- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه: 9 دقیقه
- توسط: حسین فاضلی
- 1:02 ب.ظ
- 4 نظر

آیات مربوط به گفتگوی موسی(علیه السلام) با دختران شعیب
قرآن کریم در آیات ۲۳ و ۲۴ سوره ی قصص به ماجرای برخورد موسی با دختران شعیب و یاری رساندن به آنان و مناجات موسی اشاره کرده و میفرماید:
«و لما ورد ماء مدین وجد علیه امته من الناس یسقون و وجد من دونهم امراتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لا نسقی حتی یصدر الرعاء و أبونا شیخ کبیر * فسقی لهما ثم تولی الی الظل فقال رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر؛
و هنگامی که به(چاه) آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آن جا یافت که(چهارپایان خود را) سیراب میکردند، و پایین تر از آنان دو زن را یافت که (گوسفندان خود را از رفتن به طرف آبشخور) باز میداشتند. (موسی به آن دو) گفت: «[جریان] کار شما چیست؟» [آن دو زن] گفتند: «(ما گوسفندهایمان را) سیراب نمیکنیم تا این که شبان ها خارج شوند، و پدر ما پیر کهنسالی است.» پس(موسی) برای آن دو (گوسفندان را) سیراب کرد، سپس (از آنان) به سوی سایه روی برتافت و گفت: «پروردگارا! در حقیقت من به آنچه از نیکی که به سوی من فرو فرستی، نیازمندم.»
نکته ها
۱- موسی از مصر خارج شد و به سوی «مدین» حرکت کرد و چند روز راه رفت و خسته و گرسنه و تشنه به سرزمین «مدین» رسید، و به طور طبیعی نخست به سراغ محل آب رفت تا آبی بنوشد و خستگی را از تن به در کند.
۲- از این آیات استفاده میشود که موسی هنوز جوانی طرفدار مظلومان و نیکوکار بود و به اطراف خود توجه میکرد و هنگامی که دید دو دختر با عفت در کنار آب ایستاده اند و چوپانان راه را باز نمیکنند که آنان از آبشخور براحتی استفاده کنند، به سراغ آنان رفت و از کار آنان پرسید و جالب آن است که هر دو دختر را مخاطب ساخت، و با یکی از آنان سخن نگفت تا مورد اتهام قرار گیرد، سپس به آنان کمک کرد تا دام های خود را سیراب کنند.
۳- نکته ی جالب آن است که موسی(علیه السلام)، به نفع بانوان وارد عمل شد و دام های آنان را برد و سیراب کرد و بدین وسیله به وضع موجود شهر «مدین» اعتراض کرد، که چرا زنان را معطل میکنید و رعایت حال آنان را نمینمایید.
۴- نکته ی دیگر آن است که موسی با آن که در آن شرایط کاملاً نیازمند بود، هیچ مزدی در برابر کار خود از دختران شعیب نخواست، ولی در آیات بعدی میخوانیم که خدا چگونه پاداش این نیکوکاری او را داد و غذا و خانواده ای پاکدامن و معلمی همچون شعیب نصیب او کرد.
۵- موسی(علیه السلام) فردی بود که در موارد متعدد با خدا مناجات میکرد و در این آیات نیز به سایه رفت و به پروردگارش عرض کرد که من نیازمند نیکی های تو هستم. نکته ی جالب این که به خدا نگفت به من غذا و همسر بده، بلکه گفت من نیازمند احسان تو هستم،(تو خود هر طور میدانی و صلاح است عمل نما.)
۶- دختران شعیب در خانه ی پیامبری الهی تربیت یافته اند، و میتوانند الگوی دختران جوان باشند و از این رو است که قرآن سخنان و رفتار آنان را به تصویر کشیده تا سرمشق دیگران شوند. در زندگی این دختران چند نکته ی جالب وجود دارد:
اول این که آنان بیرون از خانه کار میکردند و به پدرشان در دامداری کمک مینمودند.
دوم آن که کار بیرون از خانه را با عفت همراه کرده بودند و طوری عمل میکردند که با مردان بیگانه مخلوط نشوند و کار کردن آن ها عوارضی به دنبال نداشته باشد.
سوم آن که در برابر پرسش موسی زیرکانه و کوتاه جواب دادند، از طرفی اشاره کردند که برای سیراب کردن گوسفندان آمده ایم و از طرف دیگر بیان کردند که نمیخواهیم با مردان بیگانه مخلوط شویم، و عفت خود را به موسی گوشزد نمودند، و از طرف سوم، علت کار کردن خود را بیان کردند که به خاطر یاری پدر بوده است.
چهارم آن که به طور طبیعی احتمال میرفت جوانی که با دختران شعیب سخن میگوید، فردی طمع کار باشد، از این رو به او گوشزد کردند که ما پدر داریم و بی سرپرست نیستیم، ولی پدر ما پیر است و اگر ما به میان اجتماع مردان آمده ایم، از سر اضطرار بوده است.
۷- از این آیات استفاده میشود که سخن گفتن پسر و دختر نامحرم در مورد برنامه های کاری(اگر بدون شهوت رانی و خطر گناه آلود و در حضور جمع باشد) مانعی ندارد، چرا که قرآن جریان گفتگوی موسی و دختران شعیب را بدون هیچ سرزنشی نقل میکند، در حالی که آنان با همدیگر نامحرم بودند.
آموزه ها و پیام ها
۱- آموزه ی آیه ی بیست و سوم برای ما آن است که در کارهای اجتماعی رعایت بانوان را بنماییم، و حق زنان با عفت را پایمال نکنیم.
۲- پیام آیه آن است که زنان در هنگام ضرورت میتوانند با رعایت عفت در خارج از خانه کار کنند.
۳- آموزه ی دیگر آیه برای دختران جوان آن است که در گفتگو های اجتماعی، زیرکانه پاسخ دهید و از توهمات طرف مقابل جلوگیری کنید.
۴- آموزه ی آیات برای جوانان آن است که در اجتماع به اطراف خود توجه کنید و حامی مظلومان به ویژه زنان باشید.
۵- آموزه ی دیگر آیات برای جوانان آن است که نیکوکار باشید و به ناموس مردم چشم طمع نورزید، و از خدا(امکانات) نیکو بخواهید(و خدا به لطف و کرمش زندگی شما را سامان میبخشد.)
۶- آموزه ی دیگر آیات آن است که در هنگام نیاز به درگاه بی نیاز بروید.
(۲) پاداش برخورد نیکو
قرآن کریم در آیه ی بیست و پنجم سوره ی قصص به حیای دختر شعیب و ملاقات موسی با او و پاداش کار نیکش اشاره کرده و میفرماید:
۲۵- «فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت إن أبی یدعوک لیجزیک أجر ما سقیت لنا فلما جاءه و قص علیه القصص قال لا تخف نجوت من القوم الظالمین؛ و یکی از آن دو(دختران شعیب) به سراغ او آمد در حالی که با شرم، گام برمی داشت، گفت: «در حقیقت پدرم تو را فرا میخواند تا پاداش آب دادن(گوسفندان) ما را به تو بپردازد.» و هنگامی که(موسی) نزد او [=شعیب] آمد و حکایت ها را برای او حکایت کرد، گفت: «نترس که از گروه ستمکاران نجات یافتی.»
نکات و اشارات
۱- هنگامی که موسی(علیه السلام) به «مدین» آمد، ترسان، گرسنه و بدون خانواده بود، ولی دیری نپایید که به برکت کار خیری که انجام داد و به دختران بی پناهی کمک کرد، خدا زندگی او را دگرگون ساخت. آری، شعیب او را به خاطر کار نیکش نزد خود فرا خواند، و غذا، مسکن، خانواده و امنیت او را تأمین کرد.
۲- در این آیه بیان شده که دختر شعیب از سوی پدرش مأمور شده بود موسی را به خانه و نزد پدر ببرد، ولی چنان با حیا و عفت بود که حیای او در راه رفتنش هویدا بود، یعنی تلاش میکرد که کاملاً با حیا راه رود(۱)و این الگویی برای دختران جوان است.(۲)
۳- دختر شعیب از طرف خود دعوت نکرد، بلکه پیام پدر را رساند که او میخواهد مزد آب رسانی تو را بدهد.
از این سخن روشن میشود که دختران شعیب به خانه رفتند و ماجرای گفتگو و برخورد خود با جوان مصری را مخفی نکرده و جریان جوان نیرومند و نیکوکار را برای پدرشان حکایت کردند، و او نیز با فراست(یا علم غیب نبوت) دریافت که این جوان میتواند فردی مناسب برای چوپانی یا دامادی او باشد، از این رو در پی تحقیق بیشتر برآمد و او را به خانه دعوت کرد.
۴- شعیب پیامبر(علیه السلام) در این پیام، روح حق شناسی خویشتن را آشکار ساخت که اگر کسی به دخترانش کمک کند، فوری به او پاداش میدهد، آری این روش مردان الهی است.
۵- در برخی روایات آمده است که موسی به مکان خانه ی شعیب آگاه نبود و اگر دختر شعیب از جلو حرکت و او را راهنمایی میکرد، ممکن بود باد لباس او را کنار زند، از این رو موسی گفت: من از جلو میروم و تو مرا از پشت سر راهنمایی کن.(۳)
همین مطلب پاکی و درستکاری موسی را اثبات کرد و زمینه ای شد که دختر شعیب به پدر پیشنهاد کند او را برای چوپانی استخدام کند.
۶- موسی به ملاقات با پیر مدین، یعنی شعیب پیامبر، نائل شد و ماجرای زندگی پر ماجرای خود را بازگو کرد که چگونه در کاخ فرعون بزرگ و برای دفاع از مظلومی وارد درگیری شده و یک نفر به قتل رسیده و او فرار کرده است و هم اینک تحت تعقیب، گرسنه و بدون خانواده است.
۷- شعیب پیامبر(علیه السلام) موسی را دلداری داد و نخست امنیت او را تأمین کرد و گفت: نترس که دست ستمکاران(فرعونی) به تو نمیرسد، زیرا موسی به سرزمین مدین و خانه ی معلم وحی آمده و از غربت و تنهایی نجات یافته بود و شعیب به او پناه داد.
آموزه ها و پیام ها
۱- آموزه ی آیه برای ما آن است که هر کس به ما نیکی کرد، پاداش او را بدهیم.
۲- آموزه ی دیگر برای دختران جوان آن است که در هنگام راه رفتن با حیا حرکت کنند که شیوه ی راه رفتن نشان دهنده ی شخصیت آن است.
۳- پیام آیه آن است که به بی پناهان ظلم ستیز پناه و امان دهید.
۴- پیام دیگر آیه آن است که دختران جوان، جریان برخورد ها و گفتگو های بیرون خانه را به پدرشان اطلاع دهند(تا پدر به آنان کمک کند.
(۳) نتایج رفتار باوقار
قرآن کریم در آیه ی بیست و ششم سوره ی قصص به پیشنهاد استخدام موسی و شرایط کارگزار خوب اشاره میکند و میفرماید:
«قالت احداهما یا ابت استاجره إن خیر من استاجرت القوی الامین، یکی از آن دو(دختر) گفت: «ای پدر [من] ! او را استخدام کن، [چرا] که بهترین کسی که استخدام میکنی(شخص) نیرومند درستکار است.»
نکات و اشارات
۱- در این جا پرسشی مطرح میشود که دختر شعیب از کجا متوجه شد موسی قوی و امین است؟
پاسخ آن است که دختران شعیب در هنگام آب رسانی، و عقب زدن چوپانان دیگر و کشیدن دلو چاه قدرت موسی را دیده بودند. درستکاری او نیز به هنگام آمدن به خانه شعیب روشن شد که حاضر نشد پشت سر دختر شعیب حرکت کند، همان گونه که از بازگو کردن سرگذشت او با فرعونیان این مطلب هویدا شده بود.
۲- از این آیه استفاده میشود که اولاً: دختران شعیب رفتار این جوان را به دقت تحلیل کرده و متوجه شدند که او امین و قوی است و ثانیاً: در مورد پیشنهاد استخدام گرفتار احساسات نشدند، بلکه بر اساس عقل خویش عمل کرده و به صفات اساسی موسی توجه نمودند، نه به وضع ظاهری او.
۳- در این آیه به دو شرط اساسی کارگزاران اشاره شده است. کارگزاری که میخواهد برای یک خانواده و یا یک شهر یا یک ملت خدمت کند، باید قوی و امین باشد و به عبارت دیگر تخصص و تعهد داشته باشد.
۴- قوی بودن افراد به نیروی جسمی تنها نیست، بلکه توان مدیریت، تخصص در یک رشته و آگاهی کافی بر کار و قدرت برنامه ریزی و مدیریت همگی مصداق قوی بودن افراد است.
۵- امین و درستکار بودن کارگزاران نیز بسیار مهم است کارگزار خیانت پیشه، باعث نابودی منابع و کارفرما میشود.
۶- از این آیه استفاده میشود که شعیب پیامبر، فرزندان خود را چنان تربیت کرده بود که به راحتی در مسائل خانوادگی پیشنهاد میدادند و اظهار نظر میکردند.
آموزه ها و پیام ها
۱- آموزه ی آیه برای کارفرمایان آن است که در استخدام کارگزاران به دو شرط توانمندی و امانت داری توجه کنند.
۲- پیام آیه برای پدران آن است که به فرزندان جوان خود اجازه ی اظهار نظر در امور خانوادگی بدهند.
(۴) شیوه شایسته ازدواج
قرآن کریم در آیه ی بیست و هفتم و بیست و هشتم سوره ی قصص به ازدواج موسی با دختر شعیب و مهریه ی او اشاره کرده و میفرماید:
«قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی هاتین علی ان تاجرنی ثمانیته حجج فان اتممت عشرا فمن عندک و ما ارید ان اشق علیک ستجدنی ان شاء الله من الصالحین * قال ذلک بینی و بینک ایما الاجلین قضیت فلا عدوان علی و الله علی ما نقول وکیل؛
(شعیب) گفت: «در حقیقت من میخواهم که یکی از این دو دخترم را به همسری تو در آورم، بر(اساس این مهریه) که هشت سال در استخدام من باشی، و اگر تا ده سال تکمیل کنی، پس(لطفی) از نزد توست، و نمیخواهم که بر تو سخت گیری کنم، اگر خدا بخواهد، بزودی مرا از شایستگان خواهی یافت.»(موسی) گفت: «این(قراردادی) میان من و میان تو است، هر کدام از دو سرآمد(مدت) را به پایان رساندم پس هیچ تعهدی بر من نخواهد بود، و خدا نسبت به آنچه میگوییم گواه و نگهبان است.»
نکات و اشارات
۱- از لحن گفتگوی شعیب با موسی استفاده میشود که این سخنان مقدماتی برای ازدواج موسی با دختر شعیب بوده است.
آنان در مقام اجرای صیغه ی عقد نبوده اند. بلکه شاید صیغه را بعداً جاری کرده اند،(۴)از این رو است که دختر مورد نظر مشخص نشد و شعیب گفت یکی از دخترانم را به ازدواج تو در میآورم و مهریه ی او را هم کاملاً مشخص نکرد.
۲- از لحن آیات استفاده میشود که مهریه ی واقعی هشت سال خدمت موسی بوده است و دو سال اضافی، الزامی نبوده بلکه متوقف بر میل موسی بوده،(۱۷۹)و در احادیث آمده است که موسی ده سال را انجام داد.(۵)
۳- بر اساس این آیات، خدمت موسی و هشت سال چوپانی او مهریه قرار داده شد، زیرا اولاً: موسی چیز دیگری نداشت که مهریه قرار دهد و ثانیاً: کار، چیزی با ارزش است که میتواند مهریه قرار گیرد و لازم نیست که یک جا پرداخت شود، بلکه بر عهده ی شوهر میماند.(۶)
۴- مهریه ی زنان وسیله ای برای تأمین آینده ی زنان و نوعی بیمه ی حوادث زندگی است، همان گونه که باعث ثبات زندگی و عامل جلوگیری از طلاق های احساساتی و زودرس میباشد.
۵- مهریه ی دختر شعیب هشت یا ده سال خدمت چوپانی موسی بود، و اگر حقوق متوسط کارگران در ده سال در نظر گرفته شود، این مهریه ی سنگینی به شمار میآید، ولی با توجه به این که در این مدت مخارج زندگی و مسکن و غذای موسی و خانواده اش به عهده ی شعیب بود، روشن میشود که مقدار مهریه چندان سنگین نبوده است.
۶- در این جا پرسشی مطرح میشود که چرا مهریه ی دختر شعیب به پدر و خانواده ی او تعلق گرفت و موسی چوپان خانواده ی شعیب شد.
پاسخ آن است که اولاً: چوپانی موسی در درجه ی نخست به نفع زندگی خود و خانواده اش بود، و ثانیاً: مالک اصلی مهریه دختر شعیب بود، اما از آنجا که زندگی آنان مشترک بود، جدایی در میان آنان وجود نداشت. و ثالثاً: بدون شک شعیب رضایت دخترش را در این مورد احراز کرده بود که چنین عقدی را اجرا کند.
۷- از این آیات استفاده میشود که مانعی ندارد خانواده دختر اگر کسی را شایسته ی همسری دخترش یافت، به او پیشنهاد ازدواج کند، یعنی خواستگاری خانواده ی پسر از دختر الزامی نیست و میتواند برعکس نیز عمل شود، همان گونه که شعیب چنین کرد.
۸- نام دختران شعیب را «صفوره(یا صفراء یا صفورا)» و «لیا» نوشته اند که دختر کوچک تر شعیب ـ صفورا ـ با موسی ازدواج کرد. وی همان دختری بود که موسی را به خانه دعوت کرد و پیشنهاد استخدام او را داد.(۷)
۹- از این آیه با توجه به روایت استفاده میشود که ازدواج دختر کوچک قبل از دختر بزرگ تر مانعی ندارد، بلکه هرگاه شوهری مناسب و در شأن دختر پیدا، و توافق حاصل شد، مانعی در برابر ازدواج دختر کوچک نیست.
۱۰- نکته ی جالب این ماجرا آن است که دختر شعیب به پدرش پیشنهاد کرد که موسی را برای چوپانی استخدام کند، ولی شعیب در برابر آن، ازدواج و استخدام موسی را پیشنهاد کرد. شاید شعیب از اشاره ی دختر متوجه شد که مایل به ازدواج با موسی است، از این رو ترجیح داد که مسئله را به طور واضح بیان کند.
همچنین شاید صلاح ندانسته مردی جوان و بدون همسر در خانه ای استخدام شود که دو دختر جوان وجود دارند، از این رو با پیشنهاد خود تلاش کرد که هم موسی دارای همسر و محرم خانواده شود و هم مشکل کمبود چوپان مرتفع گردد، و هم به پیشنهاد فرزند جوان خود احترام گذاشت، یعنی مشکل شرعی و اقتصادی را یک جا حل کرد و این نشان دهنده ی مدیریت عالی شعیب در خانواده ی خود است.
ادامه دارد…