- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- 0 نظر

۲- زیبایى اندام
اندام زیبا نیز مانند چهره زیبا، در ذائقه افراد، از الگوى ثابتى پیروى نمىکند؛ اما کوشش طراحان باربى، مسلط کردن زیبایى اندام باربى بر ملاک هاى زیبایى دیگر فرهنگ ها است. این اندام، به اندازه اى غیر طبیعى است که پزشکان معتقدند انسان، در صورت داشتن چنین اندامى، غیر از چهار دست و پا توانایى قادر به راه رفتن ندارد. این اندام ظریف، مطابق انتظارات جنسى مردان است و البته این، توهینى به شخصیت والاى زنان است.
۳- زیبایى لباس
لباس پرچم کشور، وجود هر کس و نماینده فرهنگ، شخصیت و باورهاى او است. باربى از رهگذر ترویج لباس هاى تنگ، کوتاه و نیمه عریان، در پى تزریق فرهنگ آمریکایى بر دیگر جوامع است. سه ویژگى اصلى لباس باربى، عریان گرایى، اشرافى گرایى و مصرف گرایى است که چنین لباس هایى، وسیله اى براى پوشش نبوده، بلکه در جهت آرایش و نمایش بدن زنان است. این نوع لباس ها براى جلوه گرى، عشرت طلبى و رونق بخشى خلوت هاى مردانه طراحى شدهاند.
باربى و عشق
در غرب، برهنگى زنان و استفاده از زیبایى هاى جنسى آنان، موثرترین عامل براى ایجاد عشق دائمى در دل مردان است که باربى، سمبل و مبلغ چنین فرهنگى است. او به دختران مىآموزد که چگونه با زیبایى هاى خود، دل مردان را شکار کنند و چگونه مجالس شهوترانى آنان را گرم تر کنند؛ اما به راستى آیا باربى مىتواند عشقى پایدار را در دل مردان ایجاد نماید؟
در پاسخ باید گفت خیر؛ زیرا باربى، نماد سکس و عریان گرایى است؛ از این رو، هرگز نمىتواند عشقى ماندگار را پدید آورد و قربانگاه عشق واقعى است. نهایت چیزى که در پى دارد، اقناع شهوت و کامجویى جنسى است؛ در حالى که به گواه تاریخ، شرم، حیا، استغناى ظریفانه و عدم دسترسى آسان به زنان است که موجب برپایى عشقى شورانگیز مىگردد.
باربى و معنویت
گرایش به معنویت، جوشش درونى است که در تمام زمان ها به اشکال گوناگون وجود داشته است و از تشنگى هاى همیشگى بشر است؛ اما باربى به دلیل دارا بودن فرهنگ آمریکایى، انسانى مادى محور و تهى از معنویت است و هیچ هویتى در این زمینه ندارد. او با پرورش بیش از حد بعد مادى انسان، فضا را براى به وجود آمدن بعد معنوى پر مىکند. باربى با شهوت پرستى، دنیاطلبى و هزاران مولفه دیگر، دیوار بلندى در برابر آرمان هاى معنوى کشیده است؛ از این رو غرب، گرفتار بحران معنوى شده است.
باربى و آزادى
آزادى، براى رشد استعدادهاى انسانى، ارزشمند است و اسلام، مدافع آن است؛ ولى این، مفهوم آزادى در غرب نیست، زیرا آزادى در غرب، به معناى رهایى همه تمایلات انسانى است و آزادى دادن به زن، یکى از مراتب آن است؛ اما در اصل این آزادى، براى بهره مندى آسان تر مردان از جنس زن است. باربى، مبلغ چنین آزادى هاى پست و سخیفى است. او بى هیچ چشم داشتى و به راحتى در داستان ها، کارتون ها و فیلم ها، خود را در معرض تمایلات جنسى مردان قرار مىدهد و بى بند و بارى را به کودکان آموزش مىدهد.
باربى و غرب زدگى
غرب زدگى، بر خودباختگى و بى هویتى استوار است که دو راه در آن موثر است، گاهى انسان خود به سراغ غرب مىرود و فریفته آن مىشود و گاه غرب به سراغ انسان مىآید و هویتش را به تاراج مىبرد. باربى مانند گلوله اى است که از سوى غرب شلیک شده و با خیل عظیمى از محصولات وابسته، زندگى غربى را ترویج مىکند و کودکان را نسبت به هویت و فرهنگ خود بى اعتماد مىسازد.
باربى و مصرف گرایى
مصرف گرایى، به مصرف خارج از حد و الگوى مناسب گفته مىشود که غرب، مهد مصرف گرایى است و زن، نقش دوگانه اى را ایفا مىکند. او هم به مصرف گرایى مبتلاست و هم مبلغ آن است. باربى که زاده این فرهنگ است، در مصرف گرایى، غوطه ور شده است. او کودکان را به مصرف گرایى مىکشاند؛ اما نه مصرف کالاهاى بومى خود آنها، بلکه مصرف الگوى تجمل گراى غرب را ترویج مىکند. باربى و محصولات جانبى آن، مصرف کردن را یک ارزش و هدف براى کودکان قرار مىدهند.
باربى و اخلاق جنسى
دو پرسش اساسى در این باره مطرح است: باربى متکفل کدام نوع از اخلاق جنسى است؟ آیا اهداف خاصى را دنبال مىکند؟
پاسخ پرسش نخست این است که باربى به تبلیغ اخلاق جنسى غرب مىپردازد؛ اخلاق افسار گسیخته اى که هیچ گونه محدودیتى در روابط جنسى ندارد. اگر باربى در نهایت بتواند جوانانى از سنخ مایکل جکسون پرورش دهد، بى شک وظیفه خود را به خوبى انجام داده است. او با لباس هاى دو تکه و نیمه عریان، آرایش هاى غلیظ، روابط نامشروع یا قصه ها، کارتون ها و عکس هاى مستهجن زیرکانه و جذاب، از امور جنسى قبح زدایى مىکنند و ذائقه دختران جوان را به سوى اباحه گرى مىکشاند.
اما در پاسخ پرسش دوم باید گفت، نهادینه کردن فرهنگ برهنگى و فاسد کردن ملت ها که در نهایت، استعمار آنها را به دنبال دارد، از اهداف اشاعه اخلاق جنسى غرب است. آنها با رواج فرهنگ ضد اخلاقى غرب، توانستند تمدن اسلامى اندلس را از پاى در آورند. اکنون نیز از همین حربه، بر ضد کشورها، به ویژه کشورهاى اسلامى بهره مىگیرند که باربى یکى از عناصر این تبلیغات است و حتى صداى خانواده هاى غربى را هم در آورده است.
رقباى ایرانى باربى
این نکته اهمیت دارد که تا به این لحظه، هیچ کشور و ملتى نتوانسته است در برابر باربى، رقیبى ماندگار و جدى بتراشد و در این عرصه شکست نخورده باشد که از آن جمله مىتوان به (عروسک سندى) در انگلیس اشاره کرد. دارا و ساراى ایرانى نیز در این عرصه مغلوب شد.
فکر تولید عروسک هایى با ویژگى هاى ایرانى – اسلامى تازگى ندارد و در واقع از مدتى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، بسیارى از روحانیون، همواره از این که کودکان ایرانى با عروسک هاى بى حجاب یا بدحجاب غربى و در رأس آنها، عروسک بلند بالا، با موهاى بور و لباس هاى کوتاه، یعنى (باربى) بازى مىکنند، گلایه داشته اند؛ به ویژه این که تصور بر این است که باربى، عروسکى آمریکایى است و نمونه اى از یک نوجوان کاملا غربى!
دارا و سارا، براى مقابله با این تهاجم فرهنگى یعنى باربى وارد بازار شدند؛ اما این عروسک ها از کجا آمدند و این که آیا توانسته اند در مقابل این تهاجم، موفق عمل کنند یا نه بحثى است که به آن مىپردازیم:
این دو عروسک که گفته شده، مدلى از دو کودک ۸ ساله کاملا ایرانى و اسلامى اند، حجابشان کامل است و لباس محلى به تن دارند و آمده اند تا با همکارى هم، خود را در دل بچه هاى ایرانى جا کنند و جلوى تهاجم فرهنگى گسترده را بگیرند. اینها عروسک هاى ملى ما نام گرفته اند و این، پس از خودروى ملى، دومین محصولى است که بیشتر دوست دارد ملى باشد تا یک تولید داخلى.
طراحى این دو عروسک در داخل کشور انجام شد و پس از قالب ریزى هاى اولیه و رسیدن به فرم کلى، براى تولید انبوه به کشور چین رفت. در آنجا دست ها و پاها و بدنه تولید شد و زحمت مونتاژ آن بر گردن ایران افتاد. آنان را رنگ کردند و لباس هاى محلى پوشاندند و سارا و دارا، راهى بازارهاى اسباب بازى ایران شدند؛ اما رقباى زیبا، بزرگسال، و پرطرفدار این خواهر و برادر، سال هاست که جا خوش کرده اند و آمدن این دو را به هیچ گرفته اند.
نکته قابل توجه اینجاست که چرا چین، سازنده عروسک هایى است که ایران آن را براى مقابله با تهاجم فرهنگى غرب به کار مىبرد؟! آیا چین اینجا هم رقیب آمریکاست؟
عروسک هاى ملى ما، در چین ساخته شدند. چرا؟ یک عروسک براى داشتن قابلیت تحرک مفاصل، به اسکلت نیاز دارد که با استفاده از آن، مفاصل، زانو، کمر، گردن، آرنج ها، کتف ها و لگن را کاملا به حرکت درآورد.
براى شبیه سازى حرکات بدن یک انسان، این حداقل اتصالات است و از آنجا که به تأیید بسیارى متخصصان، ایران فاقد تکنولوژى ساخت این اسکلت است، مىتوان حق را به آنان داد تا از کشور دیگرى براى ساخت آن کمک بگیرد؛ اما نکته اینجاست که این دو عروسک، به جز قدرت مانور محدود، آن هم به حالت دورانى، در مفاصل لگن و کتف و گردن، ویژگى دیگرى ندارند.
در ضمن، ساخت این گونه مفاصل، از عملیات ساده و ابتدایى تولید یک عروسک به حساب مىآید و یک عروسک ساز در این باره مىگوید که تکنولوژى ساخت مفاصل دارا و سارا در ایران قابل اجرا بوده است، پس دلیل تولید این عروسک ها در چین، چیزى غیر از توانایى و تکنولوژى لازم براى ساخت آنها در ایران است.
طبق گفته آقاى مجید قادرى، مدیر سرگرمى هاى سازنده کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان، (تولید این عروسک ها با کیفیت پائین در داخل کشور، کانون را مجبور به انعقاد قرارداد با تولیدکنندگان کشور چین مجبور کرد!) به گفته قادرى، هیچ یک از شرکت ها و کارخانجات ایرانى نتوانستند، کیفیت مورد نظر ما را به دست آورند؛ عروسک هاى تولیدى آنها، فرم و شکل مورد نظر را نداشتند یا رنگ، شکل، شمایل، بو یا دوخت موى نامناسبى داشتند. به همین دلیل، با چندین شرکت خارجى از اروپا تا آسیا مکاتبه کردیم. در نهایت یک شرکت چینى که ۹۰ درصد تولیداتش را به کشورهاى اروپایى و آمریکایى صادر مىکرد، توانست رضایت ما را جلب کند.
ولى این تناقض بین ملى بودن و مونتاژ بودن، در اذهان وجود دارد و هنوز حل نشده است؛ ولى کانون فکرى کودکان و نوجوان مىگوید: (تولید این عروسک در خارج کشور، با ملى بودن آن منافاتى ندارد، چون هدف ما از ملى بودن یک عروسک، چیزى غیر از تولید آن در داخل است).
اما نکته جالب تر این که عروسک ملى ایرانى و رقیب کهنه کار آمریکایى اش، در یک کشور، یعنى چین ساخته مىشود. قادرى علت ساخت عروسک ملى را بر دو عامل کلى استوار مىداند:
۱- جلب توجه مسئولان کشور که تا این لحظه نگرشى خنثى به تولید اسباب بازى داشتهاند.
۲- براى مقابله با عروسک هاى خارجى که به طور قاچاق به کشور وارد مىشوند و با استفاده از غفلت مسئولان، خلأ موجود را پر کرده اند که این امر، موجب لطماتى چون روى آوردن دختران به عروسک هاى خارجى خواهد شد و عواقب وخیمى به دنبال خواهد داشت. (به گفته یک فروشنده چنین عروسک هایى، این عروسک هاى ساخت چین، رسما از طریق گمرکى و از مسیر بنادر جنوبى کشور توسط لنج ها از دبى مىآیند و تاکنون در باره ممنوعیت فروش چنین عروسک هایى، کسى چیزى نگفته است و چون مشتریان خاص خود را دارد، ما هم آنها را عرضه مىکنیم).
در کنار عرضه عروسک هاى ایرانى دارا و سارا که براى رقابت باعروسک هاى خارجى(باربى) بود، محصولات فرهنگى دیگرى با این نام و نشان تولید مىشود، از جمله لوازم التحریر، سرویس اتاق کودک، سرگرمى هاى کودکان و تنقلات با نشان دارا و سارا و استقبال مصرف کنندگان، موجب تولید بیشتر کالاهاى جانبى و تنوع آنها شده است. از سوى دیگر، اگر عروسک هاى دارا و سارا با عدم استقبال روبرو مىشد، فروش کالاهاى جانبى آن نیز افت مىکرد. اما این صحبتى است که باقرى مدیر روابط عمومى کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان به آن معتقد است.
(دارا و سارا به سیما مىآیند): عروسک هاى دارا و سارا که از آنها به عنوان عروسک هاى ملى ایران یاد مىشود، قرار است به زودى در یک فیلم سینمایى حضور داشته باشند. در ضمن، مجموعه تلویزیونى دارا و سارا چندى پیش ساخته شد.
ظاهر شدن دارا و سارا به صورت هاى مختلف، به عنوان مثال روى لوازم التحریر و…، شرکت در فیلم هاى سینمایى و مجموعه هاى تلویزیونى و قرار گرفتن در نقش هاى مختلف و مورد دلخواه بچه ها، از جمله سیاست ها، براى نفوذ این عروسک ها در کودکان و دور کردن آنها از عروسک هاى غربى باربى است.
آیا عروسک هاى دارا و سارا توانسته اند موفق عمل کنند و هدف مورد نظر را تامین کنند؟
موفقیت دارا و سارا و تامین هدف هاى مورد نظر، در گرو پذیرش آنها از جانب کودکان و نوجوانان، به ویژه دختر بچه ها است؛ اما آن گونه که از شواهد پیداست، این عروسک ها نتوانسته اند خود را در دل دختران ایرانى جا کنند، دارا و سارا هنوز مخاطب مناسبى را جذب نکرده اند و در انتقال و عرضه اهداف سازندگان آن، ناموفق بوده اند. علت چیست؟ دلائل متعددى مىتوان براى این موضوع بیان کرد:
مسئله اصلى که موجب مىشود، یک دختر بچه به سمت یک اسباب بازى یا عروسک کشیده شود، جذابیت و زیبایى آن است و در بین آنها، عروسکى را انتخاب مىکند که زیباتر و جذاب تر باشد؛ اما متاسفانه هنوز عروسک باربى، بیشتر از دارا و سارا براى کودکان ایرانى نمایان است. شکل، اندازه، رنگ و دیگر فاکتورهاى اعمال شده در ساخت دارا و سارا، در مقایسه با عروسک باربى، از جذابیت کمترى برخوردار است و این خود در نهایت، موجب انتخاب باربى در مقابل آن از سوى کودکان است.
این عروسک ها صورت زمخت، با چربى هاى بیش از حد و کاملا غیر طبیعى دارند؛ در حالى که باربى صورتى ظریف، زیبا و دوست داشتنى دارد. حتى اگر سارا و باربى را در مقابل دارایى که نماینده یک ایرانى با غیرت است، گذاشته شود، دارا با کمال میل و رغبت، باربى را به عنوان خواهر و اگر نشود، به عنوان همسر قبول خواهد کرد.
لباس هایى که بر تن دارا و سارا دیده مىشود، از زندگى معمولى ما ایرانى ها دور است؛ در صورتى که بر تن عروسک هاى باربى، لباس هایى دیده مىشود که در غرب رایج است و اصلا جزو فرهنگ آنها است. در ایران به ندرت کسانى را پیدا مىکنیم که در زندگى روزانه شان، لباس هاى محلى به تن کنند و با آن به سر کار و بیرون بروند.
نکته دیگرى که حداقل به لحاظ بازاریابى و جایگزینى دارا و سارا به جاى باربى مىبایست به آن توجه مىشد، قیمت آن است که باید از هر عروسک باربى، نازل تر تعیین مىشد تا خریدار خود را مىیافت. متأسفانه آن قدر قیمت این دو عروسک بالا تعیین شده است که اغلب از انواع بهترین عروسک هاى باربى نیز گران تر تمام مىشود و تمایل به خرید خریداران را کم کرده است و عمده علت بیان شده توسط خانواده ها براى نخریدن آنها، همین موضوع است.
جالب این که کودکى درباره عروسک هاى دارا و سارا، نامه اى به روزنامه اى فرستاده بود با این مضمون که من نمىتوانم عروسک دارا و سارا بخرم، چون آنها خیلى گران هستند و پدر و مادرم به خرید آنها راضى نمىشوند و در ضمن، این عروسک ها جذابیتى ندارند و فقط لباس هاى محلى پوشیدهاند. به نظر من، اگر بتوانید قیمت آنها را کمتر کنید و لباس هاى محلى همان شهر را تنشان کنید، خیلى بهتر است.
ضعف در تبلیغات نیز مىتواند، دلیلى دیگر براى عدم موفقیت این دو عروسک باشد.
عروسک هاى دیگرى نیز امروزه در مقابل باربى قد علم کرده اند که از جمله آنها مىتوان به فولا (عروسک عربى) اشاره کرد که براى جلوگیرى از تهاجم فرهنگى غرب تولید شده است. موفقیت فولا براى این هدف، بیشتر از دارا و ساراى ایرانى بوده است. این عروسک، حجاب دارد و به قولى از نوک سر تا انتهاى پایش پوشیده است.
این عروسک بر خلاف باربى، دوست پسر ندارد و نخواهد داشت و بر خلاف باربى، لباس هاى عریان نمىپوشد، این عروسک طورى طراحى شده که محجوب به نظر رسد؛ اما چرا فولا توانست وارد حریم کودکانه دختربچه ها شود؟
پدران و مادران عرب پس از به بازار آمدن فولا، سریعا این عروسک را براى بچه هاى خود خریدارى کردند و جالب این که بچه ها هم به راحتى این عروسک را قبول کردند و راحت با این خانم محجوب ارتباط برقرارکردند. (بر خلاف دارا و ساراى ایرانى) این موجب مىشود که فولا، الگوى خوبى براى دختران عرب باشد و دختر بچه ها از همان بچگى، یاد بگیرند که چطور حجاب داشته باشند!
عروسک دیگرى که در مقابل باربى وارد بازار شده، عروسکى است که (رضانه) نام دارد. هر چند این عروسک از جذابیت باربى برخوردار نیست؛ اما در مقابل دارا و ساراى ایرانى قابل توجه است. از نظر رئیس این شرکت، آنچه رضانه را از رقباى خود پیش مىاندازد، تقاضاى جهانى آن براى کودکان مسلمان است.
نتیجه
ایران هم از دیگر نقاط دنیا مستثنی نبوده و نیست. سر و کله باربى، بى هیچ هیاهو در شهرهاى مختلف ایران پیدا شد و در میان کودکان ایران جایى براى خود باز کرد. همان طور که انتظار مىرفت این عروسک همانند دیگر تولیدات پرفروش نسخه بردارى شد؛ نسخه هایى ارزان قیمت نسبت به نوع اصلى.
در تهران بزرگ در هر فروشگاه اسباب بازى، مىتوان باربى را یافت؛ در جایى ارزان و غیر اصل و در جاهاى دیگر،، گران و اصل؛ حتى مغازه کوچکى در یکى از خیابان هاى شمال تهران به عرضه اختصاصى باربى و محصولات جانبى آن پرداخت.
حالا دارا و سارا از چین آمده اند. فکر کنیم قرار است به مقابله با باربى و کپى هاى خوش ساختش بروند و این به معناى ارائه کالا با کیفیت بالا و بهاى کم براى توانایى مقابله است.
عرصه مبارزه به همین جا ختم نمىشود؛ چون دارا و سارا در اولین توقفگاه برون مرزى خود، یعنى همان کشورهاى حوزه خلیج فارس و کشورهاى مسلمان نشین، با رقباى سرسخت و کهنه کارى روبرو مىشوند که ساخته اسرائیل هستند؛ عروسک الکساندرا که مدتى پیش با شمایل یک دختر خردسال مسلمان، به کشورهاى عرب آمده بود و ایده دختر مسلمان بودن یک عروسک را تا حدودى کهنه کرده است، مىتوان گفت جاى دارا و سارا را مدتى پیش از تولدش به تصرف درآورده است.
سارا دیگر نمىتواند به صرف مسلمان بودن، جاى آنها را تنگ کند؛ چون به نظر جایى ندارد. روى هم رفته دارا و سارا باید به دنبال کسب محبوبیت میان کودکان ایرانى باشد و رقباى اصلى خود را خانواده باربى، کپى هایشان و عروسک هاى شخصیت هاى کارتونى بدانند. البته دست اندرکاران تولید این عروسک ها معتقدند که هدف اصلى، مبارزه نیست بلکه تا حدى به رقابت معتقدند.
منبع: هفته نامه پگاه حوزه؛ شماره ۲۰۷- ۱۳۸۶؛ مرتضى شیرودى