی انسان است، به کار برده می شود. بنابراین، غریزه ها بخشی از گرایش های انسانی است و در مقابل دیگر گرایش های انسان؛ یعنی عواطف و فطریات (گرایش های عالی) قرار می گیرد. گاهی نیز غریزه در مفهومی گسترده به کار می رود که به معنای مطلق گرایش است.
در اصطلاح روان شناسان، منظور از غریزه، نیروهای زیستی ـ فطری است که جاندار را از پیش آماده می سازد تا در شرایط ویژه ای به شیوه ای خاص عمل کند.۳ بنا بر آنچه گذشت، غریزه جنسی را می توان یکی از غریزه های اصلی در انسان دانست که نقش مهمی در سلامت و بقای نوع انسان دارد. در ادامه، به برخی ویژگی های غریزه جنسی اشاره می کنیم:
الف) قدرت غریزه
غریزه جنسی در انسان به ویژه در شرایط مساعد، دارای تأثیر و قدرت زیادی است و می تواند بر شئون مختلف زندگی انسان و جسم و روح او تأثیر گذارد و اندیشه ها و کردارهای او را جهت دهی کند. بسیاری از کوشش ها و گاه محرومیت هایی که فرد بر خود تحمل می کند، به نوعی از این گرایش سرچشمه می گیرد، چنان که الکسیس کارل می گوید: “میل جنسی، فرمان روای گم نام افراد و ملل است. “۴
اگرچه بنا بر نظر برخی از روان شناسان، انسان در هیچ دوره ای از زندگی بدون غریزه جنسی نیست، ولی بدون شک، اثرگذاری این غریزه در انسان، با بلوغ جنسی کاملاً نمایان و میزان آن در دوران پیری کاهش می یابد. سن بلوغ در میان دختران و پسران مناطق مختلف با توجه به شرایط اقلیمی، محیطی، نوع تغذیه و میزان تحریک های موجود، متفاوت است.
در مناطق گرم سیری، معمولاً دختران در ۸ و ۹ سالگی و پسران در ۱۲ و ۱۳ سالگی بالغ می شوند. حتی گاهی پسران در ۱۱ و حتی ۹ سالگی نیز به سن بلوغ می رسند، چنان که در عربستان، پسران در ۱۱ سالگی بالغ می شوند، در حالی که در مناطق سردسیری، دختران در ۱۵ و ۱۶ سالگی و پسران در ۱۷ و ۱۸ سالگی و حتی بالاتر بالغ می شوند. برای مثال، پسران در نروژ در ۲۰ سالگی به بلوغ جنسی می رسند.۵
ضعیف شدن میل جنسی نیز معمولاً در سن پیری رخ می دهد، چنان که به گزارش کینزی (۱۹۵۳ م.)، توان جنسی در مردان پس از ۷۰ سالگی، ۲۷ درصد و برای مردان بالای ۷۵ سال، ۵۵ درصد و از ۸۰ سال به بالا، ۷۷ درصد کاهش می یابد و زنان پس از یائسگی (در حدود ۵۰ سالگی)، قدرت تولید مثل را از دست می دهند.
در مردان نیز این توان از دهه ششم زندگی به بعد به تدریج کاهش می یابد. البته مردان همواره توان تولید مثل دارند.۶ به هر حال، دست کم در دوران نوجوانی، جوانی و میان سالی، غریزه جنسی قدرت و تأثیر بسیاری در وجود انسان ها دارد. شدت این تأثیر چنان است که برخی از روان شناسان مانند فروید، در این زمینه به اشتباه افتاده و با نگرشی افراطی، گرایش جنسی را خاستگاه تمامی فعالیت های روانی انسان دانسته اند.
ب) رابطه غریزه جنسی با تشکیل خانواده و تولیدمثل و تأثیر آن در تنظیم اجتماع
برآورده کردن درست غریزه جنسی، مستلزم رابطه با فردی دیگر از جنس مخالف است، برخلاف نیازهایی مانند نیاز به تغذیه یا مسکن که به طور ذاتی نیازمند ایجاد رابطه با غیر نیستند و اگر امکان خاصی فراهم باشد، انسان بدون نیاز به دیگران هم می تواند این نیازها را برآورده سازد. به تبع همین ویژگی، رابطه خاصی میان غریزه جنسی و تشکیل خانواده برقرار می شود؛ زیرا پس از آنکه این غریزه، محرک ایجاد رابطه میان زن و مرد شد، ایجاد وابستگی میان آن دو و علاقه به تداوم رابطه، زمینه ایجاد پیوندی مداوم را میان دو طرف پدید می آورد که با تولد فرزندان، بر پایداری آن افزوده می شود.
تولیدمثل نیز به ایجاد رابطه جنسی وابسته است. از این نظر، غریزه جنسی با نسل آینده و با جامعه در ارتباط است و بقای نسل جامعه، وابستگی خاصی به این غریزه دارد. جز تولید نسل، خود خانواده و حفظ آن نیز در جامعه تأثیر مهمی دارد؛ زیرا خانواده افزون بر تولید نسل، مسئولیت های مهمی چون پرورش نسل و برآوردن بسیاری از نیازهای جسمانی و عاطفی اعضای خانواده را بر عهده دارد که اگر نتواند این مسئولیت ها را به خوبی انجام دهد، جامعه به ناچار نهادهای جای گزینی را برای برطرف کردن نیازهای افراد تعریف می کند.
البته در مورد بسیاری از نیازها، نهاد مؤثری وجود ندارد که بتواند نقش خانواده را به خوبی بر عهده بگیرد. در نتیجه، افراد با کمبودها و محرومیت های مختلفی روبه رو می شوند و جامعه با گرفتاری های فراوانی دست و پنجه نرم می کند. پس ارتباط خاص غریزه جنسی با غیر و نقش آن در مورد خانواده، تولید و پرورش نسل و پذیرفتن مسئولیت های ناشی از آن و تأثیر آن در تنظیم اجتماع، یکی از ویژگی های مهم این غریزه است.
ج) تحریک پذیری زیاد
غریزه جنسی به شدت تحریک پذیر است و افزایش و کاهش حس جنسی در انسان نیز وابستگی زیادی به تحریک های ذهنی و خارجی دارد. تحریک هایی مانند نگاه کردن، لمس کردن، شنیدن صدای جنس مخالف، گفت وگوهای محرک، تخیل های جنسی و نظیر آن، موجب بیداری قوه جنسی در انسان می شوند.
برخی گفته اند مردان بیشتر با دیدن و زنان بیشتر با لمس کردن تحریک می شوند.۷ پژوهش ها نشان داده است میزان تحریک مردان در برابر محرک های روانی ـ جنسی مانند عریانی، عشوه گری، کتاب ها و فیلم ها و عکس های شهوت انگیز بیشتر است.۸ به هر حال، تحریک پذیری زیاد از ویژگی هایی است که در غریزه جنسی در مقایسه با دیگر غریزه ها، شدت و نمود بیشتری دارد.
د) پیوند غریزه با عاطفه
عاطفه در انسان، نیرویی است که در رابطه با دیگری رخ می نماید؛ یعنی جنبه دیگرخواهانه دارد. در انسان برخلاف حیوانات، غریزه ها تحت تأثیر حالت های عاطفی فعال می شوند و نقش عواطف در رفتار انسان بسیار بیشتر از غرایز است،۹ ولی غریزه جنسی به دلیل ماهیت ویژه اش و ارتباط آن با دیگران، پیوند نزدیک تری با عواطف دارد. این پیوند و شدت ارتباط سبب شد که فروید متناسب با نظر افراطی اش در زمینه غریزه جنسی، عشق را اساسا پدیده ای جنسی بداند و آن را والایش غریزه جنسی شمارد.
در مقابل، هورنای اعتقاد دارد که لزوما ارتباطی میان محبت و غریزه جنسی نیست. مزلو نیز گفته است عشق و روابط جنسی، از نظر مفهومی دو چیزند، ولی در زندگی افراد سالم به هم می پیوندند و کمتر جدایی پذیرند.۱۰
به باور موریس دبس، غریزه جنسی به تدریج در نوجوانان به ویژه پسران، با تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر تمام اعضا و قوای بدن شدت می یابد تا جایی که در هفده و هجده سالگی، مالک اصلی احساسات انسان می شود و تمام تظاهرهای محبت آمیز انسان، از غریزه جنسی سرچشمه می گیرد.۱۱
به هر حال، نمی توان غریزه جنسی را مانند گرسنگی تنها نیازی فیزیولوژیک دانست و رفتار جنسی را تنها در حد یک پاسخ بیولوژیک بدن به این نیاز ارزیابی کرد. همچنین نمی توان جنبه های عاطفی و انسانی را به کلی از گرایش های جنسی جدا دانست و پیوند غریزه و عاطفه را در این مورد نادیده گرفت.
ادامه دارد…