آسیب شناسی فرهنگی فناوری های مدرن در خانواده و نقش رسانه های جمعی
فنآوری رسانه ای به عنوان یکی از پیآمدهای مدرنیسم، کارکردهای خانواده را تغییر داده است. ارزش هایی چون مادیگرایی، مصرفگرایی و فردگرایی، خانواده را از کارکردهای اصلی خود دور کرده و موجب گسست پیوندهای اصیل خانوادگی شده است.
چکیده
فنآوری رسانهای به عنوان یکی از پیآمدهای مدرنیسم، با حضور در خانوادهها کارکردهای خانواده را تغییر داده است. ارزش هایی چون مادیگرایی، مصرفگرایی و فردگرایی، خانواده را از کارکردهای اصلی خود دور کرده و موجب گسست پیوندهای اصیل خانوادگی شده است. در حال حاضر از به کارگیری فنآوریهای مدرن تا حدود زیادی گریزی نیست و در کنار آسیبها، مزایا و فوایدی زیادی نیز به همراه دارد.
از این رو، شایسته است با فرهنگ سازی و آگاهی بخشی به خانوادهها، ضمن بهره گیری از آثار مثبت آن، تدابیری برای کاهش آسیبها اندیشیده شود. در این میان، نقش رسانهها با توجه به کارکردهای اطلاعرسانی و آموزشی آنها، دارای اهمیت است.
مقدمه
خانواده به عنوان بنیادی ترین و مهمترین نهاد اجتماعی و انسانی، در شکل گیری و تکمیل هویت افراد و جامعه نقش به سزایی دارد و در طول تاریخ، ارزش و جایگاه بالایی در تربیت و رشد افراد جامعه داشته است. امروزه فروپاشی مرزهای اطلاعاتی، شتاب تحولات و پیشرفت فنآوری، تأثیرات عمیق و شگرفی بر جنبههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تربیتی جوامع برجا گذاشته است.
همگام با این تحولات، ارزش ها و کارکردهای خانواده نیز دچار دگرگونی هایی شده است. خانواده در گذشته مهمترین و اصلی ترین نهاد تربیتی و هویت ساز بود؛ در حالی که اکنون با ورود فنآوریهای رسانهای، رقبایی پدید آمده اند که کارکردهای سنتی خانواده را با چالش روبه رو ساخته اند.
فنآوریهای رسانه ای که زمینه جهانی شدن فرهنگ و ارزشهای غربی را فراهم آورده، آثار مخربی داشته اند، مانند: تهدید ارزشها و فرهنگ ملی، رواج فردگرایی، تخریب روابط بین فردی و بین گروهی و سرانجام، تهدید خانواده. ازاین رو، برای رویارویی با این چالشها باید ابتدا آسیبها و معایب فنآوری مدرن را شناسایی و بررسی کنیم؛ سپس با آگاهی بخشی، فرهنگسازی و آموزش به خانواده ها، روشهای استفاده از فنآوری مدرن را به فرزندان و والدین آموزش دهیم تا خانوادهها با آگاهی از قابلیتها و تواناییهای فرهنگ خود و آسیبهای فرهنگی فنآوری مدرن، کمتر دچار آسیب شوند.
فنآوری مدرن و مبانی آن
تکنولوژی، تمامی دانشها، محصولات، ابزار، روشها و سیستمهایی است که به کار گرفته میشوند تا محصول یا خدمتی عرضه شود. تکنولوژی، فرآیند انتقال و تبدیل منابع به محصول از طریق دانش، تجربه، اطلاعات و ابزار است.) کریمیان،۱۳۸۹: ۱۴)
منظور از فنآوری مدرن در این بحث، فنآوری ای است که در دوره مدرن و با انقلاب صنعتی در غرب شکل گرفت و بر انسان سلطه یافت و با فنآوری سنتی که در اختیار انسان قرار داشت و با روح و روان وی در ارتباط بود، کاملاً متمایز است. فنآوری مدرن یکی از اجزا و عناصر مدرنیته غربی است. مدرنیته به عنوان یک ایدئولوژی غربی، دارای محورها و مبانی نظری است که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- عقلانیت ابزاری
تأکید بر عقل ابزاری، یکی از محورهای فکری مدرنیسم است که شالوده و اساس تمدن مادیگرای غرب، محور و معیار کنشهای انسانی و همه فعالیتهای او به شمار میآید. به نظر آلن تورن، مدرنیته «نشر پیآمدهای فعالیت عقلی، علمی، فنی و اداری است.
مدرنیسم، خداوند را از صدرنشینی جامعه خلع میکند و علم را به جای آن میگمارد. بدینسان این نظریه، به نحو تنگاتنگی با اندیشه عقلانیت ممزوج است؛ نفی یکی انکار دیگری است. اندیشه غربی میخواست از نقش اساسی شناخته شده برای عقلانی شدن به اندیشه وسیعتر جامعه عقلانی عبور کند که در آن، عقل، تنها هدایت فعالیتهای علمی و فنی را بر عهده ندارد، بلکه حکومت انسانها و تدبیر امور را نیز متکفل است». (تورن، ۱۳۸۰: ۲۹ ـ ۳۱).
۲- مادیگرایی
مدرنیته با کنار زدن دین و سنتهای دینی و اخلاقی، دریافتی نو از علوم مختلف عرضه کرد که در آن، بر انسان، به عنوان عنصر اصلی تمدن جدید، نامفهوم و بر خواستهها و نیازهای مادی او تأکید میشود. مبنای معرفت شناسی همه علوم و فنون، عوامل مادی قرار میگیرد و قوانین مادی بر تمام شئونات زندگی حکمفرما میشود. در واقع، تمدن غرب درصدد سکولاریزه یا غیردینی کردن تمامی امور است.
ازاینرو، فنآوری مدرن برخلاف ظاهر فریبنده و پیشرفت هاش، دارای ماهیت مادی و غیرمعنوی است که با فراهم آوردن رفاه مادی و رشد و پیشرفت صنعتی و اقتصادی، چشم جهانیان را خیره کرده است و آنها را از واقعیتها و پیامدهای خطرناک چنین رویکردی غافل میکند.
این فنآوری در کنار برخی پیآمدهای مثبتِ نه چندان زیاد، جامعه و تمدن بشری را به انحطاط میکشاند و از درونمایههای دینی و معنوی تهی میکند. نیل پستمن در کتاب تکنوپولی اسارت فرهنگ و اخلاق و مذهب، و در یک کلام جامعه را در چنگال تکنولوژی بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که «تکنولوژی بدون اخلاق» جامعه آمریکا را نابود کرده و چنین جامعه ای، موجودیت سیاره خاکی را به خطر انداخته است.
وی در این موضوع، سه دوره تاریخی را از هم متمایز میسازد: دورهای که در آن، فرهنگ، مذهب و آداب و رسوم بر فن-آوری و صنعت برتری داشتند و فرهنگ با در اختیار گرفتن فنآوریها و فنآوری، آثار هنری و معماریهای زیبایی آفریده است. در این دوره، فنآوری در خدمت جامعه و پاسخگویی نیازهای آن بوده است؛ دوره دوم، دوره فنسالاری و تکنوکراسی است که در آن، انسان و فنآوری در موقعیتی برابر قرار میگیرند. در این دوره، هر دو برای رسیدن به برتری و حاکمیت بر دیگری، تلاش میکنند و در رقابت دایمی به سر میبرند؛
دوره سوم، دورهای است که فنآوری بر فرهنگ و انسان برتری مییابد و کشمکش و رقابت، با پیروزی فنآوری پایان میپذیرد. فنآوری به ایدئولوژی مجهز میشود و با یورش به فرهنگ، آن را در خود حل می کند و حاکمیت کامل بر آن مییابد. این مرحله، به تعبیر پستمن همان مرحله تکنوپولی است که فنآوری با انحصارگرایی و حاکمیت مطلق بر فرهنگ و انسان، ارزشها و نیازهای جامعه را سمتوسو میدهد.
در این دوره، علم و فنآوری مدرن بر انسان و طبیعت چیره می شود و فرصت نوآوری و ابتکار انسانها را از بین میبرد. از سوی دیگر، با ویژگیها و کارآمدی خود فراگیر میشود و حاکمیتش را گسترش میدهد. (پستمن،۱۳۷۳: ۱ ـ ۱۰)
بنابراین، فنآوری مدرن با ماهیتی که دارد، به تدریج از کنترل انسان خارج شده است و بر او سروری می کند. همچنین در زمینههای مختلف، جایگزین انسانها و نهادهایی مانند خانواده میشود و نقش افراد و کارکرد نهادها و گروههای مختلف را ایفا میکند؛ بیشتر ارتباطات انسانی را برقرار، و زندگی جمعی و گروهی را تضعیف میکند. فنآوریهای مدرن رسانه ای، به آزادیهای بیحد و حصر دامن میزنند و با تأکید بر عقلانیت ابزاری و ارزشهای مادی گرایانه، ارزشها و باورهای دینی و مذهبی را کمرنگ می سازند.
آسیبهای فرهنگی فنآوری مدرن در خانواده
یکی از آسیبهای فنآوری مدرن، آسیبهای فرهنگی است که در حوزههای مختلف، زندگی انسان را تهدید میکند و آداب و رسوم، عقاید و سنتهای ملی و بومی را دچار چالش میسازد. فنآوری مدرن که پیآمد مدرنیته غرب است و فرهنگ و ارزشهای غربی را در خود دارد، با ورود به خانوادههای ایرانی، فرهنگ حاکم بر خانوادهها را دگرگون، و کارکردهای خانواده را دچار تعارض و دوگانگی میسازد. مهمترین ارزشها و کارکردهای خانواده که با ورود فنآوری مدرن، دچار چالش و تعارض می شوند عبارتند از:
۱- جایگزینی ارزشهای دینی خانوادهها با فرهنگ و ارزشهای غربی
در فرهنگ مدرن، ارزشهای معنوی و دینی، دگرگون و ارزشهای مدرن جایگزین آنها میشود. پیآمد این دگرگونی، غیراخلاقی و غیردینی شدن جوامع است. بی اعتباری تدریجی هنجارها، اصول اخلاقی و اعتقادات مذهبی، با سقوط خانواده و کم ارزش شدن آن همراه است.
حمید مولانا در این باره نوشته است: «مسئله اصلی در جریان رواج فنآوریهای مدرن، ایدئولوژی یا ارزشهای نهفته در توسعه و زیرساخت این فنآوریها و استفادههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از آنهاست. به عبارت دیگر، بزرگراههای اطلاعاتی و ارتباطی، بی طرف و خالی از ارزش های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیستند. اهداف اصلی توسعه جهانی اینگونه نظامهای صنایع فرهنگی و اطلاعاتی که مخصوصاً با بازاریابی و روش های اقتصادی همراه هستند، این روزها دقیقا مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته و آگاهی از آنها، شرط اول و لازم در هر گونه برنامه ریزی ملی است». (مولانا، ۱۳۸۰: ۲۱۵)
با ورود فنآوری مدرن، خانوادهها تحت تأثیر ارزشهای آن قرار میگیرند؛ فضای امن و صمیمی خانواده با نادیده گرفتن ارزشها و بایدها و نبایدهای دینی و اخلاقی، از بین میرود و کانون ثبات و آرامش گذشته، به فضای پر اضطراب و بی ثبات و نامناسب برای رشد و تربیت اخلاقی و دینی فرزندان تبدیل میشود. فنآوریهای رسانهای، خانواده را به فضایی برای فعالیتهای شخصی و فردی تبدیل می کنند که فردگرایی، لذت طلبی، و حاکمیت اکثریت به مفهوم غربی ـ که از برجستهترین خصایص و عناصر مدرنیسم است ـ بر آن چیره میشود.
در چنین جوامعی، خانواده ارزش و جایگاه خود را از دست میدهد و دچار انواع انحراف ها و ناهنجاریها می شود. از سویی، تخصص گرایی، تلاش برای دست یافتن به موقعیت اجتماعی بهتر و تمایل به کارایی و سودآوری بیشتر، زن و مرد را به رقابتهای ناسالم سوق می دهد و روابط اعضای خانواده را سرد و بی ثبات می کند.
۲- فردگرایی در خانواده
یکی از ارزشهای فرهنگ مدرن، فردگرایی است که از جنبههای گوناگون، زندگی اجتماعی بشر را تحت تأثیر قرار داده است. پیآمد فردگرایی، احساس بی معنایی و کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی و اجتماعی است. توجه و تمرکز بر فرد و تمایلات او در فرهنگ مدرنیته، او را از زندگی گروهی و خانوادگی دور می گرداند و خودبینی ایجاد می کند. (گیوی، ۱۳۸۱: ۱۷۱ ـ ۲۰۲)
فردگرایی، روابط درون خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد و با تقویت گرایشهای فردی، حقوق و مصالح فردی بر حقوق و مصالح خانواده تقدم می یابد. یکی از ویژگی های خانواده، به عنوان نهادی اجتماعی، مقدّم بودن فرهنگ جمعگرایی بر خواستههای فردی است. فنآوری مدرن، رابطه افراد با یکدیگر و ارتباط کلامی و عاطفی اعضای خانواده را محدود میسازد. در نتیجه، فردگرایی افراطی را گسترش می دهد، زندگی جمعی در نهاد خانواده را تضعیف، و انسجام و هم بستگی خانواده را نابود میکند.
۳- ترویج مادیگرایی و کمرنگ شدن معنویت در خانواده
گرایش به رفاه افراطی، از پیآمدهای فنآوری مدرن و فرهنگ مدرنیته است که کانون خانواده را از عواطف و احساسات معنوی دور کرده و به دل مشغولیهای مادی و دنیوی سرگرم ساخته است. زمانی که ارزش ها، نگرشها و باورهای حاکم بر روابط افراد خانواده بر اساس گرایش های مادی باشد، لذت طلبی و سودطلبی، روابط انسانی را از معنویت تهی می کند. تغییر ارزش های معنوی و اعتقادی، سبب تغییر نگرش خانوادهها و فرزندان آنها به مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می گردد و ارزش های اصیل اسلامی انسانی نادیده گرفته میشود.
در چنین وضعیتی، خانواده دیگر کانون پرورش احساسات و عواطف معنوی و انسانی نیست و انحصار خود را در برآوردن نیازهای جنسی و عاطفی از دست میدهد. در نتیجه، تعهد و مسئولیت پذیری اعضا در مقابل خانواده سست میشود و آنها را برای برآوردن نیازهای خود، به فضای بیرون از خانواده هدایت می کند.
معنویت و باورها و آداب و رسوم مذهبی، در خانوادهها جایگاه ویژهای دارد و میان آنها با سلامت اخلاقی و رفتاری اعضای خانواده، ارتباط مستقیمی برقرار است. یونگ معتقد است: «دو سوم از بیمارانی که از سراسر جهان به من مراجعه کردهاند، افراد تحصیل کرده و موفقی هستند که درد بزرگ، یعنی پوچی و نامفهومی و بیمعنا بودن زندگی، آنها را رنج میدهد». (نصری، ۱۳۸۷)
۴- مصرفگرایی افراطی در خانوادهها
فنآوری مدرن رسانه ای از طریق گسترش سبک زندگی مدرن با ظاهر زیبا و فریبنده اش، و رواج مصرف بیرویه در خانواده و ترغیب به خرید و مصرف کاذب کالاها، سلامت روحی و روانی افراد را با توجه به نیاز رو به رشد، تهدید می کند؛ زیرا با مصرف گرایی افراطی، مشکلات مالی گریبان گیر خانواده میشود و خانواده را به کار و اشتغال تماموقت مجبور میسازد. در چنین خانواده هایی، درآمد یک نفر، پاسخگوی این نیازهای کاذب نیست.
در چنین شرایطی افراد خانواده بیشتر کار میکنند و کمتر همدیگر را میبینند. آنها بیشتر وقت خود را بیرون از خانه میگذرانند؛ بقیه ساعات را نیز با خستگی از کار و فعالیت بیرون، به سر میبرند که مانع ارتباط صمیمی و گرم آنان میشود. این امر، همچنین فرصت والدین را برای تربیت فرزندان، محدود میسازد. در نتیجه، خانه به خوابگاه و استراحت گاه شبانه تبدیل میشود و کارکردهای دیگر آن فراموش می گردد.
ورود فرهنگ مدرن غرب توسط فنآوری مدرن و ایجاد نیازهای بیحد و مرز، سبک زندگی خانوادهها را تغییر داده است. در نتیجه، افراد خانواده در بیشتر ساعات شبانه روز در مکانهای مختلف مشغول به کار میشوند. به این ترتیب، دغدغه و گرفتاریهای زندگی مدرن، فرصت ارتباط اعضای خانواده و گفتوگوهای خانوادگی را بهطور چشمگیری کاسته و سبب بی توجهی افراد به یکدیگر و در نتیجه خودبینی و تفردگرایی شده است.
ادامه دارد…