و از حوادث سال دوم هجرت ازدواج میمون امیر المؤمنین على(علیه السلام)با فاطمه دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)بود که به امر پروردگار صورت گرفت. و ملخص آن، چنانکه در روایات بسیارى از شیعه و اهل سنت رسیده است، چنان بود که چون فاطمه به سن رشد رسید بزرگان اصحاب آن حضرت از مهاجر و انصار براى خواستگارى فاطمه به نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند و پاسخى که پیغمبر خدا به همه آنها میداد این بود که من در مورد ازدواج فاطمه منتظر فرمان و دستور خدا هستم و گاهى هم صغر سن و کم سالى فاطمه را دلیل بر رد درخواستشان ذکر میفرمود و کسى که تا به آن روز به این عنوان نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)نرفته بود، على(علیه السلام)بود.
روزى عمر و ابو بکر که هر کدام براى خواستگارى رفته بودند و همان پاسخ را شنیده بودند با خود گفتند: چنین به نظر میرسد که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فاطمه را براى على نگاه داشته، خوب استبه نزد على برویم و او را براى این منظور نزد پیغمبر بفرستیم و از آن سو جبرئیل نیز نازل شده و دستور ازدواج فاطمه را با على(علیه السلام)از طرف خداى تعالى به پیغمبر ابلاغ کرد. براى این منظور روزى به جستجوى على(علیه السلام)رفته و او را در نخلستانى که مشغول آبیارى درختان خرما بود پیدا کردند و پیشنهاد خواستگارى کردن فاطمه(علیه السلام)را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)بدو دادند و على(علیه السلام)نیز که خود مایل به این کار بود با پیشنهاد آن دو نفر دست از کار کشید و پس از آنکه وضو ساخته و دو رکعت نماز خواند به خانه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد ولى شرم و حیا مانع شد که منظور خود را بر زبان آورد ورسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)از وضع ورود و نظر کردن به چهره على(علیه السلام)مقصود او را دانسته و بدو گفت: براى خواستگارى فاطمه آمده اى؟و چون پاسخ مثبت شنید از او پرسید: براى انجام این کار از مال دنیا چه دارد؟على(علیه السلام)عرض کرد: شمشیرى و اسبى و زرهام و شتر آبکشم. پیغمبر فرمود: اما شتر آبکش و شمشیر و اسب را که نمیتوانى صرف این کار کنى و همه آنها مورد حاجت توست ولى زره خود را میتوانى صرف این کار کنى.
على(علیه السلام)به بازار آمد و زره خود را به چهارصد و هشتاد درهم فروخت و آن پول را آورده در دست پیغمبر ریخت، آن حضرت نیز مقدارى از آن پول را به مقداد بن اسود داد تا جهیزیهاى براى فاطمه تهیه کند، مقداد هم به بازار رفته و سنگ آسیایى با ظرفى براى آب و تشکى از پوستخریدارى کرده به نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)آورد و آن حضرت به کمک یکى از زنان وسایل ازدواج و زفاف زهرا(س)را فراهم کرد و پس از جنگ بدر مراسم زفاف و عروسى انجام شد.
منبع: رسولى محلاتى؛زندگانى حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) ص ۲۹۶